آرامگاه فردوسی طوس + عکس و تصاویر

بنام خدا 



حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، شاعر نامی ایران و سراینده‌ی شاهنامه است. فردوسی را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند. شاهنامه، چه از حیث حفظ روایات کهن ملی و چه نگهبانی زبان فارسی دری، گرانبها‌ترین متن تاریخ زبان فارسی است و آن را قرآن عجم نام نهاده‌اند. آرامگاه این شاعر نامی در شهر توس در استان خراسان رضوی واقع است.

ابوالقاسم فردوسی در سال 329 قمری در پاژ بدنیا آمد. گویند وی از نجیب زادگان توس و از طبقه ی دهقانان (  "دهقانان" یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ی ساسانیان و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی در ایران زندگی می کردند و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه کشاورزان و اشراف درجه اول را تشکیل می دادند و صاحب نوعی "اشرافیت ارضی" بودند. )بود. فردوسی چهل ساله بود که ادامه کار هزار بیت سروده (دقیقی توسی)را دنبال نمود. وی نظم داستانهای ملی را آغاز و آن را با شصت هزار بیت به اتمام رساند.    

فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد. بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. 
اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد. علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.



بعضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد. ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند. به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".

گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت. تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند. در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.



اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند. از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد. شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.

فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد. او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید.



 به نوشتۀ نظامی عروضی چون جسد شاعر را از دروازۀ رزان بیرون بردند تا در گورستان عمومی شهر دفن کنند یکی از روحانیون سنّت‏گرای متعصّب طوس به بهانۀ این که وی رافضی (شیعه) بوده از دفن جسدش در گورستان عمومی ممانعت به عمل آورد، در نتیجه جنازه را به داخل شهر بازگرداندند و داخل باغ خود واقع در مجاورت دروازه رزان به خاک سپرده ند. خاک جای او زیارتگاه اهل دانش و معرفت بود و باآنکه بارها آن را با خاک یکسان کردند از نو ساخته میشد. گزارشی نه چندان درست از «پیشگفتار بایسنقری» ساختن نخستین بنا بر مدفن فردوسی را به ارسلان جاذب، سپهدار توس در زمان فردوسی، نسبت داده که یاد او در دیباچهٔ شاهنامه آمده است. او به خاطر ارادت به فردوسی بر آرامگاه او قبهای ساخت. نظامی که حدود صد و چند سال پس از درگذشت شاعر این خبر را داده خود گور وی را در مقابل دروازۀ رزان زیارت کرده است. پس از آن هم کسان دیگری گور شاعر را در همان محل دیده یا زیارت کرده و از آن خبر داده اند. 

به ظاهر در هنگام یورش غزها در سالهای ۵۴۸، ۵۵۲ و ۵۵۳ ه.ق و سپس لشکریان چنگیز و پسرش تولیخان در سالهای ۶۱۷ و ۶۱۸ ه.ق به توس، هنوز پابرجا بود.  برخی از مستشرقین در سفرنامه های خود از آرامگاه فردوسی نام می برند که گویا تا حدود یکصد سال پیش وجود داشته است.

شهری که باغ آرامگاه فردوسی میان ویرانه‏ های آن ساخته شده یکی از شهرهای ولایت شانزده هزار کیلومتری طوس بوده است. طوس چهار شهر مهم به نامهای: نوقان (مشهد کنونی)، تروغبَذ (طرقبه)، رادکان (بین چناران و قوچان) و طابران (فردوسی کنونی) داشته است. شهر طابران تقریباً از زمان فردوسی (قرن چهارم) مرکز ولایت شده و آرام آرام به « شهر طوس» شهرت یافته است، اکنون هم اهالی مشهد به آن فردوسی می گویند.



این شهر چند بار ساخته و باز ویران شده است. آخرین بار توسط پسر تیمور (میرانشاه) در اواخر قرن هشتم تخریب شده و دیگر بازسازی نشده است. این شهر ویرانه حدود 350 هکتار وسعت و بارویی به طول تقریباً 7 کیلومتر دارد. شهر چند دروازه و یک ارگ داشته که اکنون ویرانه‏ های ارگ و چند تا از دروازه ‏های آن باقی مانده‏ است. فاصلۀ این شهر از مشهد حدود 4 فرسخ (24 کیلومتر) است.


 آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی

 

 در هنگام حکمرانی گرگوز، امیر مغول (۶۳۸–۶۴۱ ه.ق) برای بنیان قلعه ای در توس، بنای آرامگاه را ویران و از مصالح آن برای بنای قلعه بهره برده شد. سپس در روزگار فرمانروایی غازان خان، امیر ایسن قُتلُغ ساختمانی بر آن برپا کرد و خانقاهی در کنارش ساخت. پیش از پایان ساخت، امیر ایسن قتلغ درگذشت. آرامگاه فردوسی تا حدود نیمهٔ سدهٔ هشتم ه.ق آشکار بود، آنچنانکه در نزهةالقلوب آمده که آرامگاه فردوسی در کنار قبر محمد غزالی و معشوق توسی و بر جانب شرقی توس بوده است، با اینکه این نشانی چندان دقیق به چشم نمیآید. در تذکرة الشعرا گزارش شده که مدفن فردوسی در توس و کنار بنای عباسیه است که جای او معلوم است. به گمان محیط طباطبایی، «عباس» و «عباسیه» از «آیسن» و «آیس» دگرگونی یافته و گزارش دولتشاه سمرقندی اشاره به همان خانقاهی است که امیر ایسن قتلغ ساخته بود و جایگاه کنونی آن، نزدیک به هشتصد متر با آرامگاه فاصله دارد و به هارونیه شناخته میشود. عبیدالله خان ازبک در یورشهایی که به خراسان و بنا به تعصبی که بر ضد شیعیان داشت، دستور ویرانی آرامگاه فردوسی را داد.



