خزانه تخت جمشید و سنگتراشی ها و نقوش برجسته تخت جمشید

سلام

 

 

خزانه تخت جمشید


در شرق قسمت اصلی حرمسرا و جنوب کاخ صد ستون، بقایای دستگاه ساختمانی بزرگی می یابیم که با دیواری ستبر احاطه شده و با خیابان های پهنی از همه بناهای اطرافش سوا شده است. این آثار، بازمانده گنجینه بزرگ تخت جمشید است که اسکندر آن را تاراج کرد و به آتش کشید. ریخت اصلی این بنا همواره ثابت نبوده و از همان آغاز کار در طرحش دست برده اند. تا آنجا که ما دریافته ایم ، یکی از نخستین بناهایی که روی صفه ساخته شد و گویا مدتی هم از آن به عنوان ساختمانی اداری استفاده می کردند، " خزانه اصلی" داریوش بود که در جنوب شرقی تخت جای داشت و چون دژی مستطیل شکل به طول 120 و عرض 60 متر با دیواری ستبر و خشتی و یک رشته سراهای سربازی محاط می شد. این بنا یک در داشت که در وسط دیوار غربی، نزدیک به محل کتیبه های پی بنای داریوش، باز می شد. جبهه بیرونی دیوارهای این بنا دارای فرو رفتگی های منظمی همانند تاقچه های مضرس سه لبه ای بود و وسط تاقچه ها را با گودی پیکان شکلی آراسته بودند. قسمت های بنا از سمت غرب به شرق عبارت بود از اتاق های کوچک سربازان، سه تالار 4 ستونه و یک اتاق 2 ستونه، دو جفت تالار بزرگ که با راهرویی دراز از هم سوا می شدند (جفت شمالی هر یک 36 ستون و جفت جنوبی هر یک 24 ستون داشتند) یک حیاط بزرگ در ناحیه شرقی که به چند ایوان ستون دار محاط می شد و چند تالار متوسط ستون دار در سمت شرق تمام ستون های این بنا از چوب ساخته و با پوشش گل و گچ رنگین پرداخته شده بوده اما زیر ستون ها همه از سنگ چهارگوشه و یا گرد بوده است.




ساختمان این «خزانه اصلی» برای جا دادن گنج شاهی کوچک است بنابراین یک «خزانه دومی» ساختند که عبارت بود از همان خزانه اولی به علاوه اضافاتی در شمال آن، شامل یک جفت تالار 24 ستونه و یک تالار بسیار بزرگ 99 ستونی (نه ردیف 11 تایی) و حیاطی با چند تالار و ایوان و اتاقک. بدین گونه وسعت «خزانه اصلی» را تقریبا دو برابر کردند و یک در دیگر در دیوار شمالی، نزدیک به گوشه شمال شرقی باز کردند. این مرحله دوم ساختمانی نیز در زمان داریوش انجام پذیرفت.

بعدها خشایارشا قسمت غربی این بنای مرکب را تراشید و برداشت، تا بر جایش قسمت اصلی آن بنایی را بسازد که به حرمسرای خشیارشا معروف است. این تغییر لابد نقشه خود داریوش بوده است که پسرش به انجام رسانیده، زیرا خشیارشا خود می گوید: « آنچه را پدرم ساخت، من نگه داشتم» به جای بخش برداشته شده، ساختمانی مفصل در شمال «خزانه دومی» برآوردند مشتمل بر یک تالار بزرگ صد ستونی (بیست ردیف 5 تایی) و چند پاسدارخانه برگرد آن و بدین گونه بود که «خزانه سومی» یعنی «خزانه تخت جمشید» که آثارش هنوز برجای است ، به وجود آمد.

