بنام خدا
واژهٔ مشهد به معنی محل شهادت است. علی بن موسی الرضا پس از قتل به دست مأمون عباسی در سال 202 ه. ق. در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهدالرضا» خوانده شد و کمکم بر پهنهٔ آن، به ویژه در زمان شاه تهماسب صفوی افزوده گشته و مردم توس به مشهد کوچ داده شدند؛ و به مرور زمان نام مشهد بر این شهر ماندگار شد. گفتنی است که نام مشهد اولین بار توسط سلطان محمود غزنوی به این شهر داده شد. این شهر به واسطهٔ وجود حرم علی بن موسیالرضا، هشتمین امام مذهب شیعه، سالانه پذیرای تعداد زیادی زائر از داخل و خارج از کشوربوده و هست و به همین دلیل، از قدیم برای رفاه ، آسایش، تامین مایحتاج و اسکان این زائران ، اماکن زیادی که اکثرا اطراف حرم بودند، ساخته شده است. شهر مشهد به علت موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن آن درشمال شرق کشور، مسافران برای رفتن به آن مجبور به عبور از کویر و بیابان بودند و به همین خاطر برای زدودن گرد و غبار سفر، احتیاج به استحمام داشتند، در مشهد نیز حمام های زیادی ساخته شده بودند و اکثرا اطراف حرم بودند.
اکنون اکثربناهای نزدیک حرم به خاطر توسعه حریم حرم رضوی از بین رفته اند ولی حمام شاه از معدود حمامها و بناهای قدیمی مشهد است که از دست تخریب و نوسازی جان سالم به در برده است و چندسالی است که با تغییر کاربری به موزه مردمشناسی است. موزه ها از سرمایه های فرهنگی ملتها به شمار میروند و گسترش موزه ها و ایجاد گنجینه های تخصصی به معرفی پشتوانه فرهنگی جوامع و آداب و رسوم ملتها کمک می کند، موزه مردم شناسی آستان قدس رضوی نیز نمونه ای مثال زدنی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم ایران است.
این حمام تا سال1367 ه.ش دایر بوده اما از حدود سال 1369 به تدریج به صورت متروکه درآمد. از سال 1378 عملیات بازسازی و مرمت این بنا توسط معاونت حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی استان خراسان و با همکاری معاونت فنی و عمران موقوفات آستان قدس رضوی انجام گرفت و در 11 آذر ماه 1385 هجری شمسی به عنوان موزهء تخصصی مردم شناسی آستان قدس رضوی افتتاح گردید تا حمام که روزگاری به عنوان پدیدهای فرهنگی، در زندگی مردم نقش ایفا میکرده است اکنون نیز محلی برای پاسداشت آداب و رسوم، اعتقادات و سنن اجتماعی حاکم بر جامعه باشد و به نمایش برخی از اشیایی بپردازد که مشتاقان حضرت رضا (علیهالسلام) با خلوص نیت به آستانش اهدا کرده اند.
حمام مهدی قلیبیک با گذشت چهار قرن از ساخت این گنجینه هنری، هنوز اصالت آن محفوظ مانده است و با گذشت زمان و نبود مراقبت و همچنین دخالتهای غیراصولی، دچار آسیبهای جدی شده بود. بنای حمام مهدی قلی بیک(حمامشاه)، پیش از آغاز عملیات مرمتی، شامل بخشهای ورودی، سربینه(رختکن)، گرمخانه و سرویسها بود. اما با شروع عملیات باستانشناسی و مرمت، فضاهای جدیدی چون هشتی ورودی، شاهنشین شمالی(حاکمنشین)، حوض هشت ضلعی سربینه، لایههای زیبای نقاشی (در قسمت سربینه)، کاشیهای ازاره سربینه (از نوع زیررنگی)، هشتی یا میان در، حوض کف هشتی، خزینه، حوضچههای تصفیه آب، استخر آب سرد و تنبوشهها (لولههای سفالی آبرسانی در معماری سنتی) پیدا شد و طی این عملیات، مساحت حمام از حدود 400مترمربع قبلی به هزار و 875 مترمربع رسید.
موزه مردم شناسی و یا حمام مهدی قلیبیک مشهد ، یکی از حمامهای زیبای به جای مانده از دوره صفوی است که با قرار گرفتن در کنار مقبره امیر ملکشاه (مسجد شاه و مسجد هفتاد و دو تن) و آبانبار سرسنگ و راسته بازار سرشور، یک مجموعه تأسیسات شهری را تشکیل داده است. این حمام ، از قدیمیترین و با ارزشترین حمامهای شهر مشهد و از موقوفات آستان قدس رضوی است که در مجاورت مقبره امیر غیاثالدین ملکشاه در ضلع بیرونی سردرغربی حرم مطهر واقع درخیابان اندرزگو (خسروی نو- بازار فرش فروش ها) و در محله قدیمی سرسنگ، بین بازار سرشور و بازار بزرگ واقع شده و کوچه مجاور آن به کوچه «حمامشاه» مشهور است. نام اصلی آن «حمام مهدی قلیبیک» بوده، ولی بهدلیل مجاورتش با مقبره امیر ملکشاه به «حمامشاه» شهرت یافته است که پس از پیروزی انقلاب نیز به «حمام رضوی» تغییر نام پیدا کرد. این اثر در تاریخ 5 اردیبهشت1356با شماره ثبت 1374بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
حمام مهدی قلی بیک در سال 1027 هجری قمری به دستورمهدی قلی بیک جانی قربانی از بازماندگان خانواده امیر ارغون آقای اویرات و از امرای ترک خراسان و از طایفه جغتایی و از رجال لشکری و سیاسی بود و سمت امیرآخور شاه عباس اول صفوی(رئیس اصطبل شاهی) را بر عهده داشت، ساخته شد. از زمان تولد وی اطلاع دقیقی در دست نیست.
از کارها و دلاوری ها او می توان به منصب فرمانده تقنگچی های خراسان اشاره کرد که در جنگ میان ایران و عثمانی بر عهده مهدی قلی بیک قرار داشت. مهدی قلی بیک همچنین در ساخت و ساز بنا و چندین کار خیر دست داشت که بارزترین آن ساخت حمام باشکوه مهدی قلی بیک و یا حمام شاه بود. سال فوت او را اوایل شعبان 1027 قمری در قزوین نوشتهاند و پیکر او را به مشهد حمل و در حرم مطهر امام رضا (ع) دفن گردید.
از این بنا هیچ کتیبهای برجای نمانده است و از معمار و سازنده آن خبری در دست نیست. ولی در وقف نامه ای که از آن زمان به جا مانده ، جزئیات وقف مهدی قلی بیک خان درباره این حمام گفته شده است. در این وقف نامه به غیر از حمام، از وقف دو روستا به نام های «گازرگاه» و «پسپشته» که در نواحی تبادکان و درزاب مشهد قرار دارند و یک باغ در کرج سخن گفته شده است. قسمت جالب وقف حمام مهدی قلی بیک، توجه به امکانات حمام و ریزبینی های پس از آن است. به طور مثال مهدی قلی بیک نه تنها دستور ساخت حمامی مجهز و زیبا به همراه یک قنات داد، بلکه بعد از آن را فراموش نکرد و برای آب مازاد احتیاج حمام نیز برنامه ریزی کرد. بر طبق وقف نامه، برای چگونگی استفاده از آب قنات شرایطی تعیین شده است، به گونه ای که آب اضافه قنات صرف مسجد گوهرشاد شده و اگر باز آبی اضافه آمد برای آبیاری مزارع اطراف شهر مورد استفاده قرار گیرد. همچنین مهدی قلی بیک تعداد زیادی دکان در اطراف حمام ساخته بود که درآمد تمامی آن ها را وقف کارهای خداپسندانه و خیر مربوط به حرم کرده بود.
بخش های مختلف این حمام قدیمی از جمله سربینه ، گرم خانه و سقف های گنبدی اندرونی و بیرونی با همان ساختار قدیمی پس از بازسازی در معرض تماشای علاقه مندان قرار گرفته است. بزرگ ترین و زیباترین بخش حمام سربینه آن است که به صورت مربع احداث شده و هشت ستون سنگی پوشش گنبدی را برپا داشته اند.