فریزر، مأمور کمپانی هند شرقی، در سال ۱۲۳۶ ه.ق از آن دیدن کرد و در گزارش خود آن را مدفنی محقر با گنبدی کوچک توصیف کرده است. پس از آن، خانیکوف، پژوهشگر و کنسول روس و رییس هیئت اعزامی به خراسان، در دیدار خود از توس، نشانی از آرامگاه ندید. اما با نگرش به گزارش لرد کرزن انگلیسی، آرامگاه فردوسی همانگونه که فریزر گزارش کردهبود، تا حدود سال ۱۲۵۴ ه.ش آشکار بوده است، اما پس از آن، گندمزار آن را پوشاند. ژوکوفسکی هم در سال ۱۸۹۰ م آن را در زیر تپهای پوشیده با آجر و قطعه های کاشی گزارش کردهاست. بعدها هنگامیکه عبدالوهاب آصفالدوله والی خراسان بود، از سوی ناصرالدین شاه به جستجوی آرامگاه مأمور شد و با راهنمایی چند فرانسوی که از توس دیدن کرده بودند، موفق به یافتن آرامگاه شد و با نگرش به ساخت بنایی شایسته در آینده، بهطور موقت دو اتاق بر آن ساخت. محمدتقی بهار در ۱۳۱۸ ه.ق از آن بازدید کرده و آن را «زمینهٔ آمادهای برای بنا» یافتهبود. او در سال ۱۳۰۲ ه.ش (۱۳۴۱ ه.ق) در مقالهای آرامگاه را سکویی بی سقف و محصور توصیف کرده بود.


 


بعد از جنگ جهانی اول که شور و احساسات ملی در ایران بالا گرفته بود، در مجامع و مطبوعات قدرشناسی از فردوسی و لزوم بنای شایستهای بر سر خاک او مطرح گردید. ملک الشعرا بهار که طوس را زیارت کرده و تنها سکویی بی سقف و دیوار به جای بنای آصف الدوله یافته بود، در ۱۲۹۹ در هفته نامهٔ نوبهار خود مقالهایی در لزوم بنای آرامگاه نوشت. پس از تأسیس انجمن آثار ملی در سال ۱۳۰۱، به همت محمدعلی فروغی رئیس انجمن کوششهایی برای ساختمان آرامگاه آغاز شد. چون نیت این بود که آرامگاه شاعر بزرگ ملی به هزینهٔ مردم و نه از بودجهٔ دولت ساخته شود، در ۱۳۰۴ با نشر بیانیهای از مردم خواستند که اعاناتی برای این منظور به حساب انجمن پرداخت نمایند.



در اردیبهشت سال ۱۳۰۵ کیخسرو شاهرخ که نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی بود، مأموریت یافت به همراه گروهی از طرف انجمن برای تعیین محل دقیق خاکسپاری فردوسی از تهران به شهر طوس سفر کنند. پس از جستجو در باغ حاج میرزا علی قائم مقام نایب التولیه، تختگاهی یافتند که طولش شش متر و عرضش پنج متر بود و آن همان مدفن فردوسی بود. آندره گدار رئیس اداره باستانشناسی، مقبره را به شکل اهرام مصر طراحی کرده بود و ساخت این طرح در مراحل اولیه پیش رفته بود ولی با مخالفت ذکاءالملک فروغی این طرح تخریب شد تا به جای آن مقبرهای به سبک ایرانی هخامنشی ساخته شود. طراحی این مقبره بر عهده حسین لرزاده گذاشته شد. اشعار کتیبهها به خط استاد عمادالکتاب نوشته شده و سپس بر سنگهای نما انتقال داده شده. ساختمان آرامگاه در سال ۱۳۱۱ آغاز و در مدت ۱۸ ماه به پایان رسید و برای جشن هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ آماده شد. برای تأمین کسری هزینه ۱۶۰هزار برگ بلیت بختآزمایی ده ریالی چاپ و از طریق شعبه های بانک ملی ایران توزیع شده بود.