 


در میان اشیای مهمی که در این گنج نهفته بود، یک جفت نقش برجسته بر روی سنگ مرمر نمای آبی تیره بود، که بارعام شاهی را نشان می داد. بر روی هر یک، خشیارشا را بر تخت شاهی و عصا به دست ، با تاج ساده استوانه ای نقش کرده بودند که پیش رویش یک جفت بخورسوز گذارده شده و یکی از بزرگان درباری در جامه مادی و با عصای حاجبی کمی کرنش کرده دست، به دهان آورده و گزارش خود را عرضه می کرد و سپس یک نیزه دار با جامه پارسی و یک خادم با بخورسوز ایستاده بودند.

در پشت سر پادشاه، شاهزاده داریوش – ولیعهد وی – ایستاده بود و تاج ولیعهدی بر سر داشت. سپس یک خواجه سالار درباری، حوله شاهی و آنگاه یک سپهبد در جامه مادی، کمان و ترکش و کمان دان و تبرزین پادشاه را می آورد. بعد از آنها دو سرباز دیگر ایستاده بودند. این نقش ها را به عللی که پیش‌تر گفتیم از میان پلکانهای آپادانا کنده بودند و به «خزانه» آورده و بر جایشان چند سرباز نقش کرده بودند. شصت سال پیش، این تصاویر برجسته را یافتند و آن را که بهتر مانده بود به تهران آوردند و در موزه ملی ایران نهادند، ولی همان نقش گزند دیده ای هم که در تخت جمشید برجاست، مایه شگفتی و ستایش بینندگان است.

 مجلس بار عام


الواح گلین عیلامی


یکی از مهم تری کشفیات ا. اف. اشمیت در تخت جمشید، یافتن 750 «لوحه گلین» مهر مانند است که بر روی جوانب آنها مطالبی درباره کارگران و کارفرمایان و نحوه و اندازه دستمزد کارگران ساختمانی تخت جمشید به خط و زبان عیلامی نقش کرده اند. 655 عدد از اینها فقط در یک اتاق بزرگ 10 ستونی ( دو ردیف 5 تایی) در شمال شرقی کاخ 99 ستونی به دست آمده است. در کنار این «لوح ها» تکه های منقوشی یافتند که اثر مهر کارفرمایان را دارد و به همین دلیل احتمالا «برچسب» اسناد خزانه بوده است. همه عوامل مکشوف دلالت بر آتش سوزی بسیار شدیدی در خزانه و به ویژه این اتاق دارد. الواح سالم و خوانای این مجموعه را جرج کامرون خوانده و منتشر کرده است و بیشتر آنها به دوره اردشیر یک تعلق دارد. هیچ کدام از اینها اسناد وقایع تاریخی نیستند بلکه فقط درباره مخارجی است که در تخت جمشید هزینه شده است.



اندازه هر لوحه در حدود 2 * 4 * 8 سانتی متر است و بیشتر آنها به قاعده زیر نوشته شده اند:

« به فلانی،

بهمان پسر فلان کس می گوید:

فلان قدر پول یا جنس،

به عنوان مزد فلان عدد کارگر { زن و بچه} ،

به فلانی کارهایی که کرده اند،

و فلان مدت کارشان طول کشیده ، بدهید.»

این لوحه را فلان کس { پس از آن عیلامی ترجمه شد} نوشت .

به تاریخ فلان ماه از فلان سال پادشاهی فلان شاه،»

در گوشه سمت چپ هر لوحه، اثر مهر کارفرمای مسئول دیده می شود که از صاحب منصبان خزانه بوده است. بعضی دیگر از لوحه ها، رسید و یا فهرست دستمزد است، بدین گونه:

« فلان مقدار مواجب

برای فلان کارها توسط فلانی پرداخت شد به

فلان کس، که مسئول کارها بود و برای کارگران زیر دستش، برای مدت فلان روز (یا ماه) کار،

که به هر یک از کارگران در هر ماهی فلان قدر داده شود،

از پول و یا از فلان اجناس،

به تاریخ فلان ماه از فلان سال {پادشاهی} فلان»

و در پایان ، مهر صاحب منصب خزانه پای لوحه خورده ، اما نامی از مستوفی برده نشده است.

این الواح از نظر روشن ساختن وضع کارگران در تخت جمشید بسیار مهم اند.