البته در راستای موزه شدن این حمام، از فضاهای موجود در سربینه و گرمخانه و چال حوض بهعنوان غرفههای نمایش اشیا از جمله متعلقات حمام مانند ظروف سنگی، سفالینهها، نبوشه های سفالی، گلجام و کاشیهای ازاره و کف حمام، وسایل استحمام مانند بادکش حجامت، کاسه، مجمعه، سنگ پا، صابون، لنگ و قطیفه، حنا، گل سرشور و وسایل آرایش مانند شانه چوبی، جعبه آینه، جعبه چوبی لاکی روغنی، سرمه دان، عطر دان و وسایل روشنایی مانند شمعدان برنجی، قندیل، فانوس دریایی، چراغ توری و سماورها، قوریها، قهوه جوشها، دوستکامی ها، پوشاک و منسوجات از جمله اشیایی هستند که در موزه مردمشناسی مشهد به نمایش عموم گذاشته شده است.
این بنا یکی از بزرگ ترین حمام های ایران است که ساختاری بسیار زیبا از حمام های قدیمی را به نمایش می گذارد. محوطه ورودی حمام به وسیله یک پله و با انحنایی ملایم به هشتی کوچکی وصل می شود که پس از عبور از آن، با گردش به سمت راست به سربینه وارد می شویم. در فضای سربینه هشت ستون سنگی به صورت هشت و نیم هشت، پوشش گنبدی را استوار نگه داشته است که با تعبیه تعدادی گلجام (نورگیر) با ابعاد متفاوت در سقف حمام و همچنین تعدد گلجام ها و تنوع ابعاد آن، نورپردازی منحصر به فردی به این بنا بخشیده است به گونه ای که از طلوع تا غروب آفتاب با چرخش خورشید، زوایای مختلفی از حمام، تاریک و روشن می شود و موجبات تلطیف فضا به ویژه در قسمت سربینه را فراهم می سازد. البته از آن جا که امروزه درون حمام برق کشی شده و نورهایی داخل بنا تعبیه شده است، شاید دیگر نتوان این بازی نور و سایه را به تماشا نشست.
سازه اصلی بنا از جنس آجر بوده و آهک، ساروج، سنگ، شیشه، فلز و کاشی از دیگر مصالح به کار رفته در این حمام است. از مهمترین بخش های این حمام_ موزه، میتوان به این موارد اشاره کرد: سربینه و تزیینات اصیل و زیبای آن، غرفه شاه نشین، غرفه لوازم آرایش، غرفه مسنوجات، غرفه پوشاک، هشتی یا میاندر، گرمخانه، غرفه وسایل حمام، غرفه حنابندان، غرفه روشنایی، گلخن یا آتشخانه و چاله حوض و افرادی که در حمام های آن زمان کار می کردند، عبارت بودند: قهوه چی، دلّاک، جامه دار، قطار کش ( مسئول شستشوی لنگ ها و خشک نمودن شان در آفتاب .
هنگامی که وارد حمام مهدی قلی بیک می شویم، دالان کوچکی پیش روی ماست که در سمت راست باجه فروش بلیت حمام قرار دارد. پس از آن و انتهای دالان ، به وسیله یک پله به هشتی کوچکی وارد می شوم. در این قسمت نقشه کل حمام را با توضیحات بر روی دیوار می توان مشاهده کرد.
سربینه یا رختکن
نخستین بخش حمام که وارد آن می شویم، بخش سربینه یا رختکن است که خود از چند غرفه در جهت های مختلف تشکیل می شود. دیوارهای سربینه مزین به کاشی کاری های فیروزه و طرح دار زیبایی است و در سقف نیز نقاشی هایی چشمگیر خودنمایی می کند. در ساخت سربینه از ساروج بری و گچ کاری در 28 لایه استفاده شده و از این تعداد لایه، 13 لایه تنها مختص به تزئینات نقاشی حمام می باشد. قدیمی ترین نقاشی موجود در سقف به زمان حکومت صفوی و جدیدترین آن نیز به اواخر دوره قاجار یعنی حدود سال 1300 برمی گردد.
بیش ترین نقاشی که در حال حاضر دیده می شود، مربوط به لایه اخیر است که در آن داستان های شاهنامه، افسانه های عامیانه و بخش هایی از زندگی روزمره و کوچه و خیابان مردمان در دوره قاجار به تصویر کشیده شده است. به طوری که افرادی را سوار ماشین، فردی دوچرخه سوار و تعدادی سرباز تفنگ به دست به چشم می خورند. وجه تمایزاین بنا با دیگر حمام ها نظیر حمام گنجعلی خان کرمان و یا فین کاشان و ... در نقاشی های موضوعی آن است که با تلاش مرمت کاران از لایه های هشتم و بعضاً سیزدهم زیرین به دست آمده اند. در معماری سربینه قوس هایی به شکل پنج، هفت و شاخ بزی دیده می شود که این نوع قوس از معماری سبک اصفهانی الهام گرفته شده است. از دیگر تزئینات معماری بنای حمام نیز می توان به کادربندی سقف سربینه اشاره کرد.
بخش های سربینه و غرفه های آن
در چهار طرف سربینه چهار غرفه یا صفّه وجود دارد که هر کدام کارآیی متفاوتی داشته است. سه صفّه برای عموم مردم بود که از آن ها برای تعویض لباس ها در بدو ورود به حمام و قرار دادن دیگر وسایل خود استفاده می کردند. چهارمین غرفه که بزرگترین صفّه نیز بود، با نام شاه نشین شناخته می شد و مختص استفاده بزرگان و اشراف بود. تفاوت غرفه شاهنشین با دیگر غرفه ها در نور و اندازه آن بود. این غرفه روشنایی مطلوبی دارد چرا که در ضلع شمالی حمام قرار دارد.
علاوه بر قسمت های گفته شده در سربینه، فضایی برای صاحب حمام در نظر گرفته می شد. او در این محل می نشست و به حساب و کتاب، دریافت هزینه ها و ارائه خدمات و لوازم مورد نیاز مردم مشغول بود. به طور مثال مردم وسایلی چون صابون، کیسه، لیف و … را از گرمابه دار می گرفتن.
هشتی یا میاندر:
بعد از سربینه، فضایی به نام هشتی یا میاندر وجود دارد که ارتباط دهنده دو فضای سربینه و گرمخانه است. در وسط هشتی، حوض کوچک آب سردی قرار دارد که هر کس به هنگام خروج از گرمحانه و اتمام حمام پاهای خود را در آن شست و شو می داد. پاشویه کردن موجب میشود حرارت بدن از طریق کف پا کاسته شود و بدن افراد، آمادگی ورود به فضای سرد سربینه را پیدا کند. این حرکت از سرماخوردگی افراد جلوگیری میکند. جالب است بدانید که وجود حوض های کوچک آب سرد در استخرها نیز از همین جا پدید آمده است.
گرمخانه:
پس از هشتی به بخش گرمخانه هدایت می شوید که محل اصلی شست و شو بوده است. فضای گرمخانه، مربع شکل و داراری چهار ستون در وسط است که پوشش گنبدی شکل سقف، مشتمل بر چندین گلجام، بر روی آن ها قرار گرفته است. خزینه آب گرم در بخش غربی قرار دارد که سطح آن کمی از کف گرمخانه بالاتر است. همچنین در اطراف گرمخانه سه غرفه دیده می شود که از آن ها برای نشستن به هنگام حمام استفاده می کردند.
آب حمام اوایل از یک قنات و بعدها از چاه موجود در سربینه تأمین می شده و از طریق شبکه آب رسانی که مجموعه ای از تنبوشه ها و حوضچه های تصفیه بوده، وارد خزینه می شده، سپس در دیگ های مسی کف خزینه با نام « تیان » گرم شده و در انتها به طور منظم به قسمت های مختلف حمام هدایت میشده است. در قسمت شمالی گرمخانه فضایی کوچک به نام نظافت خانه (نوره کش خانه) قرار دارد. مردم از این بخش برای از بین بردن موهای زائد بدن خود استفاده می کردند.
دو اتاق در دو طرف خزینه آب گرم قرار گرفته است. در اتاق شمالی، سه عدد حوضچه تصفیه آب سرد قرار داشته است که گل و لای موجود در آب، در آن ته نشین می شده و سپس آب تصفیه شده به خزینه منتقل می گردید( البته طی عملیات بازسازی برداشته شده است. ). از اتاق دیگر، افرادی که معلول و یا افرادی که به بیماری های مسری مبتلا بودند، برای استحمام استفاده می کردند و از طریق دریچه تعبیه شده در آن که به خزینه راه داشت، آب گرم مورد نیاز خود را از خزینه بر می داشتند، این اتاق به اتاق خلوت یا خلوت گاه معروف بوده است.
