سلام
مسجد شیخ لطف الله شاهکار بی نظیری است که معماری جهان در مقابل عظمت و زیبایی تاریخی و وصف ناشدنی آن متواضعانه سر تعظیم فرود آورده است.ساختمان مسجد طرحی ساده ، کوچک و در عین حال بسیار با شکوه و استادانه دارد این مسجد در ضلع شرقی میدان نقش جهان و مقابل عمارت عالیقاپو و در همسایگی مسجد شاه واقع شدهاست. طرح این مسجد در زمانی که نقشه چهار باغ و باغ هزارجریب به مرحله اجراء در آمد ، ریخته شد و در دورانی که معماری صفویه به شکوفایی رسیده بود مورد بهرهبرداری قرار گرفت. ساخت این مسجد در نیمه اول قرن یازده هجری، در سال ۱۰۱۱ هجری قمری (۱۶۰۲ (میلادی)) و به فرمان شاه عباس اول آغاز شد و در سال ۱۰۲۸ هجری قمری (۱۶۱۹ (میلادی)) به پایان رسید. ساخت این مسجد هجده سال به طول انجامید. معمار این مسجد استاد محمدرضا اصفهانی، پسر استاد حسین بنا اصفهانی بودهاست. این مسجد بر خرابههای مسجدی که قبلاً در آن محل بوده ساخته شد.
نامگذاری این مسجد به مناسبت نام امام جماعت آن یعنی شیخ لطفالله بن عبدالکریم بن ابراهیم یکی از علمای بزرگ عصر صفوی که در زمان سلطنت شاه عبّاس به علل مذهبی از میس یکی از قرای جبل عامل لبنان مانند شیخ بهایی و برخی علمای دیگر به ایران کوچ کرده بودند و ایشان ابتدا در مشهد مقدّس اقامت گزید و در آنجا پس از استقاضه از محضر علمای ارض اقدس از جمله ملّا عبدالله شوشتری، از جانب شاه عبّاس بزرگ به خدمت آستانة رضوی درآمد و تا تاریخ فتنة ازبکان و دست یافتن ایشان بر مشهد در آن شهر مقیم بود، سپس از شرّ ایشان به قزوین پناه جست و در آنجا به کار تدریس مشغول شد؛ شاه عبّاس او را از قزوین به اصفهان آورد و از آنجا که حکومت صفوی، حکومتی مذهبی بود و به اسلام و به خصوص مذهب تشیع بسیار بها میداد، علمای آن را نیز تکریم میکرد از سوی دیگر شیخ لطفالله پدر زن شاه عباس بود. از این رو در محل زندگی شیخ، در سال ۱۰۱۱ هجری قمری در جنب میدان نقش جهان مدرسه و مسجدی را، که هنوز هم به نام او شهرت دارد، برای محلّ تدریس و اقامت و امامت وی پی نهاد و انجام این کار تا ۱۰۲۸ هجری قمری طول کشید و در حین اتمام همین ساختمان بود که شاه عبّاس در قسمت جنوبی میدان نقش جهان، که اکنون به نام میدان امام شهرهاست، طرح انشاء جامع اعظم پادشاهی یعنی مسجد شیخ لطفالله را ریخت. شیخ بنا به استفتای خود که برگزاری نماز جمعه در غیاب امام زمان را مجاز میشمرد، به اقامه نماز جمعه در این مسجد میپرداخت و مقلدان او نیز به او اقتدا مینمودند.
این مسجد در ادامه دوران صفویه به نام ملا فتح الله و بعد از آن به نام مسجد صدر (صدر یا صدرالعلما به مجتهد اعلم یا مرجع تقلید گفته میشده) نام گرفت، ولی امروزه به همان نام نام اولین شناخته میشود.
تزئینات کاشیکاری آن در داخل از آزارهها به بالا همه از کاشیهای معرّق پوشیده شدهاست. مسجد شیخ لطفالله یکی از زیباترین آثار تاریخی اصفهان در ضلع شرقی میدان نقش جهان و مقابل عمارت عالیقاپو واقع شدهاست. شماری از کاشیکاریهای معرق درون و بیرون گنبد و کتیبههای خط ثلث آن به خط علیرضای تبریزی عباسی است. این مسجد به علت اینکه نه دارای منارهاست و نه دارای شبستان ورودی (حیاط) و همچنین ورودی آن پله میخورد، غیر طبیعی است. عدم وجود شبستان و صحن ورودی، این مسجد را به مقتضیات تقارنی میدان نقش جهان (قرار گرفتن مسجد رو به روی عمارت عالیقاپو) که در نهایت منجر به این مسئله شدهاست که نتوان صحنی یا حیاطی رو به قبله که برای نمازگزاری استفاده شود، برای آن طراحی کرد.
سر در معرق آن تا پایان سال ۱۰۱۱ قمری هجری ساخته و پرداخته شده واتمام ساختمان و تزئینات آن در سال ۱۰۲۸ هجری قمری بودهاست. کتیبه سر در آن به خط ثلث علیرضا عباسی و مورخ به سال ۱۰۱۲ هجری است، معمار و بنای مسجد استادمحمدرضا اصفهانی بودهاست که نام او در داخل محراب زیبای مسجد در دو لوحه کوچک به این شرح ذکرشده عمل فقیر حقیر محتاج برحمت خدا محمدرضا بن استاد حسین بنا اصفهانی ۱۰۲۸ خطوط و کتیبههای داخل مسجد کار علیرضا عباسی خطاط بسیار مشهور زمان شاه عباس و باقر بنا خوشنویس گمنام آن دورهاست که نمونه خط ثلث او با خط علیرضا عباسی برابری میکند. داخل و خارج گنبد بیمانند این ابنیه که از زیباترین گنبدهای جهان به شمار میرود، از کاشیهای معرّق نفیس پوشیده شده است.
کتیبه خارجی گنبد به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه لاجوردی حاوی سوره های قرآن کریم است. خطوط کتیبه های داخل گنبد مسجد را علیرضا عباسی و خطاط دیگری که شهرت چندانی ندارد و نام او استاد باقر بنا است نوشته اند. مضمون این کتیبه ها آیات قرآنی و عبارت مذهبی است.
باستانشناسان خارجی عظمت معماری این مسجد را ستودهاند. استفاده از نور طبیعی و رنگهای زیبا همه و همه از جمله ویژگیهای چشمگیر این بناست. سبک معماری این بنا به شیوه اصفهانی است. جلو خان مسجد با عقب نشستگی از بدنه شرقی میدان آغاز میشود. بعد از عبور از چهار پله به محوطه سردر میرسیم. قسمت پایینی دیوارهای این محوطه با سنگ مرمر زرد پوشیده شدهاست، سکوهای بزرگ کناری هم از همین نوع سنگ هستند. در ورودی مسجد به صورت دو لنگهاست که از چوب چنار یکپارچه ساخته شدهاند و پس از گذشت چهارصد سال هنوز پابرجا هستند. در جلوی مسجد حوض ۸ ضلعی زیبایی قرار داشته که در سالهای ۱۳۱۶ تا ۱۳۱۸ خ برداشته شدهاست. در این زمان پوشش کف گنبدخانه از جنس گچ بوده و پنجرههای چوبی منصوب در آن روشنایی زیرزمین را تامین میکرده است.
یکی از ویژگیهای این مسجد چرخش ۴۵ درجهای است که با محور شمال-جنوب دارد که در اصطلاح، پاشنه نامیده میشود. علت وجودی این چرخش این است که در معماری ایرانی-اسلامی، مساجد به گونهای طراحی میشوند که کاربر هنگام ورود به مسجد ، کار جهت یابی از لحاظ قبله مختل نشود. در اینجا با ایجاد یک راهرو که از ابتدای مدخل مسجد به سمت چپ و سپس به سمت راست میچرخد بر این مشکل فائق آمدهاند یعنی اگر چه ساختمان مسجد در مشرق است و از نمای خارجی آن چنین بر میآید که دیوار جبهه آن در جهت شمال به جنوب است لکن در همین محراب دیوار بنا شده که به سوی قبله است و وقتی به عظمت این فکر پی میبریم که در بیرون مسجد اثری از کجی و زاویه به چشم نمیخورد، اما به مجرد ورود ناچاریم قبول کنیم که صحن نسبت به نمای خارجی پیچشی دارد در صورتی که گنبد کوتاه این مسجد به علت مدور بودن، جهت یا زاویه مخالفی نشان نمیدهد.
یکی از شاهکارهای بی نظیر معماری را در محراب مسجد میتوان مشاهده کرد. در این محراب کاشیکاریهای معرّق و مقرنسهای بسیار ظریفی به چشم میخورد و همچنین دو لوح داخل محراب وجود دارد که عبارت «عمل فقیر حقیر محتاج بر رحمت خدا محمدرضا ابن استاد حسین بنای اصفهان» روی آن حک شده است.