اولا نحوه تقسیم کارها ، ملیت کارگران و طبقه بندی آنان معین شده است و در ثانی ثابت گردیده که هخامنشیان مردم را به بیگاری نمی گرفته اند و هر فردی – چه مرد و چه بچه را که به کاری وا می داشتند، به اندازه و عادلانه بطور نقدی و یا جنسی به وی مزد می پرداخته اند. گذشته از این، در این اسناد نشانی از کارگران و هنرمندان یونانی که در تخت جمشید سکونت داشته و در ساختن کاخ ها سهمی داشته باشند نمی یابیم. بنابراین، فرضیه غربیانی که می گویند یونانیان در ساختن تخت جمشید همکاری و بلکه نظارت داشته اند بی پایه است.



مسئله دیگری که از خلال این « الواح» روشن شده و شگفتی آفریده ، این است که در آن زمان زنان و پسران را هم به مزدوری می گرفتند و کارهای آسانی بدانان می سپرده اند (مانند پختن نان) اما در مورد مردان، اسلحه سازی، زرگری، درودگری، پیکرتراشی، مسگری، ماموریت مالیاتی و چوپانی از جمله پیشه هایی است که برای آنان یاد کرده اند. برای آنکه موضوع بهتر روشن شود ، ترجمه آزاد یکی از این الواح عیلامی را در اینجا می آوریم:

«برد کامه {گنجور شاهی} گوید:

به سکا، خزانه دار

سه کرشه و دو نیم شکل نقره

به هردکامه، درودگر مصری، که سر کرده 100 کارگر است، بده ، این

کارگران در پارسه {تخت جمشید} کار می کنند و مزد می گیرند.

و زیر نظر وهئوکه می باشند.

اما به جای پول نقد ، برابرش را با جنس بده، به ترتیب زیر:

به جای سه شکل نقره یک گوسفند

این مبلغ برابر پنج ماه است، از سال سی و دوم پادشاهی داریوش،

یعنی به هر مردی در یک ماه، شش شکل و نیم می رسد.

هیپیروکای منشی این سند را گرفت، و آن را نوشت

و رسید را از مردوخای دریافت کرد.»

در پایین متن ، نقش مهر یک گمارده بلند پایه دولتی دیده می شود.

از دیدنی های دیگر گنجینه، ردیف زیر ستون های خوش طرح و یکنواختی است که بر آنها علامت سنگ تراشان را می یابیم و نیز راه آب هایی که با از میان رفتن کف تالارها، سر آنها باز شده است. ستون های این بنا از چوب بوده است که روی شان را با گچ رنگین اندود می کردند و با نقوش زیبای گل و بوته وار می آراستند. اشمیت مقداری از خرده های این گچ کاری ها را یافت و توصیف کرد و نقشی سیاه و سفید هم از آنها ترسیم کرد. برپایه اطلاعات او و نقش ترسیمی اش، تیلیا تکه ستونی در خزانه را ، بانقاشی رنگین بازسازی کرد که نخستین بار در کتاب شرح مصور تخت جمشید چاپ شد و از آن پس، همه آن را اقتباس کرده و بدون ذکر ماخذ آورده اند! افسوس که دیوارهای بلند خزانه را که در بیشتر جاها نزدیک به 2 متر بود، پس از اکتشاف کوتاه کردند تا اندود و نگه داری شان آسان تر باشد، ولی با این کار بسیاری از خصایص و زیبایی های آن هم از میان رفت. 