البته در برخی از حمام های قدیمی، خلوتگاه فضایی با حوضچههای کوچک بوده و به نام دستک شهرت داشت که تنها بزرگان و امیران برای استحمام حق استفاده از آن را داشته اند. کف گرمخانه از سنگ های بسیار سختی ساخته شده که آن ها را از اطراف شهر مشهد تأمین کرده اند. استفاده از این سنگ ها از آن روی بود که آب در آن ها نفوذ نکند و از انتقال عفونت نیز جلوگیری کند.
تون (گلخن یا آتشخانه):
درست در پشت خزینه، فضای تون، گلخن یا آتشخانه قرار دارد که محل ایجاد آتش و تأمین حرارت و انرژی گرمایی حمام است. شخصی که این مسئولیت را به عهده داشت، « تون تاب » نامیده می شد. تون تاب ابتدا سوخت حمام ( مانند هیزم، خار و خاشاک، فضولات حیوانی و هر چه قابل اشتعال باشد ) را تهیه می کرد و سپس، با گذاشتن آنها درون کوره تون، آتش را روشن میکرد. کوره تون در زیر تیانها قرار داشت. جالب آن که با تدابیر جالب توجهی، گرما و دود حاصل از سوختن هیزم، به وسیله انشعاباتی به نام « گربهرو » به فضای بیرون حمام منتقل میشد.
گربه رو علاوه بر خارج کردن دودها، خود باعث گرم کردن کف و دیوارهای حمام مهدی قلی بیک می شد، چرا که گربه رو در واقع کانالهایی باریک بود که در کف گرمخانه به صورت مارپیچ تا سربینه ادامه داشتند و در آخر به تعدادی دودکش در دیوارهای سربینه حمام می رسیدند.
بر خلاف انتظار سیستم گرمایش از کف در معماری ساختمان های امروزی، ریشه ای ایرانی داشته و سالیان بسیار دور معماران باهوش و خلاق ایرانی از آن استفاده می کردند. همیشه در کانال تون مقداری خاکستر باقی می ماند که از آن ها به عنوان « مواد شوینده » و یا در ساخت «ملات ساروج »، استفاده می کردند.
چاله حوض:
افراد پس از حمام کردن به بخش دیگری می رفتند که با نام چاله حوض شناخته می شد. چاله حوض در واقع نوعی استخر آب است و برای آب تنی مورد استفاده بود. چاله حوض حمام مهدی قلی بیک در مقایسه با دیگر حمام های دوره صفوی ابعاد بزرگ تری دارد و تناسبات به کار گرفته شده در ساخت آن، با آن که بسیار ساده است، به نمایش گذارنده شکوه معماری ایرانی و اسلامی است.
دقت به کار رفته در محاسبه طول، عرض و عمق استخر، ارتفاع کف تا سقف، همچنین ساخت ستون ها، وجود متناسب گلجام ها و پراکندگی به جای آن ها همگی از نکات بسیار قابل توجه و نشان دهنده هوش معمار حمام مهدی قلی بیک دارد. در حال حاضر از فضای چال حوض و راهروهای اطراف آن، مجموعه ای از عکس ها در معرض دید عموم قرار داشته که هر کدام موضوعات متفاوتی دارند. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد.
۱- عکس های قدیمی از کسب و کارهای و زندگی مردم در گذشته
۲- عکس های قدیمی از حرم مطهر امام رضا (علیه السلام).
۳- تابلوهای نقاشی قهوه خانه ای.
۴- وسایل ورزش زورخانه ای.
در مرمت حمام ازموزائیک ها و کاشی های طرح قدیم حمام استفاده شده است ولی در بعضی جا ها از کاشی و موزائیک های قدیم حمام داخل شیشه به نمایش گذاشته اند.
بنام خدا
ایران، مهد تمدن و فرهنگ، سرزمینی که جایجای آن مملو آثار و نقاط دیدنی است. رِئِوِنت (به زبان اوستایی :یعنی شکوه و جلال) نامی است که در کتاب اوستا به منطقه نیشابور اطلاق میشدهاست. فریدون جنیدی، معتقد است نام باستانی این شهر، پیش از نیوشاپور، «ریوند» به معنای شهری دارای جلال و شکوه بوده است.
نیشابور، این نام یادآور بنیانگذار شهر نیشابور، شاهپور یکم ساسانی است. نیو شَهپُهْر (به زبان پهلوی:یعنی ساختهٔ نیک شاهپور) نامی است که بی شک واژهٔ نیشابور منحرف شدهٔ آن است، که تا دورههای بعدی و تا کنون نیز کاربرد دارد. همچنین در این دوره، به مجموعه شهر نیشابور و شهرکها و شهرهای اطراف آن، ابرشهر میگفتند. کهن شاهپور اول زاده ی اردشیر درخراسان پادشاهی تورانی بنام (پهلیزک، پالزهاک، پالچیهاک) را شکست داد و کشت و در همان آوردگاه نیوه شاهپور (کار نیک ِ شاهپور) را بنیان نهاد که قله ی فرمانروایی ولایت ابرشهر یا سرزمین اپرنها که طایفه ای کوه نشین و چادرزی از سلاله داهه بودند، گردید.
سکههایی که از روزگار ساسانیان در کاوشها و پژوهشهای علمی در خاک نیشابور بدست آمده نمایانگر آنست که این شهر در آن دوران ارج و اعتبار ویژهای داشته است. گفتهاند شکل دیرین واژهی نیشابور (نیو شاه پوهر) به مفهوم کار نیک یا جای نیک شاهپور بوده است به پاسِ بستگی به شاهپور دوم ساسانی که آن را در قرن چهارم میلادی دوباره بنا کرد از آن پس، به نام او خوانده شد. گر چه بنای اصلی آن را به شاهپور اول پسر اردشیر بابکان نسبت داده اند و نیشابور را شاهپور بنا کرد و در آغاز «بنا شاهپور» بود پس «با» و «الف» بیفکندند و الف به «یا» بدل کردند و نیشابور شد.
نیشابور را میتوان "مینی پایتخت فرهنگی"، ایران لقب داد. شهری که غالبا آن را با عطار، خیام، کمال الملک و فضل بن شاذان و البته «قدمگاه» می شناسیم اما جالب است بدانیم در کنار مفاخرآن، آثار باستانی متعدد این مرکز فرهنگی شرق کشور، حکایت از تمدن و فرهنگ غنی ئ می باشد.
استاد شفیعی کدکنی در مقدمه تاریخ نیشابور مینویسد: «در نگاه من نیشابور فشردهای از ایران بزرگ است» و از اندیشه فلسفی خیام و اشراق و عرفان عطار و 2500 دانشمندی که، تا سال 400 هجری قمری در نیشابور ظهور کردهاند و از صبحدمی که شهره آفاق است و وسعتی که تقریباً به اندازه همه خراسان بوده است سخن میگوید. بعضی تاریخ نویسان کهن نیز بنای نیشابور را به زمانی بسیار دور افسانهای نسبت میدهند. بنا به روایت ابوعبدالله النیسابوری، اولین کسی که در این خطه قهندز را بنا گذاشت «انوش بن شیث بن آدم» بود و بعدها ذوالایکه و پس از او ایرج بن افریدون، بهمن- منوچهر و هرمز هر یک در دوران خود بنای قهندز را که به علل مختلف ویران شده بود بازسازی و نوسازی و تجدید بنا کردند.
شابور یا شاپور فرزند هرمز شهر قدیم نیشابور را در حوالی قهندز بنا کرد و در اطراف آن دستور داد خندق حفر کنند. شاپور پس از بنای این شهر در دیار بغداد و مداین ایوان مداین را ساخت. در دیار شام شهر انبار و در اطراف بصره شهر کرخ و بنجستان و بالاخره شهری به نام فیروز شاپور را.
