سلام
آرامگاه خشایارشا
خشایارشا پسر داریوش بزرگ و دخترزاده ی کورش _بنیاد گذار شاهنشاهی ایران_ بود. وی در حدود 520 ق .م تولد شد و در جوانی کارهای مملکت داری را از پدر آموخت و ورزیدگی یافت، و مدتی فرمانروای بابل شد. با آنکه پسر بزرگ داریوش نبود، به احترام خون کورش و نیز شخصیت والای خودش ولیعهد پدر شد. و در 486 ق.م جانشین او گشت.
بگفته ی هرودتوس (کتاب هفتم، بند) خشایارشا خوش اندامترین مرد آسیا بود. و از خلال روایات یونیان که دشمن خونینش بودند، به خوبی می توان پی برد که هنردوست و بزرگوار و مشورت پذیر و دانش پرور و خوش ذوق و دلیر بوده است. اما خودکامه و در امور دینی متعصب و در امور دنیوی هوس باز بوده. وقتی که به تخت نشست، سپاهی کار دیده با سپهبدانی رزمجوی آماده ی رفتن به یونان شده بودند تا انتقام شکستی را که در ماراتن خورده بودند، بکشند. خشایارشا که جنگ طلب نبود، و هنرها را بیشتر از ستیزه گری می ستود. شش سال جنگ را پس انداخت، ولی چون کنایه اش زدند که قدر تاج و تخت داریوش و کورش را نمی داند، و اولین شاهی خواهد بود که ایران را پیشرفت نداده است، به لشکر کشی به یونان تن در داد و در دو سه مورد شکست خورد و به ایران بازگشت و پانزده سال دیگر بزیست. وی در این مدت سرگرم تمام کردن بناهایی بود که پدرش آغاز کرده بود، و خودش نیز تالارها و کاخهای بلند و باشکوه ساخت، و هنر سنگ تراشی هخامنشی در دوره ی او به اوج کمال خود رسید. در 465 ق.م شبی دو تن از یارانش او را کشتند و پس از ماجراهایی پسرش اردشیر را به تخت بنشاندند(ولی وی کین پدر را از آنان گرفت). کالبد خشایارشا را به نقش رستم آورده، در آرامگاهی که به فرمان وی در 100 متری شرق و شمال شرقی آرامگاه داریوش بزرگ برایش آماده شده بود، دفن کردند.
جبهه ی این آرامگاه بطور کلی همان خصوصیات جبهه ی آرامگاه داریوش دارد، از این جهت، بتفصیل شرحش نمی دهیم و فقط پاره ای از جزئیات را ذکر می کنیم. جبهه ی آرامگاه خشایارشا هم چهار صلیب مساوی دارد در بالا «فرکیانی» و ماه (هلال گوی دار) و آتش شاهی بر فراز آتشدان پایه دار و نقش خشایارشا در حال نیایش را کنده اند، ولی از کتیبه هیچ خبری نیست. تاج خشایارشا خراب شده و بهمین دلیل خوب مشخص نمی شود و ظاهراً کنگره دار بوده است، اما جزئیات دیگر بهتر از آرامگاه داریوش مانده است. بر جوانب شاخه ی بالایی صلیب این افراد نقش شده اند: یک نیزه دار، یک کمان کش و یک نیزه دار دیگر (یکی بالای سر دیگری) بر قاب دست چپ، و سه «پارسی» بر قاب دست راست و قرینه ی آنان، سه ردیف دوتائی نیره دار «پارسی» بر دیوار سمت چپ، و سه «پارسی» بر دیوار سمت راست. نقش اورنگ بران و کاخ همه مثل آنست که در مورد آرامگاه داریوش دیدیم، ولی دهلیز آرامگاه خشایارشا کوچک است (3 متردر 6/60متر) و تنها یک اطاقک دارد که درست روبروی درگاه است و در آن سه قبر کنده اند. قبرها کمی بزرگتر از قبور آرامگاه داریوش اند اما سرپوش مقعر دارند. سقف اطاقک و دهلیز بحالت طاق منحنی است و ارتفاع دهلیز به اندازه ی بلندی دهلیز آرامگاه داریوش یعنی 3/70 متر می باشد.
علل انتساب این آرامگاه به خشایارشا اینهاست:
1_ بیش از هر آرامگاه دیگری در خصوصیات سنگ تراشی و کارهای هنری، دوره ی داریوش و خشایارشا را بیاد می آورد.