سنگتراشی ها و نقوش برجسته تخت جمشید


نقوش برجسته‌ای که کاخ‌های تخت‌جمشید را آراسته است از با اهمیت‌ترین آثار باستانی به شمار می‌آید، که تا زمان حال برجای مانده است، کیفیت و کمیت این آثار چنان است که بررسی‌های گسترده‌ای را بر روی آنها لازم می‌سازد، لیکن تا این تاریخ هیچگونه تحلیل سبک‌شناسی معتبری که چاپ و منتشر شده باشد بر روی آنها انجام نگرفته است. بررسی حاضر تلاش دارد با توجه به جنبه‌های متفاوت سبک‌ها و روش‌ها، از شیوه‌های بکار رفته در حکاکی تا اصول طراحی، از شناسایی کار حجاران، تا توصیف پیشرفت تسلسل زمانی سبک «تخت‌جمشید»  شکاف موجود را پر کند. پیکره‌شناسی و انواع مختلف نفوذ عوامل خارجی که موضوع بررسی‌های بسیار بوده است، مورد بحث قرار نخواهد گرفت.

دارویش اول (486-552 ق م) موجد طراحی کاخهای اصلی تخت‌جمشید و آرامگاه خود و نقش‌رستم بوده است. کار ساختمانی در طول سلطنت پسر او خشایار اول (465-486 ق م) و نوه‌اش اردشیر اول (425-4/465 ق م) ادامه یافت، لیکن صرفنظر از بعضی تغییرات و تجدید ساختمانها در دوران اردشیر سوم (338-8/359 ق م) سایر پادشاهان هخامنشی با آنکه آرامگاه‌های خود را در نقش‌رستم و مشرف بر صفه تخت‌جمشید بنا کردند، بر روی صفه هیچ ساختمانی نساختند، کاخ‌ها و شهر تخت‌جمشید در 330 ق م بدست اسکندر تخریب شد، و از آن زمان تا شروع حفاریهای قرن اخیر وضعیت آنها تقریباً بدون تغیرر باقی ماند.



منطقه کاخ تخت‌جمشید به سه بخش تقسیم شده است: سطح صفه (تخت‌جمشید) که ساختمانهای اصلی روی آن قرار گرفته‌اند، ساختمانهای واقع در دشت به طرف جنوب و غرب صفه و سرانجام سراشیبی تپه بلند به طرف شرق صفه، در حدود دوازده ساختمان بر روی صفه ساخته شده بود و بیشتر آنها به وسیله نقوش برجسته آرایش شده بودند، نقوشی که روی سردرها، پلکان‌ها و چهارچوب درها و پنجره‌ها کنده شده بودند. زمینه اصلی این نقوش نشانگر تجلیل پادشاهان ایرانی است که در صحنه‌ها شاخص است. حال شاه چه در حال قدم زدن و عبور از درهای کاخ خویشتن و چه جلوس کرده بر تخت و در حال پذیرش هدایا از مردم تحت فرمان خویش است.

سالم‌ترین نقوش برجسته آنهایی هستند که در جبهه شرقی آپادانا و بر روی پلکان‌های ساختمان مرکزی قرار گرفته‌اند، هر دو قسمت زیر آوار دیوارهای خشتی فرو ریخته محفوظ مانده‌اند. نقوش برجسته آپادانا عموماً شاه را نشسته بر تخت نشان می‌دهند، در حالی که در جلوی او بیست و سه هیأت از مردم تحت حکومت مشغول تقدیم هدایای ارزشمند و فوق‌العاده هستند، و در پشت سر شاه ردیف‌های نگهبانان، اسبان، ارابه‌ها، و بزرگان دربار مستقر شده‌اند. بر روی پلکان‌ها و کنار دست‌اندازها تعداد زیادی سرباز پارسی صف کشیده‌اند. در جمع، بیش از 800 نقش بر روی جبهه شرقی آپادانا کنده شده است. همین صحنه، که به صورت معکوس تراشیده شده است، بر روی جبهه شمالی به چشم می‌خورد، لیکن از آنجا که این جبهه در طول قرون در معرض عوارض جوی قرار داشته، به صورت بدی فرسوده شده است. روی سر در پلکان‌های شمالی ساختمان مرکزی نگهبانان در اندازه معمولی قد انسان دیده می‌شوند، و در همین حال اشراف درباری در لباسهای پارسی یا مادی در حال بالا رفتن از پله‌ها هستند، و در آن دست‌اندازها صفوف سربازان پارسی مستقر شده‌اند. در اینجا در حدود 400 نقش‌برجسته وجود دارد. در بخش بیرونی پلکانهای جنوبی همان ساختمان کمانداران پارسی، و در بخش درونی، مستخدمین در پوشش پارسی و مادی مشاهده می‌شوند، پلکانهای کاخهای خشایارشاه، داریوش، و اردشیر سوم نیز با نقوش برجسته سربازان پارسی و مستخدمین آرایش شده است، درحالی که پلکانهای غربی کاخ داریوش و کاخ اردشیر اول با نقوش هیات‌های ملل تابعه و مستخدمین آرایش یافته است. به هر حال، این نقش برجسته ها در اثر عوارض انسانی و جوی آسیب دیده است.