تا پنجاه، شصت سال پیش، بیشتر اطلاعات و شناختی که از دوران بیش از اسلام درباره نیشابور وجود داشت مبتنی بر مطالب افسانه مانند بود و در متون اسلامی نیز به طور خاص سخنی درباره نیشابور قبل از اسلام نیامده است. تحقیقات باستانشناسی توانست تاریخ این شهر را تا حدی ترسیم کند و گذشتههای دور و نزدیک آن را تحت بررسی و مطالعه قرار دهد. از سال 1313 تا سال 1363 هجری شمسی کاوش های مهم باستان شناسی در شهر کهن نیشابور صورت گرفته است و افرادی چون چارلز ویلکینسون ، ریچارد بولیت، سیف ا... کامبخش فرد و سید محمود موسوی کاوش های مهمی را انجام داده اند. کاوشهای باستانشناسی که در سالهای 1936 تا 1940 و 1948 توسط هیات اعزامی از موزه متروپولیتن نیویورک به سرپرستی ویلکینسون در نقاط مختلف نیشابور انجام گرفت فضاهایی همچون حمام، بازار و مکانهای مسکونی، اشیاء و ظروف سفالی فلزی و سکه بدست آمد که حکایت از تاریخ قبل و بعد از اسلام نیشابور داشت.
در سال 1347 نیز کاوشهای باستانشناسی توسط باستانشناسان ایرانی به سرپرستی کامبخش فرد انجام گرفت که به شناسایی کورههای سفالگری و روشهای ساخت و پرداخت سفال در نیشابور کمک فراوان کرد. جمعآوری سفالهایی که طی این سلسله حفاریها به دست آمد حکایت از قدمتی چهار پنج هزار ساله داشت و پیکرهای که در خود نیشابور از در داخل چاهی پیدا شد مربوط به نیمه دوم هزاره سوم بیش از میلاد بود. بنا به اظهار نظر باستانشناس رجبعلی لباف خانیکی در واقع میشود گفت پیکره کشف شده از این نظر اهمیت دارد که حدفاصل و نقطه پیوند تمدنهای بینالنهرین، ایران، سند، آسیای مرکزی و باختر میباشد نقطه عطف بسیار مهمی بود که حکایت از آن داشت که نیشابور زیستگاه مهم بین راهی بوده که هم جنبه تجاری مهمی داشته و هم اقتصادی و فرهنگی.
لباف خانیکی افزود: بعد از کشف این پیکره، در گوشه و کنار نیشابور اشیایی مربوط به دوره آهن بدست آمد و در محلی به نام پوژندجان پایههای یک تخت یا صندلی به شکل مجسمههای یک انسان یا یک حیوان افسانهای پیدا شد که روکوبهای پایهها نشان میداد که تخت یا صندلی حتماً متعلق به طبقه بالای جامعه و اشراف است و نمیتواند عمومیت داشته باشد به علاوه سکه و نگین بسیاری به دست آمد که حاکی از شکوه و عظمت این شهر در قبل از اسلام بود.
تابستان و پاییز 1378 مقدمات آغاز گمانهزنی و کاوش فراهم آمد و اسفند همان سال کار گمانهزنی آزمایشی باستانشناسی با هدف مکانیابی و آشنایی با لایههای تمدنی شادیاخ برای کاوش آغاز شد. مجموعاً 19 گمانه آزمایشی در ابعاد 2 در 2 متر حفر گردید و از این 19 گمانه، 15 مورد آن به آثار ارزشمند معماری برخورد کرد و بقیه مربوط به زمینهای زراعی و معابر و غیره بود.
کاوش های باستانشناسی محوطه ی تاریخی شادیاخ از سال 1379 به سرپرستی آقای رجبعلی لباف خانیکی به معاونت محمود بختیاری شهری در قسمت میانه ی شادیاخ آغاز گردید که منجر به کشف فضاهای معماری مثل تالارها، اتاق ها و صحن های وسیع سنگفرش و آجرفرش شد. فصل نخست تا ششم کاوش ها ( 1379 - 1384 ) به سرپرستی رجبعلی لباف خانیکی ادامه داشت و در سال 1390 فصل هفتم کاوش ها به سرپرستی محمود بختیاری شهری انجام پذیرفت. هفت فصل کاوش باستانشناسی، دو برهه ی مهم تاریخ نیشابور، سلجوقی - خوارزمشاهی و دوره ی ایلخانی را مشخص می کند .
کاوشهای باستانشناسی بیشتر در قسمت دروازه ی جنوبی شادیاخ متمرکز گردید که نتیجه آن کشف خیابان سنگفرش ورودی به شهر و برج های اطراف دروازه و همچنین مجموعه ی معماری کاخ یا عمارت اشرافی شد. در قسمت شرقی دروازه ی جنوبی شادیاخ، کاخ یا عمارت اشرافی مربوط به دوره سلجوقی و خوارزمشاهی کشف شد که به خوبی نحوه ی معیشت و الزامات زندگی آن دوران را معرفی می کند . عناصر معماری مربوط به کاخ که تاکنون کشف شده شامل صحن، اصطبل، کارگاه شیشه گری، مطبخ، انبار آذوقه، تالار بار عام، تالار اندرونی، اتاق های مسکونی، حمام و سیاهچال می باشد .
زیباترین و با شکوه ترین بخش مجموعه ی معماری شادیاخ، تالار مرکزی یا تالار بار عام است که این تالار با پلان چلیپایی و چهار ایوانی پوشیده از گچبری با نقوش متنوع و کتیبه و پیکره هایی در اندازه و فرم های متفاوت بوده و به دلیل عوامل جوی و طبیعی و فرسایش، از دیوار ریزش کرده است و تنها اندکی از گچبری ها و یک کتیبه ی کوفی زیبا با مضمون تکرار واژه ی « الملک » باقی مانده است .
بر روی سنگفرش معبر دروازه پنج اسکلت مشاهده شد که به طور نامنظم و در هم شکسته می باشند که از وقوع زلزله ای خبر می داده اند. می توان احتمال داد که آن زلزله همان سانحه ی ویران گر سال 669 هجری قمری بوده که شادیاخ برای همیشه متروک شد. این اسکلت ها در محل تثبیت و مرمت گردیده است.
به گفته آقای لباف خانیکى : در کاوشهاى باستانشناسى به قطعه گچهاى نقاشى شده از دیوار برخورد کردهایم که 19 بار گچ و نقاشى کردهاند که نشان از 19 سلیقه در ادوار مختلف دارد. ایشان ضمن اشاره به یافتن کارگاههاى منحصر به فرد ساخت زینتآلات به دستیابى 2400 شىء زینتى و تزیینى در یکى از این کارگاهها اشاره کرد و افزود: لوحههاى گلى، قطعههاى سفالى، سکههاى آسیایى که روى آنها صور فلکى و نقوش اسطورهاى ایران باستان، نقش بسته از دیگر دستاوردهاى کاوشهاست.
با آشکار سازی ابنیه مدفون در زیر خاک در منطقه شادیاخ، اولین موزه معماری صحرایی به وجود آمد.
به گفته لباف خانیکی، با اشاره به اهمیت نیشابور در ازمنه مختلف : متون مهم اسلامی از قبیل تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، کامل بن اثیر، فتوحالبلدان … همه از فتح نیشابور به عنوان یک واقعه مهم تاریخی یاد کردهاند که دلیل بر اهمیت این شهر در پایان دوره ساسانی است. مطالعات باستانشناسی در عرصه ی شهر کهن نیشابور نشان می دهد : این شهر از دوره ی ساسانی تا قرن هفتم هجری مسکونی و پر رونق بوده است . عبور شاهراه بزرگ شرق (جاده ی ابریشم) از این شهر بر رونق آن افزوده است. اوج شکوفایی این شهر قرن چهارم و پنجم هجری بوده است که در این زمان به« ابرشهر» معروف بوده است. در این شهر 38 مدرسه، 32 مسجد، 2680 دانشمند و فرهیخته و همچنین 47 محله قرار داشته است که شادیاخ یکی از این محلات بوده است.
شادیاخ از دو واژه «شادی» و «اخ» تشکیل شدهاست که به معنای شادیآفرین میباشد. این محل همچنین به صورتهای «شادکاخ»، «شادجهان» و «شادمهر» نیز نامیده شدهاست.
محوطه تاریخی شادیاخ:
در بیشتر آثار برجای مانده پس از قرن سوم هجری، هر جا سخن از نیشابور است، نام شادیاخ نیز به میان میآید. شادیاخ باغی بود در سمت راست نیشابور قدیم که رود فرخک در شمال غرب و غرب آن جریان داشت. قریهای در بلخ نیز به همین نام بوده است. شادیاخ، محوطهای باستانشناسی در جنوب شرقی شهر نیشابور است که مساحتی بیش از 26 هکتار را در بر میگیرد. آرامگاه عطار و خیام نیشابوری در این محوطه قرار گرفتهاند. شادیاخ، دارالحکومه نیشابور بوده است و به دستور عبدالله بن طاهر –سرسلسلهی طاهریان- پایهگذاری شده است.