2_ در سمت راست آرامگاه داریوش واقع شده و از لحاظ نقوش بدان شباهت فراوان دارد.
3_ این آرامگاه را در سینه ی صخره ای عمودی کنده اند که وقت چندانی برای تراشیدنش لازم نمی بوده است، در حالیکه آرامگاه طرف چپ آرامگاه داریوش را در صخره های شیب دار و برجسته تراشیده اند که وقت بیشتری می خواسته، و معلوم است که آنگه جای بهتر را برگزیده، لابد زودتر دست به کار شده است.
4_ محور طولی دهلیز آن درست موازی با جبهه ی بیرونی آرامگاه است، و این خصیصه را دیگر فقط در آرامگاه داریوش می توان یافت و آرامگاه های دیگر چنین دقت و موازنه ای ندارند.
تاریخ آرامگاه خشایارشا را میان 480 و 466 ق.م تخمین می توان زد. هیچ مشخص نیست که چه کسانی با وی دفن شده اند. مادرش که لابد در آرامگاه داریوش دفن شده، و شاه بانویش، امیستریس، نیز که چهل سال پس از وی بزیست و گمان نمی رود که در آنجا دفن باشد. شاید دو تن از برادران و یا فرزندانش با وی شریک شده اند.
آرامگاه اردشیر یکم هخامنشی
شاهنشاهی اردشیر یکم در 465 ق.م. با توطئهها و جنگهای داخلی آغاز شد، و پس از اندک زد و خوردهائی با یونانیان و مصریان، آرامشی برقرار گشت که به اردشیر فرصت داد در دربار خود کامرانه و پر تجمل بسر برد. در اواخر کارش جنگهای پلوینزوس میان یونانیان فرصت و فراغت بیشتری برایش پیش آورد. اردشیر یکم توانست کاخهای باشکوه در تختجمشید و شوش برپا کند، و آنچه را که پدرش ناتمام نهاده بود، بپایان برساند.
اتمام تالار صدستون و کاخ مرکزی در تختجمشید کار وی بود و یک کاخ بزرگ دیگر با پلکانی منقوش به سی هیئت هدیهآور در گوشه جنوب غربی تختجمشید ساخته بود که تقریباً بکلی از هم پاشیده و تا اندازهای نابود شده است. اردشیر یکم سخت زیر نفوذ مادرش ملکه امیستریس بود، و در 423 ق.م.، وقتی که نزدیک 60 سال داشت از جهان رفت؛ کالبد او را به نقشرستم آورده، به دخمهای که در 37 متری سمت چپ آرامگاه داریوش بزرگ کنده بودند، گذاردند.
جبهه آرامگاه اردشیر یکم اساساً مثل دخمه داریوش است ولی بسیار گزند دیده و کهنه شده. از تفاوتهای مختصر این دو، یکی آنست که در آرامگاه اردشیر پایه «آتشدان» کوتاهتر است و «فر کیانی» فقط یک حلقه، آنهم صاف و بیمهره، بیشتر ندارد. کلاه « آزادگان ششگانه» همه مویشان را میپوشاند و حالت حلقه ندارد.
درون آرامگاه به تقلید از آرامگاه داریوش کنده شده و سه اطاقک دارد، اما تفاوتهای عمدهای آشکار است. بیدقتی و عدم مهارت سنگتراشان چنان بوده که دهلیز به صورت مکعب مستطیلی بیقواره و کم ارتفاع درآمده است ( بلندی از کف تا سقف 2/40 متر، عرض از 1/90 تا 2/20 متر و طول 10/65 متر)، و به هیچ وجه موازی با جبهه آرامگاه نیست، بلکه گوشه جنوب شرقیش تنها چند سانتیمتر با دیوار جبهه فاصله دارد در حالیکه گوشه شمال غربیش بسیار در کوه پیشرفته است. اطاقکها را هم بدون دقت و کمی کج و کوله ساختهاند، و در هر کدام فقط یک قبر کندهاند. که از اینها، لابد آنکه روبروی در است و وضعیت آراستهتری دارد. برای خود اردشیر آماده شده بود، و دو تای دیگر دو تن از نزدیکترین کسانش (شاید شاهبانو داماسپیا و شاهزاده خشایارشای دوم که اندکی پس از اردشیر جان سپرد).