بر روی چهار چوب درهای کاخ داریوش، کاخ خشایارشاه، حرم و ساختمان مرکزی شاه در زیر سایبانی دیده می‌شود که مستخدمین درباری او را همراهی می‌کنند. بر روی دیگر آستانه‌های درها یک قهرمان شاهی با نوعی حیوان وحشی افسانه‌ای درحال جنگ تن به تن است، و یا شاه بر تخت خویش جلوس کرده و تخت بر روی سکویی است که مردم امپراتوری به جای مردم این کار را به عهده دارند.

نقوش اگر چه بسیارند لیکن به طرز خارق العاده‌ای همسان می‌باشند. پیکره‌های منفرد، نه یک بار و دوبار، بلکه در حالی که سربازان روی پلکانها و کنار نرده‌ها صف کشیده‌اند چندین صدبار با حالتی یکسان تکرار می‌شوند. گوناگونی صحنه کم است، و بسیاری از آنها با شیوه‌های یکسان تکرار می‌شوند طرح چهره یکسانی برای پارسیان، مادها و بیشتر بیگانگان نشان داده شده است. پارس‌ها بلا استثناء جامه‌های بلند (ردا) چیندار پوشیده‌اند، و این جامه‌ها درچند نقش محدود گوناگون نشان داده می‌شود، درصورتی که مادها همگی ملتبس به لباسهای بدون آستینی هستند که بلندای آن تا روی زانوانشان می‌رسد. این همسانی ما ظاهراً کار حکاکی نقوش را بسیار ساده‌تر و مکانیکی‌تر می‌سازد، و مقدار شکلهای مختلف و حالات استفاده شده در تخت جمشید درمقایسه با تعداد کل نقوش ناچیز است.



بیش از 3000 نقش بر روی ساختمان‌ها و مقبره‌های تخت جمشید ایجاد شده است. در سایر بناهای هخامنشی نقوش کمی وجود دارد. 32 نقش در پاسارگاد، 14 نقش در بیستون، 8 نقش در کانال ستون سنگی مصر که به وسیله داریوش اول ساخته شده، و تعداد کمی درشوش، بابل و تل حکوان. حتی اگر این امکان درنظر گرفته شود که تعداد بیشتری از این نقوش از بین رفته باشند، نمی‌توان تصور کرد که قبل از ساختن تخت جمشید صنعت پیکرتراشی و حجاری قابل ملاحظه‌ای در پارس وجود داشته است.