این منطقه به عنوان مرکز حکومتی در دورههای طاهریان، صفاریان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و ایلخانان بهرهبرداری میشده است. طی کاوشهای باستانشناسی که در بخشی از این محوطه باستانی انجام شده است نشان از وجود واحدهاى صنعتى، تجارى، زیستگاههاى عمومى و اشرافى و مکانهاى مذهبى در این محوطه دارد و آثاری فراوانی از عمارتها، تزئینات و گچبریها، اشیاء زینتى و تزیینى، لوحههاى گلى، قطعههاى سفالى، سکههاى آسیایى منقّش به صور فلکى و نقوش اسطورهاى ایران باستان و ... دیده میشود.
محوطه شادیاخ در جبهه نیشابور کهن و سمت جنوب شرقی نیشابور کنونی، به فاصله حدود سه کیلومتر از شهر نیشابور و در موقعیت 36 درجه و 12 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 48 دقیقه طول شرقی واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1193 متر است محوطه در منطقهی جلگه قرار گرفته که در شمال به رشته کوه بینالود منتهی میشود هوا در نواحی جلگهای نیشابور، معتدل و در ارتفاعات بینالود، سرد است درّههای متعدد دامنهی رشتهکوه بینالود، سرچشمهی نهرهای پُرآب بوده و آن نهرها علاوه بر آبیاری زمینهای کشاورزی دامنهی بینالود، در کانالهای زیرزمینی یا (قومشها) جریان مییافته و در شهر کهن نیشابور و شادیاخ، مورد استفادهی اهالی قرار میگرفته است.
بر اساس متون تاریخی و جغرافیایی، این کانالها در نیشابور، از زیر خانهها میگذشته و در حاشیهی شهر، ظاهر میشده و مورد استفادهی کشاورزی قرار میگرفته است. در خانهها، چاههایی وجود داشته که دسترسی به آب آن کانالها را امکانپذیر میکرده و ساکنین میتوانستند جهت شُرب از آن استفاده کنند. علاوه بر آن، مسیلهایی نیز در اطراف شهر جریان مییافته و آبرفتهای آن مسیلها، زمینهای کشاورزی مناسبی را ایجاد میکردهاند. بنابراین آب کافی و خاک مرغوب و هوای معتدل مساعد در نیشابور موجبات رونق اقتصادی و فرهنگی آن منطقه را فراهم آورده است.
تولد شادیاخ
در اوایل اسلام هم با وجود آن که مرو در واقع دارالخلافه و دارالحکومه اسلام بود نیشابور امور فرهنگی ایران و اسلام را نمایندگی میکرد و در اوایل قرن سوم هجری، با روی کار آمدن عبدالله طاهر نخستین حاکم ایرانی، نیشابور مرکز حکومت او تعیین شد و در واقع نیشابور مرکزیت حکومت ایرانی و اسلامی به خود گرفت. به سرعت رشد کرد و در قرن چهارم هجری یعنی زمان سامانیان عظمت این شهر به جایی رسید که بازار نیشابور حدود 6 کیلومتر طول داشت. در اوایل قرن سوم واقعه مهمی اتفاق افتاد، و آن تولد شادیاخ بود.
در سبب بنای شادیاخ گفتهاند: «در زمانهای گذشته، رسم بر این بود که وقتی سپاهیان در شهری توقف میکردند، در خانههای مردم مهمان میشدند. صاحب خانه مجبور بود لوازم آسایش این میهمان ناخوانده را فراهم سازد و یارای نافرمانی هم نداشت.
الحاکم ابو عبد اللّه بن بیع در پایان کتاب خود در تاریخ نیشابور آورده است که عبداللّه بن طاهر چون (213-230 هـ.ق) به حکمرانی خراسان نیشابور رسید و در آنجا فرود آمد از بسیاری لشکریان او جا بر مردم تنگ شد و بزور در خانه مردم آمدند و مردم از ایشان سختی دیدند و چنین پیش آمد که یکی از لشکریانش بخانه مردی فرود آمد و خداوند خانه زنی زیبا داشت و مردی غیرتمند بود و در خانه ماند و بواسطه غیرتی که برزن خود داشت از آن بیرون نرفت . روزی آن سپاهی به او گفت رو و اسب مرا سیرآب کن و وی نه یارا داشت که بفرمان او نرود و نه می توانست از خانه خود دور شود . بزن خود گفت تو برو و اسبش را سیراب کن تا اینکه من از دارایی که داریم در خانه پاسبانی کنم . زن رفت و او نیکوروی و زیبا بود . قضا را عبداللّه بن طاهر سواره بدانجا رسید و آن زن را دید و پسندید و از ساده پوشی او در شگفت شد و او را به خود خواند و گفت : روی تو و اندام تو سزاوار آن نیست که اسبی را خدمت کنی و آب دهی ، روزگارت چیست ؟ گفت : این کاری است که عبداللّه بن طاهر بر سر ما آورده است ، خدا او را بکشد . سپس پیش آمد را بر او گفت وی در خشم شد و سست گشت و گفت ای عبداللّه مردم نیشابور از تو بدی دیدند.
سپس سران لشکر را گفت در لشکر او منادی کنند که هر کس شب در نیشابور بماند مال و خون او حلال است و به شادیاخ رفت و در آنجا سرایی ساخت و به لشکریان خود فرمان داد که گرداگرد آن ساختمان کنند و آنجا آبادان گشت و محله ای بزرگ شد و به شهر پیوست و یکی از محلات شهر شد و سپس مردم در آنجا خانه ها و کاخ ها ساختند . آن زمان به بعد شادیاخ عملاً به دارالحکومه نیشابور تبدیل شد زیرا: امیران و حکامی که پس از طاهر بر نیشابور حاکم شدند نه تنها شادیاخ را برای اقامت خود و نزدیکانشان انتخاب کردند بلکه به بازسازی و احداث کاخها و عمارتهای جدید همت گماشتند همچنانکه یعقوب لیث صفاری پس از شکست سپاهیان طاهر و اسارت خود او و انتقالش به سیستان، قسمتی از عمارت شادیاخ را تخریب کرد و بنای مجلل دیگری ساخت.
کاخهای زیبا و باشکوهی که در شادیاخ احداث گردید موجب شد که وقتی سلطان مسعود غزنوی در سال 421 هجری قمری از هرات به نیشابور آمد تاریخ نویسانی همچون بیهقی نوشتند که او در شادیاخ به کاخهایی قدم نهاد که کسی همانند آن را به یاد نداشت. هشت سال بعد، وقتی طغرل سلجوقی نیشابور را فتح کرد در کاخ مسعود غزنوی در شادیاخ به سال 429 هجری قمری مراسم تاجگذاریش را بر پا ساخت.
الب ارسلان سلجوقی نیز به موازات احداث ابنیه جدید، در سال 464 کاخ شادیاخ را مرمت کرد و قصر با شکوهی برای پسرش ساخت که شادکاخ نام گرفت و مراسم جشن ازدواج فرزندش را در سال 466 با شکوه فراوان در این قصر برپا ساخت. در دوران حکومت سلاطین سلجوقی و حضور آنها در آنجا موجب شد که شادیاخ عنوان «دارالسلطان» را نیز کسب کند.در سال 540 زلزله مخربی در منطقه نیشابور روی داد که موجب تخریب و انهدام اکثر ساختمانهای داخل شهر و نیز آسیب فراوان به کاخها و ابنیه شادیاخ گردید. متعاقب آن در سال 548 ترکان غزنوی نیشابور و شادیاخ را مورد حمله و غارت قرار داده خرابی زیادی بوجود آوردند ولی سال بعد یکی از سرداران سلطان سنجر به نام موید آی آبه زمام امور این شهر را به دست گرفت ابنیه ویران شده شادیاخ را تا حدودی مرمت و سر و سامان داد و خود نیز در آن جا مستقر شد.