کتیبههای دیگری نیز به خط علیرضا عباسی در اطراف محراب دیده میشود که روی آنها روایتی از پیامبر اکرم و امام ششم نقل شدهاست. علاوه بر این روایات، اشعاری نیز روی کتیبهها نوشته شده که بنا به اظهار کارشناسان سرایندة آنها "شیخ بهایی" دانشمند و شاعر دورة صفوی است. خطّاط این کتیبهها نیز باقر بنّا است. محراب به خاطر رنگ تمیز و صافش، همچنین ترکیبات و خطوط هماهنگش بسیار گیراست. محراب از یک تاق دندانه دار تشکیل شده که بر فراز آن نقوش ظریف اسلیمی نقش بستهاست.
دیوار و سقف مسجد معرقاین تاق کنگرهدار از داخل دارای مقرنسهای صدفی شکل است که در انتهای آن به نقوش گیاهی زیبایی آراسته شدهاست.
علی رضا عبّاسی خطّاط و خوش نویس اوّل مسجد شیخ لطفالله کتیبة سردر مسجد و دو کتیبه بزرگ کمربندی داخل گنبد، که در قسمت پایین گنبد به خطّ ثلث سفید بر زمینة کاشی لاجوردی معرّق جلب توجّه میکند، به خط زیبای علیرضا عباسی است که از مشهورترین ثلث نویسان زمان پادشاهی شاه عبّاس اوّل به حساب میآمد. در انتهای کتیبة کمربندی اوّل، که شرح آداب ورود به مسجد از قول پیامبر اسلام (ص) است، نام علی رضا چنین آمدهاست: "کتبها علی رضا العبّاسی فی ۱۰۲۵" در انتهای کتیبة کمربندی دوّم نیز، که مشتمل بر تمام آیات سورة جمعه و سورة نصر است، عبارت ذیل نوشته شدهاست: "کتبها علی رضا العبّاسی غفر الله ذنوبه".
طرح طاووس در مرکز داخلی گنبد طراحی شده است که پرهای آن به وسیله ی نور وارد شده از طاق بالای در ورودی مسجد تکمیل میشود.
لوییس ای کان، معمار برجسته جهانی در بازدیدی که از اصفهان داشت در رابطه با شیخ لطفالله این چنین عنوان کردهاست: من فقط در عالم خیال و با جوهری از طلا و نقره میتوانم چنین اثری را تصور کنم.
پروفسور پوپ در کتاب بررسی هنر ایران نوشتهاست:
به سختی میتوان این اثر را محصول دست بشر دانست. و نیز در جایی دیگر بیان کرده: کوچکترین نقطه ضعفی در این بنا دیده نمیشود، اندازهها بسیار مناسب، نقشه طرح بسیار قوی و زیبا و به طور خلاصه توافقی است بین یک دنیا شور و هیجان و یک سکوت و آرامش باشکوه که نماینده ذوق سرشار زیباشناسی بوده و منبعی جز ایمان مذهبی و الهام آسمانی نمیتواند داشته باشد. همچنین به دلیل عظمت معماری و تاریخی این بنای مذهبی ایران، تمبر مشترکی با نقش این بنا و اثری تاریخی از چین منتشر شدهاست.
دیوارهای مسجد شیخ لطف اله برای تحمل سنگینی و فشار گنبد قطور ساخته شده اند و به طوری که آن را از قسمت پنجره ها اندازه گرفته اند به یک متر و هفتاد سانتیمتر و در قسمت های اصلی به پیش از دو متر هم می رسد. کف مسجد از سطح میدان بالاتر است. در ساختمان و تزئین اژدرهای سردر و جلوخان و همچنین سکوهای طرفین سردر، مرمرهای بسیار خوب به کار رفته و بقیه قسمت های جلوخان و سر در با کاشی های خشتی الوان و معرق زینت یافته اند.
سلام
همدان یکی از قدیمیترین شهر ایران و از کهنترین شهرهای جهان است و به عنوان پایتخت تاریخ و تمدن ایران شناخته می شود . همدان اولین پایتخت نخستین شاهنشاهی ایران، مادها بوده است . کوروش بزرگ نیز در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، آستیاگ، آخرین پادشاه ماد را شکست داد و بدین ترتیب با تصرف همدان اولین حکومت آریاییان به دست شاخهٔ دیگر آریایی که پارسها بودند، منقرض شد و بعد از انقراض مادها همدان هر چند مرکزیت نخستین را از دست داد ولی به عنوان یکی از سه پایتخت هخامنشیان مورد توجهٔ خاص بود. وجود کتیبههای گنجنامه بقایای ستونهای سنگی کاخهای هخامنشی، جامها و الواح زرین و سیمین به دستآمده از همدان، حاکی اهمیت این منطقه در دورهٔ هخامنشیاست.. آثار یافت شده از محوطهٔ باستانی هگمتانه و نیز کتیبههای گنجنامه از آن دوران هستند. همچنین این شهر در روزگار اشکانیان، ساسانیان، آل بویه و سلجوقیان نیز یکی از پایتختهای کشور بوده است هماکنون نیز استان همدان به دلیل داشتن مراکز تاریخی و دیدنی به عنوان پنجمین شهر فرهنگی و توریستی کشور شناخته میشود.
شهر همدان در درهها و دامنههای شمالی کوهستان الوند واقع شدهاست. دره گنجنامه در انتهای درهای زیبا ( دره عباس آباد) با مناظر بدیع کوهستانی قرار گرفته که از مقتضیعات آن آب و هوای خنک در تابستان و باغ ها در مسیر دره منتهی به گنجنامه است و در ۵ کیلومتری شهر واقع شده و چون نسبت به شهر در موقعیت مرتفعتری قرار دارد، چندین آبشار طبیعی در پیرامون آن روان است. کتیبههای گنجنامه، آبشار گنجنامه، و همچنین آتشکده بهرام در این دره واقع شدهاست .
تفرجگاه گنجنامه همدان یا به قولی دهکده تفریحی گردشگری گنجنامه همدان از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است. بخشهایی که گاه تاریخی باستانی در پشت خود دارند و همچنین بخشهایی که در جهت رفاه و تفریح گردشگران و علاقمندان ایجاد شده است.
در مجاورت کتیبههای گنجنامه تلهکابین گنجنامه واقع شده است. اجرای طرح احداث تلهکابین گنجنامه از سال ۱۳۷۸ آغاز و چندینبار با بحثها و چالشهای زیاد از سوی مخالفان متوقف شده، و بار دیگر از سوی سایر سازمانها به جریان افتادهاست. ساخت این پروژه دارای سه فاز بود که در سال ۱۳۹۰ فاز اول و دوم آن به مرحلهٔ بهرهبرداری رسیدهاست. طول خط این تلهکابین ۱۶۸۰ متر و اختلاف ارتفاع آن ۸۰۰ متر بوده و دارای ۱۷ پایه و ۵۰ عدد کابین در فاز نخست است. این تلهکابین به سمت منطقهٔ میدان میشان یکی از ارتفاعات سرسبز کوه الوند امتداد دارد.این پروژه عظیم تحولی در در گردشگری ایران است که تمامی امکانات یک گردشگر، اعم از تفریحی، ورزشی، اقامتی و حتی آموزشی را فراهم می کند. امکانات خاص هیجان انگیز ورزشی نظیر سکوی پرش بانجی جامپینگ، کابل پرواز تیرول، دیواره سنگ نوردی، پیست تریال، تعادل هوایی(رنجر)، سالن بولینگ، پیست اسکی، پیست سورتمه سواری و ... به همراه امکانات و خدمات ویژه تفریحی شامل خط تله کابین ، کافی شاپ و رستورانهای متنوع، شهربازی سرپوشیده، باغ گیاهان ... و پارکینگهای روباز و سر پوشیده قابلیت حضور گردشگران را در بهترین شکل فراهم نموده است.
سنگنبشتههای گنجنامه نوشتارهایی از دوران داریوش و خشایارشای هخامنشی است که بر دل یکی از صخرههای کوه الوند در انتهای درهٔ سرسبز عباسآباد و در ابتدای مسیر جادهای که همدان را به تویسرکان و غرب کشور مرتبط میسازد ، حکاکی شدهاست. این جاده همان ره کاروان رویی است که در عهد هخامنشیان هم وجود داشته و داریوش و خشایارشا با لشگریان وهمراهان خویش از آن عبور میکرده اند. از آنجا که این مسیر در عهد هخامنشیان یکی از شعبات اصلی راه باستانی شاهی بوده که از دامنه الوند، هگمتانه (پایتخت تابستانی هخامنشیان) را به بابِل در مرکز میانرودان مرتبط میساخت، از راههای پر رفتوآمدی و امن دوران باستان به شمار میرفت. بعلاوه این راه به جهت ختم به بابِل، راه مقدسی نیز محسوب میشد و همچنین این دره از طریق پیچ و خمهای تاریک دره، گدوک (دره)، ورد آورد علیا، شهرستانه، اشتران به تویسرکان، نهاوند، کرمانشاه، لرستان، تخت جمشید و فارس مرتبط می ساخته است. به همین دلیل مکان مناسبی بود تا شاهان این دودمان با ایجاد سنگ نگاشته، باورها و اندیشهها پاکشان و همچنین بزرگی و عظمت نیاکان خود را به رهگذران گوشزد نمایند.