 نقوش برجسته تخت‌جمشید از قرن هفدهم در اروپا شناخته شده است. در دهه 1930 هیأت آمریکایی، ابتدا تحت سرپرستی ارنست هرتسفلد و سپس اریک اشمیت، حجاری‌های بسیاری را که عبارت بودند از جبهه شرق آپادانا، دو پلکان ساختمان مرکزی، و روی اورتواستات که به خزانه انتقال یافت، کشف کرد. این اکتشافات تعداد نقوش برجسته شناخته شده در تخت‌جمشید را به دو برابر افزایش داد و از آنجا که آنها در شرایط تقریباً کاملی هستند، بایستی مبنای هر نوع بررسی برای شناخت سبک نقوش برجسته تخت‌جمشید قرار گیرند. نتایج حاصله از حفاری‌های هیأت آمریکایی در سه جلد کتاب بسیار جالب انتشار یافت، کتابهایی که شامل موارد گسترده از کلیه بناهای واقع به روی صفه می‌باشند. لیکن علی‌رغم خارق‌العاده‌بودن کتاب تخت‌جمشید اشمیت از کلیه جوانب، پیداست که وقتی به توضیح دادن نقوش برجسته می‌پردازد، فقط از روی عکس‌ها به بررسی پرداخته است. این بدان معنی است که او بعضی موارد اصولی را نادیده گرفته است، مثل نشانه ‌های مربوط به حجاران، و در اینجاست که استنادهای او ناکافی است. در این اواخر تلاش‌های بسیاری به وسیله آقا و خانم تیلیا انجام گرفته است. این مطالعات بر اساس کار دقیق بازسازی در تخت‌جمشید بوده است، کار بازسازی از سال 1965 تا 1979 به مسئولیت آنان ادامه داشته است.



ابزارها:


سنگ تراشی زمان هخامنشی به تفصیل به وسیله آن بریت تیلیا و کارل نایلندر مورد بررسی قرار گرفته است. در اینجا من فقط کار بر روی نقوش برجسته را مورد بحث قرار می‌دهم. روش‌های حکاکی را می‌توان به بهترین وجه بر روی بخش‌های ناتمام نقوش برجسته مشاهده کرد، و تقریباً هر مرحله از کار می تواند در جایی در تخت جمشید مورد شناسایی قرار گیرد. در بعضی از موارد می توانیم از روی علائم به جا گذاشته شده روی سنگ تعیین کنیم چه ابزاری و به چه ترتیبی در آن به کار رفته است. ابزارهای آهنی، چه کلنگ و چکش (با دسته افقی) یا قلم سر تیز و اسکنه (که با پتک چوبی به آن ضربه می زنند) مورد استفاده قرار می‌گرفت.

هریک از این دو گروه را می توان به ابزارهای سرتیز، لبه دار و نوع دندانه دار از هر اندازه و وزنی تقسیم کرد. کلنگ سنگین برای سنگتراشی وشکل دادن ابتدایی با توجه به اینکه تکه سنگی که بایستی برداشته شود به چه اندازه است با ضربه عمودی و با ضربه سریع و لب شکن مورد استفاده قرار می گرفت. مرحله بعدی احتمالا استفاده از قلم های تخت و پتک چوبی بوده است. برای تهیه یک سطح صاف معمولاً از چکش لبه دار و بطور عمومی‌تر و شاید با گذشت زمان، از چکش دندانه دار استفاده می شده است. پس از آن بطور پی در پی چکش های ظریف‌تر همراه با استفاده از قلم های لبه‌دار به کار می‌رفته است. در جزئیات از قلم‌ها و اسکنه های لبه‌دار تخت و باریک استفاده می‌شده است. آخرین مرحله صاف کردن سطوح بوسیله مواد ساینده از درجات مختلف و آب بوده، و سرانجام برای زدودن خراش های باقیمانده، از عمل سایش با مالیدن سنگ با همان درجه سختی یا سرب یا چرمی که احتمالاً پوست کوسه بوده استفاده می‌شده پس از آن نقوش برجسته رنگ می شدند.



در این مختصر ابزارها و طرز کاربرد آنها به طور خلاصه بیان شده است، لیکن در اینجا باید به نکته‌ای اشاره کنم، در هر مرحله حجار یا بنا می‌توانست از انواع مختلف ابزارها سود ببرد: بسته به آموزش و استنباط شخص خود و هم چنین اهمیت کاری که انجام می‌داد از قلم با کلنگ، ابزار لبه‌دار یا دندانه‌دار استفاده می‌کرد، علاوه بر این تشخیص علامت بجا گذاشته شده بوسیله یک کلنگ با آنچه که یک قلم بجا می‌گذارد، و تفاوت بین اثر چکش لبه‌دار از قلم درز صاف، با چکش دندانه‌دار از اسکنه دندانه‌دار مشکل است.