موید آی آبه نیز 20 سال بعد یعنی در سال 569 مورد حمله تکش قرار گرفت و به اسارت خوارزمشاهیان درآمد او را چند پاره کردند و پسرش «طغاشاه» حاکم شادیاخ شد. تکش در سال 583 با حمله و تصرف قلمرو حکومتی طغاشاه به حکمرانیش خاتمه داد و کاخهای شادیاخ محل استقرار حکام خوارزمشاهی گردید.در سال 605 یعنی با فاصله 65 سال نیشابور و شادیاخ با زلزله مخوف و ویرانگر دیگری مواجه شد بار دیگر به سختی آسیب دید. ساخت و ساز و ترمیمهای ناشی از این زلزله سالها به طول انجامید و هنگامی که میرفت آثار خرابیها و غم و رنج زلزله و خسارتهای جانی و مالی فراوانش به دست فراموشی سپرده شود زلزله فجیعتر و جانسوزتری به شکلی دیگر ایران و تمام شهرهای آن را به ویرانی و نابودی کشاند و آن یورش لشگریان خونخوار و مخرب مغول بود و در سال 618 هجری قمری منطقه شادیاخ پس از جنگی خونین به تصرف سپاهیان مغول درآمد و آنها، مردم بسیاری را از دم تیغ گذراندند، شهر را غارت و به سختی ویران ساختند و مردمی هم که موفق به فرار شده بودند پس از مدتها فلاکت و دربدری کم کم در حوالی شادیاخ گردآمده با امکانات محدود و مصالح نامرغوب و مستعمل موجود به خانهسازی پرداختند.
این ساخت و سازها تا حدودی موجب رونق دوباره شادیاخ شد و باعث گردید که شهر شادیاخ عملاً جایگزین نیشابور شود و نامش در متون باقی مانده از دوره ایلخانی به جای نام نیشابور ثبت گردد. ولی با سومین زلزلهای که در سال 649 دراین منطقه روی داد به علت شدت زلزله یا به جهت استفاده از مصالح نامرغوب مستعمل، سست بنیانی ساختمانها شهر شادیاخ ویران گردید.
پس از این واقعه دردناک، مردم مقاوم این خطه باز هم از پای نشستند و بار دیگر در محل شهر نیشابور و شادیاخ به ساخت و ساز و آبادانی و ترمیم خرابیها پرداختند.پایان حیات
اما دیری نگذشت که چهارمین زلزله با قدرت و شدتی بیشتر روی داد و نیشابور و شادیاخ را به کلی ویران ساخت. شدت قدرت تخریبی این زلزله به قدری بود که به نوشته رشیدالدین فضلالله، حتی پرندگان نیز از پناه دیوارها محروم شدند و بدینگونه زلزله سال 669 هجری قمری کلمه پایان را بر تاریخ حیات شادیاخ ثبت کرد و شادیاخ برای همیشه قابلیت زیستگاهی و موقعیت سیاسی و اجتماعی خود را از دست داد.
مردمی که از این زلزله جان سالم به در برده بودند این بار، در اطراف بنای «مویدی» گرد آمده با ساخت و سازهایی که به عمل آوردند شهر کنونی نیشابور را پایهگذاری کردند. شادیاخ از نظر شناسایی تاریخ و فرهنگ نیشابور و چه از جهت وجود معماریهای دورههای مختلف دارای اهمیت خاصی است.
شادیاخ در واقع با کاخ مسکونی و عمارت دارالحکومه عبدالله بن طاهر متولد شد و پا گرفت و پس از طاهر، صفاریان، غزنویان، سلجوقیان خارزمشاهیان و بالاخره ایلخانان مغول و اغلب کسانی که بر نیشابور حاکم میشدند یا کاخ جدیدی در شادیاخ ساختند و یا کاخهای ویران شده را بازسازی کردند که در نتیجه شادیاخ از مجموعهای از معماریهای دورانهای مختلف برخوردار است .
لازم به توضیح است که منطقه تاریخی شادیاخ و آثار و ابنیه مکشوفه آن در مجاورت آرامگاه عطار و خیام قرار دارد.
فاصله تقریبی کاوشها با آرامگاه عطار حدود 300 متر و با آرامگاه خیام بالغ بر 2 کیلومتر است و طبعاً، بازدید کنندگان از آرامگاه این دو بزرگوار به راحتی میتوانند از ابنیه شادیاخ نیز دیدن کنند. منتهی در حال حاضر به خاطر حفاظت آثار به دست آمده و جلوگیری از خسارتهای احتمالی از ورود افراد به منطقه کاوش جلوگیری به عمل میآید و گفته میشود با پیشبینیهای لازم تا سال آینده امکان بازدید همگان فراهم خواهد شد و علاقمندان میتوانند به راحتی از آرامگاههای خیام، عطار و ابنیه تاریخی شادیاخ دیدن کنند و طبعاً، با ادامه حفاریها و وسعت یافتن آزادسازی و آشکارسازی ابنیه مدفون در زیر خاک، همه ساله دیدنیهای شادیاخ افزایش مییابد. گفته میشود مسئله خرید اراضی و رفع مشکل مالکیت زمینهای شادیاخ تقریباً حل شده و در فصلهای آینده کاوش سرعت بیشتری مییابد. منطقه شادیاخ بالغ بر 36 هکتار است. و بیش از دو هزار متر مورد حفاری قرار گرفته و عملیات آشکارسازی در آن انجام یافته است.
منبع برخی از مطالب فوق:
http://abarshahr.blogfa.com
http://www.mosaferan.ir هادی مدرس زاده
بنام خدا
در بسیاری از نقاط کشور ایران قدمگاههای منسوب به پیغمبر، ائمه معصومین علیهم السلام و اولیای خدا وجود دارد. قدمگاههای کشور بر طبق آخرین پژوهش میدانی 215 مورد است. بیشترین تعداد قدمگاه در ایران به ترتیب در استانهای هرمزگان، کرمان، خوزستان و خراسان قرار دارد.
قدمگاه ها از اماکن زیارتی و مقدس هستند که در کشورمان تعداد فراوانی از آن وجود دارد. تعدادی از قدمگاهها نیز منسوب به امام رضا علیه السلام است.
قدمگاههای منسوب به امام رضا در ایران
از جمع بندی روایات حرکت امام رضا علیه السلام در ایران به سه خط سیر استانی خواهیم رسید:
1- خوزستان- فارس- یزد- خراسان رضوی.
2- خوزستان- فارس- اصفهان- یزد- خراسان رضوی.
3- خوزستان- فارس- قم- تهران- سمنان- خراسان رضوی.
در باره ورود آن حضرت به استان خوزستان و سپس استان فارس و خروج وی از ایران؟ از طریق استان خراسان رضوی بحثی نیست. اختلاف تنها در مسیر حرکت ایشان در نقاط مرکزی کشور ایران است.
در برخی از نقاط ایران بناهای یاد بودی به مناسبت سفر تاریخی حضرت رضا علیه السلام از مدینه تا مرو وجود دارد. این بناها مربوط به دوران مختلف تاریخ هستند. از میان قدمگاههای مذکور تعداد معدودی قدیمی بوده و باقی مربوط به دوران صفویه (1179- 907ه.ق) میباشد. نگرش صفویان به قدمگاه همانند سایر اماکن زیارتی و مقدس بود. آنان از توسعه قدمگاه برای ترویج مذهب شیعه استفاده میکردند. اکثر قدمگاههای فعلی ایران که به امام رضا علیه السلام منسوب است مربوط به همین دوران میباشد.
قدمگاهها همانند سایر اماکن زیارتگاهی نقش عمدهای در رونق اقتصادی و تغییر محل دارند. آبادی روستاها و تبدیل شدن آنها به شهر و منطقه توریستی (همان طوری که در قدمگاه نیشابور دیده میشود)، تبادل ارتباطات و آداب و رسوم فرهنگی بین روستاها و شهرها از جمله موارد وجود قدمگاه در یک مکان است.
از معروفترین آنها، قدمگاه نیشابور در ۲۴ کیلومتری مشرق نیشابور کنونی است. این قدمگاه در جایی خوش آب و هوا و در میان باغی بزرگ با درختان زیبا و کهنسال قرار گرفته است و وجود کاروانسراها و آب انبارهای دورۀ صفوی باعث شده نه تنها زائران به این مکان روی بیاورند، بلکه بسیاری از گردشگران نیز به این منطقه کشیده شوند. این قدمگاه که تا چندی پیش محدود به چند باغ و روستایی کوچک می شد، اکنون تبدیل به شهری به نام "قدمگاه" شده، موجب رونق این منطقه شده و فرصت های شغلی زیادی را برای بومیان به منظور پذیرایی از زائران و گردشگران ایجاد کرده است. مردم به زیارت این مکان ها می روند، زیرا آن را موجب نزدیکی به خدا و برآورده شدن حاجات خود می دانند.آنچه این قدمگاه را از سایر قدمگاه ها متمایز می کند، وجود سنگ مربع شکل سیاه رنگی است که ابعاد آن در حدود 53 سانتی متر است که اثر دو پا بر آن حک شده و آن را منتسب به امام رضا می دانند. این سنگ، امروزه در داخل بقعه سمت قبله در ارتفاع 1 متری بر روی دیوار نصب شده و مورد زیارت دوستداران آن حضرت قرار می گیرد. مردم بر این باورند که چشمه آب قدمگاه به اراده امام رضا از زمین جوشیده است. اگرچه برخی به آن معقول تر می نگرند و آن را ساخته برخی از دوستداران آن امام می دانند که به عنوان یادبودی از او که از اینجا گذشته است، بنا کرده اند. به گفته آنها جای پایی که مردم به یادگار حضور امام رضا در قدمگاه بر سنگ تراشیده اند، صدها سال قدمت دارد.