این کتیبهها از دیرباز نامهای گوناگونی را بر خود گرفتهاست. تا سدهٔ ششم هجری از جمله «سنگنبشته، نبشت خدایان، دادمهان یا دادبهان، تنبابر، ینبابر، ببنایه، کتیبههای الوند، جنگنامه و گنجنامه» خوانده میشده است. دو نام «جنگنامه» و «گنجنامه» در سدههای اخیر مصطلح بودهاست. دکتر محمد معین با قید احتمال، آن را به صورت اسم مرکب «بنیاد هرمز دادمهان» نیز نامیدهاست.دربارهٔ وجه تسمیهٔ گنجنامه میتوان گفت: گنجنامه در زبان پارسی به معنای حکایت و داستان گنج است و عموم مردم را تصور بر این بودهاست که راز گنجی نهان را در این کتیبهها نگاشتهاند، و به نظر میرسد واژهٔ جنگنامه نیز تحت تأثیر ذهنیتی که از جنگ و جنگاوری شاهان گذشته در سر مردم بوده، یا با جایگزینی عامیانهٔ واژهٔ جنگ بهجای گنج به وجود آمده باشد.
موقعیت صخره(سنگ) خارا طوری است که روی سنگ نبشته ها درست به سوی مشرق است؛ فرو رفتگی ها به شکل مربع مستطیل به طول 2/9متر وعرض 1/9 متر و به گودی 30 سانتی متر است. این دو لوح تاریخی هر کدام در سه ستون ۲۰ سطری به سه زبان پارسی قدیم ,بابلی نو و عیلامی قدیم نوشته شدهاند. متن پارسی در سمت چپ هر یک از دو لوح مزبور نوشته شده و پهنای آن قریب به ۱۱۵ سانتی متر است.متن بابلی در هر دو لوح در وسط نوشته شده و عرض آن کمتر از متن پارسی است و متن عیلامی در هر دو لوح در طرف راست قرار دارد و پهنای آن از متن بابلی هم کمتر است. لوح طرف چپ کمی بالاتر در سنگ کوه کنده شده بنام داریوش کبیر است و لوح سمت راست مختصری پایین واقع گشته بنام خشایارشا میباشد. هر یک از متنهای سه گانه در هرکدام از دو لوح مشتمل بر بیست سطر بوده ,مضمون هر دو کتیبه در هر سه متن یکی و مشترک است که به خط میخی نگاشته شده است.
در اطراف دو لوح مزبور سوراخهای منظمی بر سنگ کوه دیده میشود که میرساند این دو نوشته تاریخی در عهد قدیم ظاهراً درها و پوش فلزی قرار داشته و آنهارا از گزند باد و باران و آفتاب و غیره حفظ مینموده است.
ترجمه ی کتیبه های گنجنامه: کتیبهٔ داریوش کبیر متن آن عبارت است از:
«خدای بزرگ است اهورامزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید، که داریوش را شاه کرد، شاهی از [میان] بسیاری، فرمانروائی از [میان] بسیاری. مَنَم داریوش، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ سرزمینها[یی] که نژادهای گوناگون دارند، شاه سرزمین دور و دراز، پسر ویشتاسب هخامنشی.»
کتیبهٔ خشایارشا نیز در قسمت پائین همین کتیبهاست و متن آن عبارت است از:
«خدای بزرگ است اهورامزدا، که بزرگترین خدایان است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که برای مردم شادی آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا از میان فرمانروایان بیشمار. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگِ دوردستِ پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی.»
کتیبههای گنجنامه همدان در سال ۱۲۲۰ شمسی توسط اوژن فلاندن، نگارگر و باستانشناس فرانسوی و همراه او پاسکال کوست مورد بررسی و مطالعه و نگاره برداری قرار گرفت (تصویر مقابل) و بعد از ایشان، سر هنری راولینسون کاشف بریتانیایی توانست با استفاده از این کتیبهها موفقیت شایانی در گشودن رمز خط میخی پارسی باستان کسب نماید. بدینسان سنگ نوشتههای گنجنامه همدان کلیدی را به دست کاشف داد تا بوسیله آن بتواند سنگ نوشته داریوش بزرگ در بیستون را بخواند.
درخصوص کوه الوند عجایت زیادی ذکر شده است که برخی در ردیف افسانه ای و برخی بر پایه وقایع تاریخی می باشد :
ازجمله توصیفی که سیاحان از این کوه نموده اند : "با همه ارتفاع و بلندی و سرافرازی که دارد، با هیچ کوهی نجوشیده و یا نساخته است. رابطه آن با تمام کوه های بزرگ و کوچک قطع است، گویا انزوا و تکروی را بهتر دانسته و حتی بیشه و اشجار را در سر خود، کمتر جانی داده است و حتی حیوانات درنده در آن کمیابند."
شیوران در بستان السیاحه : "الوند بغایت با شکوه و با طراوت و سی فرسخ دورادست و با هیچ کوهی مرتبط نیست. دوهزار چشمه و چهار رودخانه از آن کوه جاریست و چون پیغمبری اورند نام در آن مدفون است. او را اورند نامیده اند و به کثرت استعمال الوند گفته شده. عجایب آن کوه بسیار است و احادیث چند در زیارت و تعریفش وارد شده است. گویند : چهارصد نفر از اولیا در آن کوه به کمال رسیده اند و هرگز از ابدال و اقطاب خالی نباشد و ملاقات خضر و الیاس در آن کوه واقع شده است."
محمد بن اسحق (ابن الفقیه) در کتاب اخبار البلدان آورده است : "شخصی از مردم همدان خدمت حضرت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد، آن حضرت پرسید از اهل کدامین شهر می باشی؟ جواب داد : همدان. امام فرمودند آیا می شناسی کوهی را که به آن راوند می گویند ؟ مرد همدانی گفت : فدایت شوم، آن را اورند می نامند. حضرت فرمودند آری در آن چشمه ایست از چشمه بهشت. راوی خبر گفته مردم همدان آن چشمه را همان دانند که در قله الوند است."
آبشار گنجنامه همدان در موقعیت جغرافیایی E482625 N344541 در استان همدان واقع است. آبشار گنجنامه با ۱۲ متر ارتفاع در مسیر صعود به ارتفاعات کوه الوند و در پنج کیلومتری غرب همدان کنار کتیبههای گنجنامه قرار دارد. این آبشار دارای آب دائمی است و در زمستانها نیز در جریان است. دبی متوسط آب این آبشار 200 لیتر در ثانیه است که از دره زیبای عباس آباد و گنج نامه میگذرد. این آبشار در مسیر صعود به ارتفاعات کوه الوند و نزدیک شهر تاریخی همدان واقع شده است. وجود قندیلهای یخی در فصول سرد، زیبایی این آبشار را دوچندان و خیل عظیمی از یخ نوردان را به خود جذب میکند.آبشار گنجنامه همچنین در فصول گرم سال هم علاوه بر گردشگران، صخره نوردان در صخرههای اطراف آن سنگنوردی میکنند.
در پشت آبشار دشتی زیبا و پرگل در دامنه کوه الوند فرش گسترانیده است که به میدان میشان معروف است. این دشت زیبا در فصل بهار میعادگاه علاقمندان به کوه و طبیعت، گروه های مختلف کوهنوردی و دانشجویان علاقمند است. در میان صخره های اطراف دشت میشان، آبشارهای فصلی بسیار زیبایی می توان یافت. از نزدیکی آبشار گنجنامه، جاده ای جدا می شود که با گذشتن از پیچ و خم های دامنه کوه الوند و دشت های مرتفع بسیار زیبا به شهر تویسرکان، مرکز گردوی ایران می رسد. در ابتدای بهار مسیر گنجنامه به تویسرکان، به واقع دیدنی و غیرقابل توصیف می شود.
آبشار گنجنامه در فصل زمستان نیز بسیار دیدنی است. قندیل های بزرگ یخی و صخره هایی محصور در برف، مکان مناسبی برای علاقمندان به ورزش هیجان انگیز یخ نوردی است.
سلام
هدف از ایجاد موزه، نگاهداری و پژوهش در آثار گذشتگان، معرفی و نمایش و انتقال آنها به آیندگان، ایجاد و تقویت تفاهم میان اقوام و ملل، شناخت و نمایش سهم آنها در فرهنگ و تمدن جهانی، کمک و تلاش در بهبود و افزایش میزان دانش عمومی مردم، به ویژه دانش آموزان، دانشجویان و پژوهشگران بر پا شدهاست. برای اولین بار پیشنهاد ایجاد مکانی به نام موزه توسط مرحوم مرتضی قلی هدایت ملقب به صنیع الدوله عنوان شد. او در فکر ایجاد موزه و ادارهای به نام اداره عتیقات برای ساماندهی به وضع کاوشهای تجاری بود اما به این مقصود نرسید.