هیچ گواهی برای کاربرد مغارهای گرد یا مغار، اره، سوهان تخت یا سوهان وجود ندارد. حفره‌های کوچک برای متصل کردن تزئینات فلزی و مجاری ریختن سرب مذاب بوسیله مته ساخته می‌شدند، احتمالاً مته‌های کمانی با استفاده از سرمته کوتاه و ساینده لیکن از تکنیک «مته چرخان» که در صنعت پیکره‌سازی یونان رواج کامل داشت استفاده‌ای به عمل نیامده است. از خراطی در معماری سنگ استفاده نشده است، لیکن در کار چوب، فلز‌کاری و برای صنعت ساخت ظروف سنگی و مهرهای استوانه‌ای از آن استفاده شده است.

نشانه‌ای از سایر ابزارهایی که بوسیله حجاران و بنایان مورد استفاده قرار گرفته است باقی نمانده. یکی از این ابزارها همان گونیای بنایان است که مشتمل بر یک لبه صاف، یک گوشه قائمه، یک تراز و یک شاقول است. گونیا و تراز می توانند از هم جدا باشند، و شاید به همین دلیل است که بعضی از بنایان نشانه مشخصه خود را برای تراز A و برای گونیا ..... انتخاب می کنند. علاوه بر اینها، اندازه‌گیرهای نخی، خط‌کش‌های چوبی، پرگار تقسیم برای کشیدن دایره، ریسمان، و رنگ مورد استفاده قرار گرفته است. احتمال دارد که به منظور وارسی و بازدید قالب‌ها وشاید برای تراشیدن نقوش برجسته از شابلونهای چوبی پیش ساخته استفاده می‌شده است.



نقاشی و ترصیع


وقتی هرتسفلد نقوش برجسته آپادانا و ساختمان مرکزی را از زیر خاک بیرون آورد اثرات بسیاری را از رنگهایی که به انها چسبیده بود یافت، لکن متأسفانه جزئیات زیادی از آن را ثبت نکرد. امروزه آثاری از آن رنگها هنوز باقیمانده است، به ویژه روی نقوش برجسته‌های تالار صدستون، جایی که نقش اهورمزدا و سکوهای نشیمنگاه مربوط به تخت سلطنتی رنگ اصلی خود را حفظ کرده‌اند. در محل های دیگر رنگ قرمز بر روی بعضی از لب‌ها، پره های بینی و چشمان نگهبانان پارسی در ایوان سر پوشیده ساختمان مرکزی، در دهان و پره‌های بینی نقوش سرستون‌ها، در پره‌های بینی قهرمانان در نقوش برجسته آپادانا و روی نقش شاه روی درهای ساختمان مرکزی وجود دارد. عناصر مختلفی درسایه یکنواخت از قرمز، سبز، آبی و احتمالاً زرد رنگ شده‌اند، رنگهای دیگر، مثل سیاه، ساخته شده از دوده، ممکن است به مصرف رسیده باشد ولی اثری از آن باقی نمانده است. برای کمک به نقاش در کار رنگ زدن گاهی اوقات انگاره‌هایی روی سطح سنگ بوسیله خراشیدن به وجود می‌آورده‌اند. شیرها، علائم روی بازو و طرحهای گل و بوته ای دیده شده اند که روی لباس‌ها در کاخ داریوش، کاخ خشایارشاه، ساختمان مرکزی و اندرونی وجود داشته است، با اجرای این روش، شاه، تنها نقشی است که با البسه طرح دار از نظر شکوه و جلال و رنگ آمیزی روشن و واضح و ابعاد و اندازه خود از دیگران تمیز داده می شود.