یاقوت حموی سفرنامه نویس معروف از این مکان با نام قریه ی حمراء نام میبرد و همچنین شیخ صدوق از آن با عنوان سرخک یاد می کند.( علت آن نیز وجود خاک این منطقه که از جنس رس و سرخ رنگ میباشد، است و خاکی مناسب برای سفالگری.) در بسیاری از متون هم از این منطقه با نام اسپریس یاد شده است که به خاطر جاری بودن مجموعه قنات های اسپریس بوده است و همواره در مسیر شاهراه ارتباطی بین نیشابور و مرو اولین منزلگاه مسافرین بوده است.
وجه تسمیه قدمگاه، با توجه به سنگی سیاه است که جای دو پا بر روی آن نقش بسته است. صاحب «تحفه رضویه» مینویسد: هنگامی که امام رضا(ع) از نیشاپور خارج شدند در راه به چشمه آبی رسیدند و در کنار آن چشمه سنگی بود. امام رضا(ع) بر روی آن سنگ ایستادند و مشغول نماز شدند. نقش قدم امام رضا(ع) بر آن سنگ ظاهر شده و در حال حاضر آن قسمت از سنگ را که اثر پای مبارک امام بر آن است بریده و بر دیوار نصب کردهاند و بقعهای برای آن ساختهاند و من آن محل را زیارت کردهام و نظیر همان سنگ و همان نقش را در مقبرهی امامزاده محمد محروق در خارج از نیشاپور دیدهام و ممکن است چنین اتفاقی در آن منطقه هم روی داده باشد و بعدها آن سنگ را به مقبره امامزاده آورده و بر دیوار نصب کردهاند.
در مفاتیح الجنان بخش سفر امام رضا (ع) به خراسان، آمده است: «اباصلت روایت کرده که چون اما رضا (ع) به ده سرخ رسید در وقتی که به نزد مامورین مأمون می رفت گفتند یابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمی کنید، سپس فرود آمد و آب طلبید، گفتند آب همراه نداریم، پس به دست مبارک خود زمین را کاوید و آنقدر آب جوشید که آن حضرت و هر که با او بود وضو ساختند و اثرش تا امروز باقی است.
این ده سرخ را همان قریه سرخک و حمراء فوق الذکر و فی الواقع قدمگاه امروزی می دانند. اعتقاد بر این است چشمه آبی که بنا به روایت مذکور جهت وضو ساختن آن حضرت پدید آمده است، همان است که امروزه به چشمه حضرت موسوم و در کنار بقعه قرار دارد و زائران آب چشمه را که از کرامات امام ابوالحسن الرضا (ع) می دانند علاوه بر شرب متبرک بنا به اعتقاد برای امراض و بلایا مورد استفاده قرار می دهند.
نویسنده تاریخ نائین معتقد است که این قدمگاه و نظایر آن، نقشی است که به عنوان یادبود آن توسط هنرمندان عاشق آن حضرت بر روی سنگ حک شده است. به احتمال زیاد، اثر پای امام رضا(ع) بر روی سنگ توسط سنگ تراش صورت گرفته باشد و هدف این بود که یادگاری از امام در میان مردم باشد و مردم با آن امام را یاد بکنند.
در «عیون اخبار الرضا(ع)» ،«اثبات الهداه» «منتهیالآمال» و «عیون المعجزات»، اشارهای به فرو رفتن پای امام رضا(ع) نشده است و اگر امام رضا(ع) تصمیم به اظهار معجزه و کرامتی میگرفتند، میبایستی در این مأخذ میآمد در حالی که در این مأخذ که به طور تفصیلی درباره ی معجزات و کرامات امام رضا(ع) بحث کردهاند، اشارهای به این مطلب نشده است و این نشان میدهد که امام در فکر اظهار چنین معجزه و کرامتی نبودهاند. در بحارالانوار، ج49 هم دربارهی قدمگاه چیزی ندیدم.
قدمگاه در واقع بزرگترین یادگار سفر امام رضا(ع) به شهر نیشابور است. اهمیت تاریخی و مذهبی قدمگاه البته بسیار فراتر از وجود چشمه و سنگ یاد شده است. امام هشتم(ع) هنگامی که از مدینه به سوی مرو در حرکت بودند، در نیشابور که از آبادترین و پرجمعیتترین شهرهای خراسان بود، توقف کردند و با توجه به حضور گسترده شیعیان در خراسان و نیشابور، مورد استقبال گروه زیادی از مردم قرار گرفتند که تعداد آنها را تا یکصد هزار نفر برشمردهاند.
در اینجا امام رضا(ع) یکی از معروفترین احادیث شیعه را برای مردم بازگفتند؛ آن هم در حالی که عده زیادی کاتب مشغول نوشتن بودند. مضمون حدیث که امام آن را سلسلهوار از پدران خود شنیده، چنین است: «رسول خدا فرمود: جبرئیل برایم گفت که از خداوند تعالی شنیدم: کلمه لاالهالاالله وارد پناهگاه من شده و کسی که در پناهگاه من باشد از عذابم در امان است.» از آنجا که سلسله راویان این حدیث همگی امامان معصوم هستند، به حدیث «سلسلهالذهب» (زنجیره طلا ) معروف است.
این باغ در دامنه جنوبی کوهستان «بینالود» در میان کاسهای که از پیوستن دو تپه به وجود آمده و رو به دشت نیشابور قرار گرفتهاست. باغ، از سمت جنوب توسط خیابانی شمالی – جنوبی به جاده نیشابور – مشهد اتصال مییابد. این مکان، به عنوان جایگاهی مقدس از سابقه طولانی برخوردار است و منشأ آن به دوران پیش از اسلام بازمی گردد. گر چه عملکرد آغازین این مکان هنوز مشخص نشدهاست. این باغ را زمانی منسوب به شاهپور کسری و زمانی به حضرت علی(علیه السلام) و سپس به امام رضا دانستهاند.
این مکان اگر چه تا قرن هشتم و نهم هجری به نام اسپرس یا اسقریش یا سفردس شناخته می شده است، ولی از قرن نهم هجری عنوان قدمگاه نیز به آن اطلاق شده است. دولتشاه سمرقندی (م 892ق) در شرح احوال لطف الله نیشابوری می نویسد: « در آخر عمر و نهایت پیری مولانا از شهر نیشابور بدیه اسفریس که به قدمگاه امام رضا علیه التحیه والثنا مشهور است نقل فرمود.» از گفتة دولتشاه بر می آید که نام قدیم قدمگاه اسفریس بوده است. در نزهت القلوب حمدالله مستوفی نیز نام قدیم قدمگاه انعکاس یافته است وی در توضیح رودخانه های منطقة نیشابور عنوان می کند: « آب پشت فروش از کوه دررود برمیخیزد و بپشت فروش و اسقریش (قدمگاه) و دیگر مواضع برسد و فضلات بهاریش بشوره رود افتد طولش پنج فرسنگ بود» بشت فروش (پوست فروش) و اسقریش (قدمگاه) در جنوب آبادی دررود قرار دارند و در قرن هشتم هجری مزارع و باغات آن جا از آب رودخانة دررود مشروب می شدند.
باغ قدمگاه به صورت پله پله با راهرو، با خیابانی آجر فرش شده با نهر روان و فواره هایی در فواصل معین، زایران را در کمال آرامش و صفا از ایوان مدخل آن به سوی انتهای باغ و زیارنگاه هدایت می کند. این باغ به عنوان بخش اول این مجموعه با مساحتی برابر 1 هکتار، به صورت مربعی با ابعاد 100*100 متر و با دو ساختمان قدیمی در موقعیت مرکزی آن، مهمترین عنصر این مجموعه است.