اولین موزه در ۱۲۹۵ خورشیدی به نام موزه ملی یا موزه معارف در یکی از اتاقهای بزرگ وزارت معارف که در سمت شمال بنای مدرسه دارالفنون قرار داشت تشکیل گردید. این موزه دارای ۲۷۰ قلم شی مفرغی، سفالی، شیشه ای، سکه، سلاحهای قدیمی، مهر، اشیای چوبی، مرقعات، کتاب و منسوجات بود که بوسیله کارمندان اداره عتیقات جمع آوری یا توسط مردم اهدا شده بود.در ۱۳۰۴ خورشیدی اشیای این موزه به تالار آئینه کاخ مسعودیه منتقل شد. از سویی با آغازحفاری باستان شناسان اروپایی به ویژه هیئت باستان شناسی فرانسه به ریاست ژاک دومرگان ( J.Demorgan) از سال ۱۲۷۶ خورشیدی (۱۸۹۷ میلادی) در شوش توجه مردم ایران به اهمیت مواریث فرهنگی جلب شد. در سال ۱۳۰۶ خورشیدی امتیاز بدون قید و شرط طرف باستان شناسان فرانسوی در ایران لغو گردید. به آنها اجازه داده شد تنها در شوش به حفاری بپردازند. همچنین از آنجا که ایران تصمیم گرفته بود تا موزه و کتابخانه ملی تاسیس نماید، لذا امتیاز طراحی و اجرای آن به فرانسویان داده شد.
موزهٔ ملی ایران مجموعهای از گنجینهٔ آثار تاریخی و پیش از تاریخی ایران است، که در تهران قرار دارد. این موزه شامل دو ساختمان مجزا به نامهای موزهٔ ایران باستان با تاریخ گشایش ۱۳۱۶ و موزهٔ دوران اسلامی با تاریخ گشایش ۱۳۷۵ است. ساخت این موزه در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۱۳ خورشیدی به دستور رضا شاه و معمار این ساختمان آندره گدار معمار فرانسوی بودهاست که در طراحی آن کاخ کسری در شهر تیسفون در دوران ساسانی را در ذهن داشته است. آغاز ساخت آن سال ۱۳۱۴ خورشیدی است که در مدت دو سال عملیات ساختمانی آن بوسیله حاج عباسعلی معمار و استاد مراد تبریزی تکمیل و در سال ۱۳۱۶ خورشیدی رسماً گشایش یافت و موزه برای بازدید عموم افتتاح شد. زمین اختصاص یافته به این موزه ۵۵۰۰ متر مربع بود که ۲۷۴۴ متر مربع زیربنای آن است.
در آغاز طبقهٔ اول موزه به بخش ایران پیش از اسلام و طبقهٔ دوم موزه به بخش پس از اسلام اختصاص یافت. گسترش کاوشهای باستانشناختی و ازدیاد روزافزون آثار در موزهٔ ایران باستان، موجب شد که این موزه طی چند مرحله، گسترش کمی و کیفی یا درحد فاصل سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۰، علاوه بر تعویض ویترینهای موزه، نوسازی سیستم گرمایشی و سیستم برقی موزه، واحدهایی تحت عنوان انبار و گنجینه در زیر موزه، ساخته و اضافه شد. در سال ۱۳۷۵، آثار دوران اسلامی، رسماً از موزه ایران باستان منفک و به ساختمان مجاور موزه که ساختمان که از سال ۱۳۳۷ ساخته شده بود، منتقل شد.
این ساختمان که در سال ۱۳۳۷ ساخته شده بود، در ابتدا با هدف احداث موزه مردمشناسی مدنظر بود، که پس از انقلاب، با ایجاد سازمان میراث فرهنگی و تمرکز اشیاء باستانی در موزه ایران باستان، طرح تغییر نام کلی موزه، به موزه ملی ایران و اضافه شدن موزهای تحت عنوان موزه اسلامی مطرح و اجرا شد که در نهایت در سال ۱۳۷۵ با گشایش رسمی موزه دوران اسلامی، مجموعه موزه ایران باستان و موزه دوران اسلامی، تحت عنوان موزه ملی ایران رسمیت یافت.
موزهٔ ملی ایران مهمترین موزهٔ کشور درخصوص نگهداری، نمایش و پژوهش مجموعههای باستانشناختی ایران است. گستردگی و تنوع مجموعه اشیا موجود در موزه به گستردگی جغرافیایی کشور و دورانهای متعدد پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی است که انسان در این سرزمین زیسته و آثاری از خود بجای نهاده است. در حال حاضر موزه ملی به نمایش آثاری پرداخته که بیانگر غنای فرهنگ و تمدن، هنر، رشد اقتصادی و دست آوردهای فنآوری ایرانیان است.
موزه ملی ایران دارای ده بخش پژوهشی و یک کتابخانه و مرکز اسناد است:
بخش پارینه سنگی
بخش پیش از تاریخ
بخش تاریخی
بخش اسلامی
بخش مهر و سکه
بخش مرمت
بخش کتیبهها
بخش سفال
بخش استخوان شناسی
کتابخانه و مرکز اسناد
قدیمیترین دست ساخته بخش پارینه سنگی سالن که از سنگ کوارتز ساخته شدهاند، مربوط به حوزه رودخانهٔ کشف رود در شرق مشهد هستند، که بیش از یک میلیون سال قدمت دارند. از دیگر مجموعههای قدیمی این بخش دربند و گنج پر مربوط به استان گیلان و شیوه تو در نزدیکی مهاباد است که حدود هفتصد تا دویست هزار سال قدمت دارند. از دورههای پارینه سنگی میانی و جدید نیز آثار جالب توجهای در سالن موزه به چشم میخورد که بین دویست هزار تا حدود دوازده هزار سال قدمت دارند.
از دوره پارینه سنگی میانه که همزمان با حضور انسان نئاندرتال در ایران است ابزارهای ساخته شده از سنگ آتش زنه و بقایای سنگواره جانوران مربوط به غارهای منطقه زاگرس و فلات مرکزی ایران از جمله غارهای بیستون و خرم آباد به نمایش در آمده است.
در دوره پارینه سنگی جدید که مصادف با گسترش انسان هوشمند امروزین در ایران است، ساخت تیغه ابزار رواج یافت. قدیمیترین بقایای انسان کشف شده در ایران در این بخش دیده میشود که به دندان وزمه مشهور است. این دندان کهنترین بقایای سنگواره انسان در ایران است که بطور مستقیم تاریخ گذاری شده و در غاری بنام وزمه در نزدیکی کرمانشاه کشف شده است. این دندان آسیای کوچک که مربوط به کودکی نُه ساله است، به روش طیف سنجی گاما سالیابی شده که تاریخی بین ۲۰ تا ۲۵ هزار سال پیش را نشان می دهد.
در دوره پارینه سنگی جدید ساخت ابزار های استخوانی و استفاده از تزیینات شخصی مانند آویز صدفی، دندان حیوانات و گل اُخرا نیز در این دوره در ایران متداول شد. از مکانهای مهم این دوره غار « یافته» (لرستان) است که نمونههایی از اشیا آن در سالن موزه به نمایش درآمده است.
از دوره بعدی (فراپارینه سنگی) که ویژگیهای آن ابداع ابزارهای ترکیبی، کاربرد سنگساب و نگهداری مواد خوراکی است،نمونههایی از غار«علیتَپه» (مازندران)، غار «شَلَم» (ایلام) و چند مکان دیگر به نمایش درآمده است.
از دوره نوسنگی و روستانشینی آثاری چون قدیمیترین خشت ایران از تپه گنجدره، قدیمیترین پیکرکهای گلی انسان و حیوان از تپه سراب و ابزارهای سنگی در سالن به نمایش در آمده است. شوش( خوزستان)، اسماعیلآباد و چشمهعلی(تهران)، تلباکون(فارس) از محوطههای بسیار مهم در هزارههای پنجم و چهارم پ.م.(دوره مس و سنگ) در ایران هستند که نمونههایی از سفالینههای منقوش آنها در سالن دیده میشود. از نقشهای مورد توجه در این دوره میتوان به نقش ساده شده بز کوهی اشاره کرد که در سطح ظروف سفالین اسماعیلآباد و چشمهعلی دیده میشوند.
ظروف سنگی جیرفت و شهداد با نقوش متنوع مانند نبرد انسان با جانوران اساطیری و نقش مایههای هندسی، جانوری و گیاهی از نمونههای شاخص این ظروف منقوشاند که در ویترینها به نمایش درآمدهاند. از دیگر آثار مهم این دوره در سالن موزه پیکر گلی از شهداد است که نشاندهنده نیمتنه مردی برهنه با دستان جمع شده بر روی سینه، احتمالاً در حالت نیایش نشان داده شده است.