علت انتساب این آرامگاه به ارشیر یکم آنست که ریزهکاری و خصائص دوره خشایارشا و داریوش را ندارد، و باید پس از دخمه خشایارشا باشد، اما چون دست چپ دخمه داریوش بزرگ کنده شده، جایش بلافاصله بعد از خشایارشا میافتد. تاریخ تراشیدن آرامگاه اردشیر یکم را بین 450 و 430 تخمین میتوان زد.
آرامگاه داریوش دوم
غربیترین آرامگاه نقشرستم که حدود 33 متری سمت جنوب غربی آرامگاه اردشیر یکم کنده شده، منتسب است به داریوش دوم، که پس از جنگهائی خاگی به جانشینی اردشیر یکم رسید و از 423 تا 404 فرمانروائی کرد. وی اصلاً پادشاهی آرامش جوی و راحتطلب و ضعیفالنفس بود، و بیشتر در بابل و شوش و در میان درباریان و خواجگان بسر میبرد، و سخت زیر نفوذ زنش شاهبانو پروشاتی (پرشاد ـ به یونانی پریساتیس) دختر خشایارشا بود. دوره وی بخاطر اینکه سه سردار نامی ایران ( چیسه فرنه، فرنه بازو و کورش جوان) در کار سیاست و سرنوشت یونان دخالت کردند، اهمیت سیاسی فراوان یافت، و بخاطر تبهکاریهائی که بر اثر نفوذ یا فرمان مستقیم پروشاتی سرزد، شهرت نابابی پیدا کرد.
دلیل انتساب این آرامگاه به داریوش دوم این است که کنار دست (سمت غربی) آرامگاه داریوش یکم قرار دارد و خصوصیات آن را تقلید کرده است پس از لحاظ تاریخی «در پی» آن آمده بوده است. از سوی دیگر شیر شاخداری که بر گوشههای اورنگ شاهی نقش است، پرهای فلس مانندی پشت گردن و جلو سینه دارند که همانندشان را روی آرامگاه اردشیر دوم و سوم در تختجمشید میبینیم؛ بنابراین این آرامگاه اندکی بیشتر از آنها تراشیده شده است. جبهه آرامگاه درست روبروی «بن خانه (کعبه زرتشت)» است که 45 متر دورتر از آن برپای میباشد، ولی این موقعیت از روی عمد انتخاب نشده بوده است زیرا فاصله میان آرامگاه داریوش بزرگ و اردشیر 37 متر است و همین فاصله تقریباً در انتخاب آرامگاه بعدی رعایت شده است در نتیجه، « بن خانه (کعبه زرتشت)» که در فاصله 70 متری جنوب غربی آرامگاه داریوش بزرگ آورده شده بود، درست روبروی آرامگاه داریوش دوم افتاده است.
جبهه آرامگاه داریوش دوم هم همان صحنهها را که دیدیم نشان میدهد: در بالای شاهنشاه در برابر آتشدان و زیر سایه « فرکیانی » و هلال گویدار ماه ایستاده و در دو سوی او مهان و بزرگان درباری جای دارند، و اورنگ بران سیگانه اورنگ شاهنشاهی را میبرند. در بسیاری از جایها نقوش گزند فراوان دیدهاند و دقیقاً مشخص نیستند.
درون آرامگاه تقریباً شبیه آرامگاه اردشیر یکم است: دهلیز بدون دقت و با محور کج (ناموازی با جبهه آرامگاه) کنده شده و تقریباً حالت مثلثی دارد که قاعدهاش 10/80 متر طول دارد و پهنایش در مرکز 2/50 و در گوشه راست 1/370 متر و در گوشه چپ 1/40متر میباشد؛ ارتفاع دهلیز به 2/80 متر میرسد. سه اطاقک آرامگاه را با دقت بیشتری و بصورت مستطیل شکل درآوردهاند و لابد آنکه روبروی در ورودیست تعلق به داریوش دوم داشته است و یکی از قبرهای جانبی را احتمالاً برای پروشیاتی آماده کرده بودند. انتساب قبر سومی در حال حاضر میسر نیست. تاریخ تراشیدن این آرامگاه را میان 420 و 404 ق.م. تخمین میتوان زد.
این مطالب از نوشته های پروفسور علیرضا شاپور شهبازی که توسط پایگاه میراث جهانی پارسه - پاسارگاد و با همکاری انتشارات سفیران اقدام به چاپ کتاب راهنمای مستند نقش رستم شیراز کرده اند ، برگرفته شده است .