در طول باقیمانده این مقوله خواننده بایستی به خاطر داشته باشد که بسیاری از جزئیاتی که در حال حاضر آشکار شده اند در زیر رنگ محو گشته بودند. به ویژه بخش های کامل نشده نیز همه رنگ شده بودند. مفهوم نیست که نقش ها تا چه حدودی رنگ شده اند برای مثال، ما نمی دانیم آیا پوست پیکره ها رنگ آمیزی شده بوده است یا نه و یا چه رنگی برای رنگ آمیزی لباس سربازان به کار رفته است. این که گفته شده است که سطح سنگ ها از روی قصد به صورت ناهموار گذاشته شده تا رنگ را بهتر به خود بگیرد حقیقت ندارد، و در واقع به طور طبیعی این بخش های صاف تر بوده اند که رنگ روی آنها حفظ شده است.

بعضی از حجاری های برجسته و سر ستون ها با سنگهای رنگی یا فلز ترصیع شده اند و یا با برگه و ورقه طلایی تزیین گشته اند. بر روی پیکره شاه در کاخ داریوش، کاخ خشایارشاه و ساختمان مرکزی تاج و بعضی از جواهر ها در سنگ کار گذاشته است، تصور بر آن است که گردن بندها، الگوها و تاج ها از فلزات و سنگهای گرانبها ساخته شده است. بعضی اوقات ریش ها نیز، شاید با سنگ آبی مصری حجاری شده اند. در کاخ P در پاسارگاد سوراخهایی می توان در روی کفش یا لباس پادشاه مشاهده کرد که برای کار گذاشتن تزئینات بوده است.

مدت زمان ایجاد نقوش


تخمین مدت زمانی که برای حکاکی یک نقش تنها صرف شده است مشکل است. مدت این زمان به عوامل بسیاری بستگی دارد، مهارت و تجربه هنرمند، کیفیت نظارت، تقسیم کار بین حجاران، و همچنین نوع حجاری برجسته و مشخصات سنگ. با نگرش به این عدم اطمینان ها، ممکن است حتی پیشنهاد کردن مدت زمان تخمینی ناهنجار به نظر برسد، لیکن موضوع آنقدر جالب است که هر تخمینی هر قدر هم تقریبی باشد ارزش توجه کردن دارد.

به طوری که از بررسی نقش های سپردار روی بالکن آپادانا مشخص شده است، چون بخشهای مختلف نقش‌ها احتمالاً به وسیله حجاران متفاوت حکاکی شده است، حداقل زمان لازم برای تکمیل نقش، مدتی بوده است که جزئیات سر نقش حکاکی شده اند. اگر کسی این زمان را بداند و تعداد حجارانی را که متخصص حکاکی سر پیکره بوده اند نیز در دست داشته باشد، می توان زمان حکاکی یک نمای کلی را محاسبه کند. به عنوان یک تخمین تقریبی، بین سه تا شش روز صرف می شده است تا سر یکی از کوچکترین نقش‌ها حک شود و حداقل دو برابر این زمان برای حکاکی سر یکی از بزرگترین پیکره ها صرف می شده است. سه استاد بنای سنگ کار سه ماه برای تکمیل کردن یک ته ستون آپادانا پس از آن تکه سنگ بریده شده و به محل حمل می شد وقت صرف می کرده اند. با توجه به این ارقام، تخمین حاصله در بالا ممکن است خیلی اندک باشد. دو تیم از حجاران بر روی جبهه شمالی ضلع شرقی آپادانا، جایی که 242 کماندار کوچک و نگهبان و 136 نیزه دار، مهتر و اشراف متوسط القامه وجود دارد، کار کرده اند، در هر تیم تعدادی حجار بوده است، لیکن روی هم رفته در هر تیم یک یا دو حجار سر نقش ها را حکاکی کرده اند. برای حکاکی این نما حداقل دوازده ماه وقت صرف شده است، ولی احتمالاً زمانی دو یا سه برابر آن برای این کار لازم بوده است.

 


 این مطالب از نوشته های پروفسور علیرضا شاپور شهبازی که توسط پایگاه میراث جهانی پارسه - پاسارگاد و با همکاری انتشارات سفیران اقدام به چاپ کتاب راهنمای مستند تخت جمشید  کرده اند ، برگرفته شده است .