اولین انمیشن جهان در نیمه دوم هزاره سوم پیش از میلاد ( نزدیک 5000 سال پیش ) در شهر سوخته سیستان در ایران ساخته شده است.
در موزه ، ظرف سفالی پایه داری با نقش یک بز قرار دارد که در آن بز با پنج حرکت متفاوت به سمت درختچه جهش میکند . در حرکت اول درختچه هدف گرفته و در حرکت دوم دو پای جلو خود را برای جهیدن بلند کرده و در حرکت سوم به بالای درختچه پریده و در حرکت چهارم مشغول تغذیه از درختچه و در حرکت اخر عقب گرد کره و در حال پائین آمدن از درختچه می باشد.
ظروف، ادوات جنگی، اشیا تزئینی، پیکرک های انسانی و جانوری از جمله اشیای فلزی اواخر عصر مفرغ و آغاز عصر آهن هستند که در سالن بهنمایش درآمدهاند. همچنین سفال خاکستری با سطح صیقلی و داغدار و همچنین ظروف با لولههای ناودانی، ظروف با فرمهای جانوری و انسانی و ریتونها (ظروف جانورسان) و اشیای آهنی نیز از دیگر اشیا به نمایش درآمده است.
جمجمه تغیر شکل داده یک زن باستانی
تعدادی از اشیای به نمایش درآمده در بخش پیش از تاریخ سالن متعلق به تمدن ایلام است. از تمام دورههای ایلامی آثار هنری فراوانی برجای مانده، اما دوره ایلام میانه یکی از پرشکوهترین ادوار سهگانه ایلامیها است. معبد چغازنبیل یکی از مهمترین بقایای معماری این دوره است که آثار قابل توجهی مانند پیکره گاو با کتیبه، لولههای شیشهای، آجرنوشتهها و کلون در از آن به دست آمده که در سالن به نمایش درآمده است. لولههای شیشهای چغازنبیل از جمله قدیمیترین نمونههای شیشه در ایران است. پیکرهسازی، ساخت ظروف تزئینی از قیر طبیعی، نقوش برجسته، مهرهای استوانهای، پیکرکها به صورت نقش برجسته قالبی، آجرهای لعابدار، اشیای بدل چینی، اشیای مفرغی و سردیسهای تدفینی از دیگر جنبههای هنر ایلامیها در ادوار گوناگون است که در سالن ایران باستان نمونههایی از آنها دیده می شود.
آثار قابل انتساب به دوره ماد در سالن موزه از مکانهای باستانی نوشیجان، حسنلو، گودین و باباجان به دست آمدهاند. در این دوره ساخت اشیا آهنی گسترش یافت که از نمونههای بارز آن در سالن میتوان به اشیا حسنلو اشاره کرد. در این دوره سفالینههای لعابداری زیبایی ساخته میشد که یک نمونه جالب توجه آن تنگ لعابدار زیویه است نقش دو بز را در دو سوی یک گل لوتوس به نمایش گذاشته است.
مولاژ قانون نامه حَمورابی
قانون حَمورابی که به دستور حمورابی شاه بابل نوشته شد، شامل ۲۸۲ ماده در باب حقوق جزا و حقوق مدنی و حقوق تجارت است. ستونی که قوانین حمورابی بر روی آن حک گردیده از بازالت است و در حدود ۲٫۵ متر ارتفاع دارد. در قسمت بالا حمورابی ، در مقابل خدای خورشید و عدالت ، شمش ( سمت راست) ، با حالت احترام ایستاده است و در بخش پائینی ، متن قوانین گرداگرد این ستون در ۳۴ ردیف به خط میخی و اکدی نوشته شدهاست. در سده دوازدهم پیش از میلاد پس از فتح بابل توسط پادشاه عیلام (شوتروک ناهونته ) ، این ستون به عنوان غنیمت جنگی از شهر سیپ پار به پایتخت عیلامیان ، شوش انتقال داده شد.
قانون حمورابی نخستین سند شناخته شدهایست که در آن یک فرمانروا به اعلان عمومی یک مجموعه کامل قوانین برای ملت خود اقدام میکند.حمورابی (۱۸۱۰-۱۷۵۰ پ.م.) ششمین پادشاه اولین سلسله شاهان کشور قدیم بابل است. تاریخ شاهی او را (۱۷۹۲-۱۷۵۰ پ.م.) آوردهاند. این قانون شامل حقوق و روابط افراد با یکدیگر با تکیه بر عوامل مهم اقتصادی در آن دوران است.
ستون حاوی قانون حمورابی در اوایل سال ۱۹۰۱ توسط گروه اکتشافی ژاک دو مورگان در شوش، خوزستان کشف و ستون مذکور به موزه لوور، پاریس برده شد و در هنگام افتتاح موزه ملی ایران باستان مولاژ آن به ایران هدیه داده شد.
پیکره ی سفالی گاو نر، اواخر هزاره ی دوم پیش از میلاد.
این گاو از گل پخته لعاب دار بر پشت است. گاو نر نوشته ای است به نام ایزد اینشو شیناک. این مجسمه در دروازه شمال شرقی زیگورات نصب شده بود. چغازنبیل (سده 14 پ. م): چغازنبیل توسط شاه اونتاش نپیریشه بنا شد. این شهر اساسا مذهبی بود و در مرکز آن زیگورات قرار داشت که وقف دو ایزد به نام اینشوشیناک و نپیریشه شده بود.
بر پشت پیکره ی این گاو به خط میخی ایلامی نوشته شده است:
شروع آثار هنری دوره هخامنشی در سالن موزه ایران باستان با قطعات بزرگ و حجیم سنگی است که اکثراً از تخت جمشید آورده شده و نمایانگر قسمتی از عظمت و شکوع معماری یکی از مجموعه های تاریخی ایران و جهان است تعدادی از این آثار به دیوار یا کف سالن متصل و در محل خود ثابت شده اند.
مجموعه آثار هخامنشی اکثراً از محوطه های باستانی چون تخت جمشید، شوش و پاسارگاد به دست آمده که شامل اشیاء کوچک سگی از قبیل ظروف مختلف است که روی بعضی از آنها خطوط هیروگلیف به صورت کنده یا خطوط جوهری به خط آرامی دیده می شود.
بنابراین گزارش یکی از ویترین های این قسمت اختصاص به نمایش اشیاء مختلفی چون سرویس شاهزاده هخامنشی پیکرک حیوان، پلاک با نقش عقاب و یک کوزه از جنس خمیر و سنگ لاجورد دارد.
پیکره داریوش
بیش از دو هزار سال پیش، «داریوش هخامنشی»، از راه کانال داریوش (کانال سوئز) که خود دستور ساخت آن را داده بود، به مصر وارد شد و آنجا را به تصرف ایرانیان در آورد. داریوش در مصر، دستور ساخت تندیسی از خود را داد و آن را در معبد «آتوم» در «هلیپوس» نصب کرد تا هر کس آن را ببیند، بداند که این مرد پارسی، مصر را فتح کرده است.
سال ها گذشت، مصریان علیه هخامنشیان شورش کردند و خشایارشاه برای سرکوب این شورش، رهسپار مصر شد. خشایارشاه پس از سرکوب مصریان مجسمه داریوش را به ایران آورد و در کنار دروازه ورودی کاخ های سلطنتی در شوش جای داد.
آتش جنگ، تمام ایران را فرا گرفته بود. اسکندر و یارانش به سمت شوش در حرکت بودند. با سقوط شوش و یورش سربازان مقدونی به شهر، نخست به این پیکره، به عنوان نماد پادشاهی پارسیان حمله کردند. اما تلاش برای شکستن و تکه تکه کردن این پیکره به دلیل جنس سنگ آن بی نتیجه ماند. سپس فردی مقدونی که به همراه اسکندر از مصر آمده بود و به خط هیروگلیف مصری آشنایی داشت، قلب حاوی نام داریوش را با ضربه های بسیار شکسته و به سراغ نام های دیگر او رفت اما او پس از چند ضربه خسته شد و دست از این کار برداشت.
سال 1350، باستان شناسان فرانسوی در محوطه کاخ های سلطنتی هخامنشیان در شوش به سرپرستی ژان پرو باستان شناس بزرگ فرانسوی مشغول حفاری بودند، که ناگهان در کنار دروازه ورودی محوطه کاخ های سلطنتی هخامنشیان در شوش به سرپرستی ژان پرو باستان شناس بزرگ فرانسوی مشغول حفاری بودند، که ناگهان در کنار دروازه ورودی محوطه کاخ های سلطنتی چشم باستان شناسان به مجسمه ای بی سر افتاد.