این باغ منطبق با شیب کوهپایه بینالود در سه سطح، با اختلاف ارتفاع 5/1 متر از یکدیگر شکل گرفته است. در هر سطح، دو کرت بزرگ با درختان کاج وجود داشته که در دورههای بعد درختان چنار، گردو، زبان گنجشک و توت جایگزین بسیاری از درختان کاج شده است. البته در میان این درختان، گونههای درختان چنار، کاج و توت کهنسال به چشم میخورد.
در زمان شاه عباس اول صفوی و به دستور وی 28 درخت کاج نیز در آن زمان در آن کاشته شده است . البته کتابخانه ی آستان قدس سالها بعد یعنی در زمان اوایل پهلوی با چوب درختان قفسه های کتابخانه ی آستان قدس رضوی را ساخت. پایان ساختمان بقعه ی قدمگاه و حمام و رباط جدول کشی باغ مربوط به شاه سلیمان صفوی بسال 1091 هجری قمری است.
باغ قدمگاه، با توجه به اهمیت حضور و نحوه جریان آب، مشابه دیگر باغهای ایرانی است؛ لیکن وجود چشمهای متبرک در منطقه مرکزی باغ که از آن نقطه جوشیده و همانجا از چشم مخفی میشود تا در نقطهای ناپیدا به شبکه اصلی آب جاری در باغ به پیوندد، عاملی است که آنرا از سایر باغها متمایز میسازد.
این باغ در زمان صفویان جزو باغ های معتبر و زیبای ایران بوده است که در دوره ی قاجاریه و پهلوی به صورت جدی دچار آسیب دیدگی و بعضا غارت های شدید قرار گرفته است و باغ آن آبادانی گذشته را ندارد ولی هنوز هم از صفای آن کاسته نشده است.
در زمان ساخت این بقعه توسط شاه عباس اول سیستم آبرسانی خاصی در نظر گرفته نمی شود زیرا نهرهای فراوانی آنرا آبیاری میکرده اند و نیازی به آبیاری مصنوعی نبوده است و در دهه های اخیر است که این محل نیاز به آبیاری از منابع دیگر را پیدا کرده است. رود درود و مجموعه قنات های اسپریس در گذشته وظیفه ی آبیاری اشجار آن را بر عهده داشته اند. که به مرور رود اول بسیار کم آب شده و قنات ها هم در حال حاضر خشکیده اند.
در بالای باغ دو کرت که استخر بزرگی در میان آن است وجود دارد که آب پس از ورود به استخر توسط جویهای باریکی به 4حوض هشت گوش دور بقعه هدایت شده و توسط آبنمایی در محور مرکزی به حوضچههای بعد انتقال مییابد.
بنای قدمگاه ظاهرا در ابتدا عمارتی مخروبه بوده و احداث شکل بنای کنونی قدمگاه، متعلق به سده یازدهم هجری قمری است که به دستور شاه عباس صفوی با گنبد فیروزهای رنگ در دو طبقه و به شکل هشتگوش ساخته شده است ولی گویا 60 سال بعد از ساخت بنا، زلزلهای آن را خراب میکند و شاه سلیمان صفوی به مرمتش همت میگمارد. در دوران ناصرالدین شاه قاجار نیز رسیدگیهایی به باغ قدمگاه شد و از سال 1350 این باغ ارزشمند تحت حفاطتهای خاص میراث فرهنگی قرار گرفت؛ حفاظتهایی که تا به امروز ادامه دارد و به شماره 236 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
این بنا به همراه امامزاده محروق از معدود بناهایی در نیشابور هستند که میتوان هنر گره چینی را در پنجره های آن دید ( گره چینی پنجره ی مشبکی است از جنس چوب که در آن حتی یک میخ و یک قطره چسب به کار نرفته است و اجزای پنجره به صورت گوه در هم فرو میروند و از لحاظ هنری یکی از جلوه های هنر اصیل ایرانی است که متاسفانه در ایران رو به نابودی است .) دور تا دور بقعه هم با کاشیکاری معرق و بخش های تازه تر با کاشی کاری هفت رنگ تزیین شده است. در داخل بقعه هم آیه هایی از سوره ی مبارک فتح و احادیثی از پیامبر در مورد زیارت امام رضا ( ع ) آورد شده است و نهایتا حدیث سلسلة الذهب که از مفاخر نیشابور در تمام دوران است.
سقف و دیواره های داخلی بنا هم که با نقاشی ها و زرکوب های زیبا تزیین شده و به تازگی بر روی قسمتی از دیوار که سنگ بنای قدمگاه در آنجا نصب شده ضریحی قرار داده اند و مردم از پشت ضریح به زیارت جای پای مبارک امام رضا ( ع ) میپردازند. تا 30 سال پیش در این بقعه آتشدانی برنجی بوده که در آن 6 ردیف 3 تایی شمع قرار میگرفته و مربوط به زمان صفویه بوده است که بخوبی میشده سیستم نوررسانی زمان صفویه را در آن مشاهده کرد.. این بنا، دارای گنبد زیبای نیلگون با کاشیکاری نقوش الوان هندسی و گیاهی و متنوع و کتیبهای به قلم زیبای ثلث، شامل سورۀ مبارکۀ «فتح» و در ادامه: نام بانی بنا (سلطان سلیمان) و سال اتمام آن است.
در داخل بقعه، کتیبۀ زیبایی به خط ثلث جلی با آب طلا، شامل سورۀ مبارکۀ «جمعه» و نیز احادیثی از پیامبر(ص) و امام محمّد تقی (جواد)(ع)، در فضیلت زیارت امام رضا، نقش بسته است.
ایوان ورودی بقعه بسیار پر کار و مزیّن به مقرنس کاری زیبا و نمای بیرونی آن، کاشیکاریهای هفترنگ با نقوش اسلیمی زرد رنگ است. در گذشته ایوان شمالی هم ( که اکنون وجود ندارد ) دارای این مقرنس کاری بوده است که با نادانی مسوولین وقت اداره ی اوقاف نیشابور در جریان مرمت بنا در دهه ی 40 آسیب میبیند و از بین میرود. نمای داخلی بنا دارای نقّاشی دیواری و کاشیکاری متعلّق به عصر صفوی (و بعضاً کاشیکاری دورۀ قاجار) است.
در ضلع شرقی بقعه نیز چهار طاقی کوچکی قرار دارد که از چشمهای جوشان حفاظت میکند. آبیاری باغ از طریق دو قنات، که قنات اولی، قنات اصلی از سمت بالا ده و قنات دوم از سمت پایین ده که در میانه باغ به قنات اولی میپیوندد صورت میگیرد که در حال حاضر قنات دوم جایگزین چشمه اصلی (چشمه حضرتی) میباشد.
در قدمگاه آثار تاریخی دیگری غیر از باغ و بقعه آن وجود دارد که متعلق به دوره صفوی هستند. این آثار شامل دو کاروانسرا، آب انبار، چاپارخانه، و گرمابه بودند که از دوره شاه عباس اول به بعد ساخته شدند، اما کاروانسرای دوره شاه عباس و چاپارخانه از میان رفتهاند و آنچه اکنون باقی است یک کاروانسرا و یک گرمابه است.
کاروانسرا و رباط قدمگاه : با اهداف تجاری و امنیتی دوران صفویه که بعد ها بیشتر نقش زائر سرا را به خود میگیرد.
حمام : که از گذشته با توجه به قرار گرفتن در سر راه نیشابور به مرو وجود داشته است و از زمان ساخت بقعه به بعد نقش آن پررنگ تر شده است.
آب انبار : که نیاز های اهالی و مجاورین را برآورده میکرده است.
قلعه ی قدمگاه ( اسپریس ) : که هم اکنون در محله ی گلستان شهر قدمگاه قرار دارد و بر روی تپه ای قرار داشته و هم اکنون فقط دیواره هایی از آن باقی مانده است. از درون باغ هم میتوان خرابه های آن را بر فراز کوه دید.
امام رضا پس از نیشابور به طوس و کوه سنگی سفر کرده اند داستان های مشهور بین مردم این ناحیه خود گویای حضور امام در این منطقه است.
در کوه سنگی، امام برکت سنگهای این ناحیه را که از آن دیگ ها و ظروف سنگی می تراشیدند طلب می کنند که تا امروز نیز همچنان این شغل در این ناحیه برجاست.ویکی پدیا ، ویکی فقه ، قدمگاههای منسوب به امام رضا در ایران/ رسول سعیدی زاده