پیکره داریوش بی شک در مصر به این شکل آسیب ندیده است. نمی توان پذیرفت که هخامنشیان پس از دست یابی دوباره به مصر پیکره آسیب دیده و شکسته داریوش را به شوش آورده باشند و نماد این بی احترامی را در برابر خاندان هخامنشی قرار داده باشند. به عقیده کارشناسان، پیکره، از راه رودخانه نیل، کانال سوئز و دریای پارس به ایران آورده شده و سالم به شوش رسیده است. پس بدون شک این پیکره در زمان حمله اسکندر و سلوکیان، آسیب دیده است. چون اشکانیان و ساسانیان با هخامنشیان دشمنی نداشته اند و لزومی نداشته تا آنها بخواهند این پیکره را نابود کنند.
بررسی های آسیب شناسی کارشناسان روی این پیکره سه نوع ضربه را روی مجسمه نشان داده است.
یک سری از ضربه هایی که بر پیکره وارد شده با ابزارهایی نوک تیز به وجود آمده است. بررسی آثار ضربه ها بر پیرامون پیکره نشان داد که چند تن، مدت زمانی را در پیرامون پیکره صرف کرده اند تا با ضربه زدن، قطعاتی از آن را جدا سازند. از تعداد ضربه های وارد شده و نوع آنها کارشناسان به این نکته پی بردند که ضربه ها با شیی محکم ولی کوچک که سری چند شاخه داشته، نخست به بازوی پیکره وارد شده و با چند بار تلاش و بی نتیجه بودن این ضربه ها برای شکستن بازوی مجسمه، به بخش نازکتری از پیکره یورش برده اند که قطر کمتری نسبت به بازو دارد و آنها مچ دست پیکره را انتخاب کرده و ضربه هایی نیز به آن وارد کرده اند ولی از این کار نیز ناامید شده اند.
ضربه های دیگری نیز به طور پیوسته در یک ردیف بر پشت بازوی پیکره وارد شده است که فقط یک پریدگی سطحی را روی بازو ایجاد کرده است.
آثار این ضربه ها را نیز می توان روی خنجر داریوش هم به خوبی مشاهده کرد. ضاربان، این نوع ضربه ها را فقط روی نقاطی وارد ساخته اند که بتواند پیکره را از هم جدا کند. ظاهرا قصد اصلی این گروه از حمله کنندگان، شکستن و ناقص کردن پیکره بوده است.
دومین مجموعه آسیب ها بر پیکره نشان از نوعی حرمت شکنی یا تنها از روی تفریح بر مجسمه وارد شده است. گویا آن که مقدونی ها از تلاش برای شکستن پیکره خسته شده اند، تنها به حرمت شکنی آن پرداخته اند. این نوع ضربه ها که با تیر و کمان ایجاد شده است بیشتر بخش بالایی پیکره یعنی شکم، بازوها و دستی که روی سینه قرار گرفته است را شامل می شود. این نوع ضربه ها که با تیر و کمان و احتمالا با نیزه بر پیکره وارد شده است، نشان می دهد که بدون شک حمله کنندگان می دانسته اند که ضربه ها از روی کینه یا حرمت شکنی و بی احترامی به تندیس وارد شده است. همچنین هر چه از پایین این پیکره رو به بالا برویم، خراش ها و ضربه ها افزایش می یابد و روی نیم تنه پیکره از کمر به بالا، انبوهی از خراشیدگی ها و ضربه ها دیده می شود اما متن کتیبه های این تندیس چیز جالبی را مشخص کرد.
روی سه نقطه از این پیکره نام داریوش به خط هیروگلیف مصری نوشته شده است. در زمان تخریب این مجسمه وقتی ضاربان از شکستن آن خسته شده اند، به این نتیجه رسیدند که هویت این مجسمه را که از آن داریوش است با از بین بردن نام او در این قاب ها خدشه دار کنند. در این زمینه بررسی های باستان شناسان و کارشناسان کتیبه نشان داد که گویا فردی مقدونی که به همراه اسکندر از مصر آمده است و به خط هیروگلیف تسلط داشته است، به محو کردن نام داریوش از روی این مجسمه پرداخته است.
وی پس از تلاش طولانی در شکستن نام داریوش تنها توانسته است نام داریوش را در یکی از قاب ها محو کند و به دو قاب دیگر تنها صدمه هایی بزند.
نام داریوش در این مجسمه به سه زبان دیگر نیز در متن آمده است که ظاهرا سرباز مقدونی به این زبان ها تسلط نداشته است؛ پس کوچک ترین آسیبی به نام داریوش در آن زبان ها وارد نشده است.
* اما سر داریوش در این پیکره چه شده است؟
_ تندیس داریوش در زمان کشف، در حالی به دست آمد که پایه آن رو به بالا قرار گرفته بود. بر اساس نخستین احتمال کارشناسان، سر این تندیس بر اثر جا به جایی تندیس، فشرده شده و در نتیجه شکسته است.
احتمال دوم کارشناسان بر اساس مسیر شکستگی ها ارایه شده است. به عقیده کارشناسان، شکستگی های روی پیکره نشان می دهد که فشاری به پشت این پیکره وارد شده است و از آنجایی که پشت پیکره به دیوار تکیه داشته، فقط دیوار می توانسته است چنین فشار سنگینی را بر پیکره وارد آورد. همچنین قطر و ارتفاع دیوار نیز نشان می دهد که بر اثر بروز چنین وضعی، چه حجم سنگینی از آوار روی پیکره فرود آمده و در نتیجه پیکره از دو نقطه در یک راستا شکسته است.
این پیکره بی سر هم اکنون در سالن موزه ایران باستان قرار داد تا هر کس که از مقابل آن می گذرد بداند که ایرانیان بر مصر تسلط یافته اند و 24 ملل را تحت تسلط خود داشته اند.
نقش برجسته بار عام در تخت جمشید
نقش برجسته بار عام در سال 1937 توسط دکتر اریک اشمیت رئیس هیئت علمی تخت جمشید و مامور موسسه شرق شناسی شیکا گو در ایران ، از قسمت شمال شرق کاخ خزانه در حیاط اداری قسمت مرکزی خزانه داریوش در تخت جمشید کشف شد.خزانه شاهی داریوش از خشت خام و چوب ساخته شده بود و فقط ستونها از سنگ بود. پس از اینکه سربازان اسکندر آنرا غارت کردند کاخ را به آتش کشیدند و خاک نرم روی این نقش را پوشاند و بعدها سیل و باران از بالای کوه رحمت روی آنرا طوری صاف کرده بود که کسی شک نمیکرد زیر آن ممکن است قطعه سنگی باشد. به همین دلیل این نقش برجسته نسبتا سالم مانده است.
حمل اثر از کارهای مشکلی بود که در آن زمان انجام گرفت زیرا هنوز وسا یل امروزی برای حمل اشیاء سنگین وجود نداشت.با این حال آن را با دقت زیاد در لای نمد پیچیده و با کامیون به تهران حمل کردند. موضوع این نقش برجسته ، جلوس رسمی پادشاه و بارگاه سلطنتی است که چندین بار در نقاط دیگر تکرار شده است و این طور به نظر میرسد که مربوط به واقعه مهمی است که خواستهاند یادگار آن بماند .
هیچ کس نمیداند، پادشاهی که در مرکز صحنه بر اریکه سلطنت نشسته ، که حتی در حالت نشسته نیز از دیگران بزرگتر نقش شده و با ریشی بلند، گل نیلوفر آبی و عصای بلندی در دست دارد، داریوش اول است یا خشایارشا اما مورخان و باستان شناسان ولیهعد و روحانی دربار و اسلحه دار مخصوص پادشاه و دو تن از اعضای گارد جاویدان هخامنشی بر نقش برجسته مشهور به بارعام را شناسایی کرده اند. این نقش برجسته که 500 سال پیش از میلاد مسیح ، حجاری شده بود، اکنون در موزه ملی ایران نگهداری میشود و گروهی میگویند بخشی از بارعام نوروزی بوده است.
فرنکه وزیر تشریفات با پوشش مادها در حال ادای احترام مقابل پادشاه ایستاده و دست بر دهان دارد تا نفسش تقدس آتش اهورایی عود سوز را مکدر نکند. میگویند شاید به ادای گزارش و ارایه روند تشریفات باریابی در حضور پادشاه مشغول است. دو بخوردان یا عود سوز مابین او و فرنکه رئیس تشریفات قرار دارد و پشت سر فرنکه دو سرباز یا نگهبان نیزه دار که در دست یکی نیزه و در دست دیگری سطلی وجود دارد ، به صورت ایستاده حکاکی شده است.
پشت پادشاه 6 نفر ایستاده اند. نفر اول ولیعهد است که به حالت ایستاده نقش شده و در حالت ایستاده نیز با پادشاه در یک سطح هستند . او هم ریشی بلند دارد و یک شاخه گل لوتوس در دست گرفته است. «سوری ایازی»، باستان شناس و سرپرست بخش تاریخی و لرستان موزه ملی ایران در این باره میگوید: «این شی تاریخی از نظر ویژگی های هنری در بررسی هنر و فرهنگ دوره هخامنشی حائز اهمیت است. ظرافت هنر حجاری که به ویژه در خنجر تشریفاتی پادشاه به خوبی مشاهده میشود، در نوع خود کم نظیر است. علاوه بر این قرینه سازی و القای عظمت و شکوه پادشاه که از ویژگی های بارز هنر هخامنشی است به وضوح در این اثر دیده میشود. اما تکیه اصلی بر عظمت پادشاهی است. چهره پادشاه تفاوت محسوسی با دیگر اعضای این نقش برجسته ندارد، ریش بلند، گل نیلوفر آبی و عصای بلند که سه نماد اصلی پادشاهی به شمار میآیند که او را از دیگر افراد متمایز میکند. پادشاه که بر تخت سلطنت نشسته از بقیه افراد که ایستاده اند بزرگتر است و مرکزیت صحنه را به خود اختصاص داده است. پادشاه و ولیهعد او روی یک سکو ایستاده اند که نمادی از بالاتر بودن مقام خاندان سطنتی است.
عصا نمادی است از قضاوت و حکومت که تنها پادشاه و افراد عامی رتبه درباره از آن برخوردار بودند و گل نیلوفر آبی به عنوان نمادی از حکومت، جاودانگی، آرامش و صلح در اختیار پادشاه و ولیعهدش قرار دارد.»
ولیعهد پشت سر پادشاه و روحانی دربار و یا جامه دار شاه (خواجه وفادار او) از قوم پارس پشت سر ولیعهد ایستاده است. او پارچه ای در دست دارد که کارشناسان معتقدند کاربرد آن با عود سوز جلوی پادشاه ارتباط دارد. بدین مفهوم که گیاهان معطر و خوشبو که جنبه مذهبی و آیینی داشته و برای خوشبو شدن و تطهیر فضا در حضور پادشاه سوزانده میشد، توسط روحانیون دربار در عود سوز یا آتشدان قرار میگرفت. آنها مجری مخصوص آیین های مذهبی بودند.
نفر بعدی اسلحهدار مخصوص پادشاه است که سلاح های تشریفاتی پادشاه شامل خنجر، تیر و تیردان را حمل میکرد. او پوشش مادها را به تن دارد. در انتها هم دو نفر گارد ویژه پادشاه که احتمالا افراد گارد جاویدان هستند، دیده میشوند. اینان نیزهداران پارسی هستند.
ایازی درباره رابطه سلسله مراتب درباری و اجتماعی با این نقش برجسته میگوید: «طبق مدارک موجود، جامعه دوران هخامنشی از 3 طبقه تشکیل شده بود. خاندان پادشاهی در راس تمام طبقات اجتماعی قرار داشت. اولین طبقه اجتماعی روحانیون بودند که به «نگهبانان آتش مقدس» شهرت داشتند. دومین طبقه جنگجویان مشهور به «گردونه رانان» بودند و سومین طبقه را تولید کنندگان جامعه اعم از کشاورزان و صاحبان حرفه ها و صنایع تشکیل میدادند.
مراسم بار عام به روایتی دیگر
یکی از زیباترین و سالمترین نقوشی که از عهد هخامنشی باقی مانده، نقش بارعام شاهنشاه هخامنشی است.
شرح عناصر موجود در بارعام:
سر ستون هخامنشی
سر ستون ترکیبی با سر انسان و بدن حیوانی چهار پا به حالت نشسته . سر انسانی با گوشهای بزرگ ، کلاه شاخدار ( نشانه الوهیت یا خدایی در دنیای باستان ) و ریشی بلند یکی از انواع گوناگون سر ستون در تخت جمشید هستند . در تخت جمشید تا کنون چهار نوع سرستون شناسایی شده است : سرستون هایی به شکل دو گاو پشت به هم ، دو شیر پشت به هم ، دو گریفون ( سر عقاب و بدن چهارپا ) پشت به هم و دو موجود ترکیبی انسانی - حیوانی پشت به هم
سنگ نبشته خشایارشا در تخت جمشید
بند1. اهورامزدا خدای بزرگ است،که این زمین را آفرید، که آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید، که خشایارشا را شاه کرد.یک شاه از بسیاری، یک فرمانروا از بسیاری.
بند2.منم خشایارشا،شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه کشورهای مردم گوناگون،شاه در این زمین بزرگ و دور و دراز، پسر داریوش هخامنشی.
بند3.خشایارشا می گوید:پدر من داریوش،پدر داریوش ویشتاسپ بود.پدر ویشتاسپ ارشام بود.هم ویشتاسپ و هم ارشام هردو در آن هنگام(که داریوش شاه بود) زنده بودند.اهورامزدا را کام چنین بود که پدر من داریوش را در روی این زمین شاه کرد.چون داریوش شاه شد[بناهای] بسیار باشکوه ساخت.
بند4.خشایارشا می گوید:داریوش را پسران دیگری بودند. همانگونه که کام(میل) اهورامزدا بود پدر من داریوش پس از خود مرا بزرگتری کرد(ولیعهد کرد).هنگامی که پدرم از تخت رفت،من به خواست اهورامزدا به جای پدرم شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم،[بناهای]بسیار باشکوه ساختم. من آنچه را که پدرم کرده پاییدم و کارهای دیگری به آن افزودم. همه آنچه را که من ساختم و پدرم ساخت،به خواست اهورامزدا کردیم.
بند5.اهورامزدا مرا و شهریاری مرا و کارهایی را کرده ام بپایاد وآنچه را پدرم ساخته است بپایاد!
ستون سنگی آپادانای تخت جمشید با سرستون هایی به شکل دو گاو نر پشت به هم ، در زیر این سرستون ، نقش های حلزونی شکل دیده می شود . قطر پایه ستون 76 سانتیمتر است . ارتفاع کنونی این ستون 370 سانتیمتر است که بخشی از ستون های کامل تخت جمشید را که به طور معمول بین 14 تا 20 متر ارتفاع دارند ، نمایش میدهد.
تعدادی از اشیاء موزه ملی متعلق به دوره سلوکیان است که با وجود کمیت اندک آن از ارزش بسیاری برخوردار است. شاخص آثار دوره سلوکی سنگ نوشته ای از آنیتوفوس سوم و ماسک مفرغی آنتیوفوس چهارم در ایذه (خوزستان) است با توجه به مجموعه ارزشمندی که از مناطق عناوند، شمی، مسجد سلیمان، شوش در خوزستان و محوطه های باستان استان گیلان و آذربایجان شرقی کشف شده موزه ملی ایران از غنای بسیاری برخوردار است یکی از آثار بسیار ارزشمند این دوره تندیس مفرغی بی نظیر بزرگزاده اشکانی بوده که از معبد شمی کشف شده است.
مجسمه مفرغی بزرگ زاده اشکانی
تندیس مرد نوعی الیمایی که اغلب در تواریخ اشتباها مرد پارتی یا اشکانی نام گرفته زینتبخش کتابهای معتبر بسیاری است و این تندیس زیبا به شماره 2401 و قدمت 150 سال پس از میلاد تا 150 میلادی در تاریخ موزهها به ثبت رسیده و شاخصی بارز و یادمانی از هنر و فرهنگ و تاریخ و تمدن شهر کهن و باستانی ایذه به شمار میرود.جورجینا هرمان در کتاب خود نوشته که ارل اشتاین هنگام سفر در تپههای بختیاری به پرستشگاه شمی، قریی کوچکی در حاشیه مالامیر در ایذه خوزستان آمده و به وضوح بقایای معبدی را که دچار آتشسوزی و ویرانی شده بود باز شناخت. او در این میان مجسمهای نسبتا سالم که فاقد دو دست بود و سرش در کنار بدنش افتاده بود را یافت و به تهران منتقل کرد.
این مجسمه به ارتفاع 194 سانتیمتربلندی و 60 سانتیمتر پهنا دارد و در طی حفاری اورل استیندر سال 1309 خ ( 1930 م) به همراه بقایایی از سایر قسمت های مجسمه و نیز تعداد 12 پایه سنگی نیز بهدست آورد که میتوان احتمال داد بر روی آنها 12 پیکره از جمله بزرگزاده اشکانی قرار میگرفت. : پوشش این پیکره به شیوه سوارکاران بوده و شامل یک پیراهن یقه گرد ، یک لباس آستین بلند یقه باز ، که دو تکه آن روی هم قرار گرفته و با یک کمربند محکم شده ، دو خنجر کوتاه ، یک بالشتک سوارکاری در پشت کمر ، شلواری بلند که یک شلوار چین دار ( ران پا) روی آن است و کفشی که با نواری به پایش بسته شده است .
نتیجه آزمون التراسونیک که در موزه ایران باستان در سال 1380 انجام گرفت مشخص کرد که این پیکره توخالی بوده و بهصورت یکپارچه قالبریزی نشده است. در واقع سر پیکره جداگانه ساخته شده و سپس به شیوه چکشکاری و چفت و سایر عملیات مکانیکی به بدن متصل شده است.
سربند پیکره قابل مقایسه با سکههای اشکانی است و بر این اساس زمان ساخت آن را به سدة اول پیشازمیلاد تا سدة اول میلادی نسبت دادهاند این پیکره قابل مقایسه با پیکرههای کشف شده در هترا در عراق امروز است با این که دست راست مجسمه از بین رفته اما در محل شکستگی از چینخوردگی و جمع شدن لباس میتوان استنباط کرد که مانند پیکرههای هترا دست راست این پیکره برای احترام بلند بوده است.
بعد از دوران اشکانی شاهد آثار مربوط به ساسانیان هستیم که اردشیر اول در سال 226 میلادی پس از شکست اردوان پنجم بنیاد گذاشته شده است هنر این دوران در پی احیای هنر امپراتوری هخامنشی بوده و در استمرار فرهنگ اشکانی نیز مؤثر بوده است.
از آثار این دوره تزئینات مختلف گچبری مربوط به طاق ها، پایه ستون ها و تزئینات الحاقی به دیوارها از مناطق چال ترخان تپه عشق آبادری در جنوب تهران و حصار دامغان است.
آثار دیگر ساسانی شامل سفالینه ها، ظروف مختلف فلزی از جنس نقره و مفرغ می شود که در اشکال مختلف بشقاب، جام، تنگ، پیاله، ریتون و اشیای مختلف از قبیل ابزار جنگ، ظهور یافته است.
مومیایی مرد نمکی زنجان
در زمستان سال ۱۳۷۲، معدنکاران نمک در ناحیه غرب شهرستان زنجان ، در معدن نمک چهراباد واقع در یک کیلومتری جنوب روستای حمزه لو ، بههنگام خاکبرداری و استخراج نمک از معدن زیر تپههای این منطقه، با نیم تنهٔ یک جسد روبهرو شدند. این جسد دارای ریش و موی بلند و حلقهٔ گوشوارهای از جنس طلا در گوش چپ بود. جسد مزبور در اواسط یکی از تونلهای معدن، که حدود ۴۵ متر طول داشت، بهدست آمد. از تاریخ ۶ اسفند ۱۳۷۲، کاوشها در این منطقه آغاز شد. درپی کاوشها؛ یک ساق پا درون چکمهٔ چرمی، سه قبضه چاقو، شلوارک، شی نقرهای، قلاب سنگ، قطعات طناب چرمی، سنگ ساب، یک عدد گردو، قطعات سفال و چند تکه پارچه منقوش و قطعات خردشده استخوان نیز پیدا شد. باستان شناسان در مورد ظاهر این پیکر گفتهاند احتمالاً مرد نمکی از طبقه اشراف و شاهزادهها بودهاست، زیرا برروی لباس او جواهرات و زیورآلاتی پیدا شده که مخصوص این طبقه بوده، و همچنین آنها چنین فرضیه دارند که او یا درحال فرار به غار پناه برده یا در جنگی از میدان گریخته و به غار پناه آورده و آنجا فوت کرده و موریانهها پیکرش را، که از نمک پوشیده بوده، خوردهاند.
با انجام آزمایشهای سالیابی به روش کربن ۱۴، که بر روی نمونه استخوانها و پارچههای مجموعه صورت گرفت، قدمتی حدود ۱۷۰۰ سال (اواخر اشکانی – اوایل ساسانی) برای مرد نمکی تعیین گردید. آزمایشهای دیانای نشان داد که سن مرد نمکی هنگام مرگ حدود ۳۷ سال و قد وی حدود ۱۷۵ سانتی متر بودهاست. با بررسی آزمایشهای انجامشده بر روی سلولهای موی سر، گروه خونی مرد نمکی +B تعیین شد.
با آزمایش سی تی اسکن و رادیولوژی، مشخص شد که مرد نمکی دراثر سقوط ناگهانی درون یکی از گودالهای معدن نمک و وارد شدن ضربه بسیار شدید به ناحیهٔ راست جمجمه و صورت از بین رفتهاست. مطالعات باستانشناختی بر روی مجموعه مرد نمکی نشان داد که به علت آرایش خاص موهای بلند سر و صورت، وجود گوشوارهٔ طلا در گوش چپ، چکمه چرمی با ساخت و دوخت بسیار ظریف و هنرمندانه و همچنین نوع و بافت تکنیکی پارچه لباس و بدست آمدن شئ نقرهای همراه با متوفی، فرد مزبور یک کارگر ساده معدن نمک نبوده، بلکه فردی عالی رتبه و دارای پایگاه اجتماعی بالا بودهاست، اما علت حضور، سقوط و مرگ وی در معدن نمک چهرآباد همچنان در پردهٔ راز و ابهام باقی ماندهاست.
از پیکر نخستین مومیایی سر و پای چپ او در موزهٔ ایران باستان تهران قابل بازدید است در حال حاضر به استثنای مومیایی نمکی شماره 1 ، بقیه اجساد ( پنج )و اشیای بدست آمده از معدن چهرآباد در موزه ذوالفقاری زنجان در شرایط مطلوب، تحت نظارت کارشناسان مربوط نگهداری میشوند.
پیش از کاوشهای دو فصل 83 و 84 در معدن نمک چهر آباد براساس یافته های سال 72 تصور بر این بود که معدن، محل کشته شدن شاهزاده ساسانی و یا نماینده هیئت حاکمه اقوام سکایی در سده 8 پیش از میلاد بوده است. اما با کاوشهای دو فصل اخیر مشخص گردید که همه مومیاییهای مکشوفه از معدن کارگران و معدن کارانی بودند که در نتیجه ریزش معدن و فرو ریختن دیوارهها و سقف و تونلها کشته و مدفون شده اند. طبق کاوشهای انجام یافته همچنین مشخص شد که معدن از حدود نیمه هزاره اول شناسایی شده است. براساس آزمایشات سالیابی کربن 14 مشخص شد که مرد نمکی 3، 4، 5، مربوط به دوره هخامنشی با قدمت حدود 2300 سال و مرد نمکی 1، 2، مربوط به دوره ساسانی، با قدمت حدود 1500 تا 1700 سال قبل است. بنابراین با توجه به شواهد و مدارک موجود، ریزش تونلهای معدن چهر آباد، دست کم دوبار رخ داده است. نخستین بار در حدود 2300 سال پیش و به هنگام فعالیت معدن کاران بخش بزرگی از تونلهای معدن ریزش و در آن مردان نمکی 3، 4، 5 کشته شدهاند و سپس با گذشت چندین قرن سال دوباره حادثهای دیگر در معدن نمک رخ داده و در نتیجه آن مردان نمکی 1و2 نیز کشته و مدفون شده اند.
فضای مرکزی سالن نمایش اختصاص به معرفی آثار متعلق به منطقه لرستان و بعضی از مناطق کرمانشاه و ایلام دارد که از نظر زمانی قدمتی از هزاره سوم پیش از میلاد تا هزاره اول پیش از میلاد را به خود اختصاص داده است.
مهرها که یکی از مهمترین مواد فرهنگی در باستان شناسی و تاریخ محسوب می شود مانند سایر موزه های جهان در قسمت مستقلی از موزه ملی ایران نگهداری می شود. قدیمی تریم مهرها از هزاره چهارم پیش از میلاد و از جنس گل پخته، سنگ گچ، سنگ مرمر، سنگ صابون و سنگ آهک ساخته شده است.
برای دیدن عکس های بیشتر از اشیای موزه اینجا کلیک کنید.
آدرس کنونی موزه ایران باستان : تهران ، میدان امام خمینی بعد از سر در باغ ملی ، نبش خیابان سی تیر
برای رفتن به موزه ، شما هر کجای تهران که باشید می توانید با مترو، اتوبوس و تاکسی به راحتی به میدان امام خمینی (ره) (توپخانه) و موزه ملی بروید. نرسیده به خیابان سی تیر یک بوستان کوچک قرار دارد که می توانید از همان جا میان بر بزنید و وارد محوطه موزه شوید. اینجا بوستان دنج و آرامی است. قبل از ورود به موزه چند دقیقه ای روی یکی از نیمکت ها بنشینید و سر در زیبای موزه را ببینید که 70 سال قبل معماران بزرگ ایرانی با الهام از بنای ساسانی یعنی ایوان کسری طراحی کردند و ساختند. از ورودی موزه که به سمت چپ بروید به اتاقک بلیت فروشی می رسید. ساعات بازدید موزه از نه صبح تا شش بعدازظهر است و مثل بقیه موزه ها روز های دوشنبه تعطیل است. اگر نیاز به اطلاعات بیشتری دارید، می توانید با شماره تلفن های 5 ــ66702061 تماس بگیرید.