 


 پس از آن هم در اوایل قرن چهارده خورشیدی به مناسبت هزارمین سال ولادت فردوسی تصمیم به ساختن بنای آبرومندی برای وی گرفته شد. بنای آرامگاه فردوسی در سال 1313 به مناسبت جشن هزاره حکیم توس و با هدف گرامیداشت سی سال رنج این شاعر بلندآوازه ایران زمین در سرودن شاهنامه گرانقدر، در شهر توس به بهره‌برداری رسید. این آرامگاه در قالب مجموعه ای فرهنگی به نام باغ آرامگاه فردوسی، در شهر توس در بیست کیلومتری شهر مشهد، مرکز استان خراسان رضوی کنونی، به یاد ابوالقاسم فردوسی ساخته شد. بنای آرامگاه در مهر ۱۳۱۳ به مناسبت جشن هزاره فردوسی، افتتاح شد.



همزمان با افتتاح بنای آرامگاه مجسمۀ فردوسی هم که توسط هنرمند نامی ایران ابوالحسن صدیقی در کشور ایتالیا ساخته شده بود درون باغ نصب شد. بنا زیر نظر گروهی از نخبگان فرهنگی و مسئولان بالامقام ایران با نام «انجمن آثار ملی» ساخته شده است. این جمع بهترین ابیات فردوسی در شاهنامه را، که به منزلۀ شناسنامۀ تدوین شاهنامه و همت والای فردوسی است، انتخاب کرده اند که در چهار ضلع بنای آرامگاه وی حک شده است.

  این بنا در سال ۱۳۴۸ با طراحی تکمیلی که هوشنگ سیحون بر اساس آرامگاه کوروش انجام داده بود، گسترش یافت و باغ اطراف آن به همراه موزه کنارش ساخته شد. 



بنای نوساز چون از نظر زیرساخت (فونداسیون) دارای اشکال بود حدود ده- بیست سال بعد شروع به نشست کرد. بدان سبب در سال 1343 برچیده شد و پس از احداث تالاری وسیع در عمق چند متری زمین و انتقال جسد شاعر به آنجا مجدداً قسمت بالای آن به همان صورت پیشین بازسازی شد و در سال 1347 خورشیدی افتتاح گردید. اکنون همان بنا بر پاست و سالانه بالغ بر دو میلیون نفر بازدیدکننده و زائر از سراسر ایران و جهان دارد.


 


بنای جدید در قسمت داخلی تالار خود تندیس‏هایی از داستانهای شاهنامه (چون داستان زال و هفتخان و...) دارد که توسط فریدون صدیقی (پسر ابوالحسن صدیقی) در سال 1347ساخته شده است. در راهرو زیرزمین هم نقوشی سنگی نصب است که در سال 1313 تراشیده شده است.

 


نخستین‌ بار آرامگاه توسط آندره گدار معمار فرانسوی به شکل اهرام مصر طراحی شد، اما سرانجام حسین لرزاده معمار ایرانی، آن را به شکل بناهای پرسپولیس و مقبره کوروش در پاسارگاد طراحی و اجرا کرد و پس از گذشت سال ها مهندس هوشنگ سیحون دست به کار بازسازی و طراحی آن بر اساس طرح پیشین شد.



معمار فرانسوی طرحی را برای مقبره فردوسی در نظر گرفت و تا نیمه‌های ساخت آن هم پیش رفت. این طرح شکلی چون اهرام مصر داشت. ذکاءالملک فروغی که آن زمان رئیس انجمن آثار ملی بود، این طرح را نپذیرفت و در جلسه‌ای که در این انجمن تشکیل داد، قرار شد یک معمار ایرانی طرحی برای مقبره فردوسی ارائه کند. حسین لرزاده ۲۸ ساله بود که موفق شد با طراحی و ساخت آرامگاه فردوسی در طول ۱۸ ماه، مدال فردوسی را در جشن هزاره این شاعر پارسی از آن خود کند. ساختمان آرامگاه در سال ۱۳۱۳ هم‌زمان با آیین‌های هزاره فردوسی گشایش یافت. این بنا از سه قسمت تشکیل شده است که مهمترین آن، بخش میانی است. سنگ قبری از جنس مرمر به ابعاد ۱.۵×۱ متر و حدود ۰.۵ متر ارتفاع در این بخش ساخته شده و در مرکز روی سکوی مرمری قرار گرفته است.



بخش دوم شامل تالاری مربع شکل از جنس مرمر است و داخل آن با کاشی تزئین شده و چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهارگوشه این تالار وجود دارد. سومین بخش، محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر است که اتاق روی آن قرار گرفته و تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار آن حک شده است. این بنا یادآور معماری‌ پاسارگاد و مقبره کوروش است. تصویر مردی بالدار در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی، یادآور ویژگی‌های معماری پرسپولیس است. مساحت ساختمان ۹۴۵ متر بود و بهترین حجاران تصاویری از شاهنامه را بر دیوارهایش حک کردند. اما از آنجا که در طراحی بنا محاسبات فنی دقیق لازم به عمل نیامده بود، بویژه به سبب عدم محاسبه مقاومت خاک و مصالح پی، ساختمان آرامگاه از همان سال‌های نخست شروع به جذب رطوبت و نشست کرد. تعمیرات و مراقبت‌های سی‌ساله هم کارگر نیفتاد، و ناچار لزوم تجدید بنای آرامگاه مطرح شد. به دستور انجمن آثار ملی در سال ۱۳۴۳ بازسازی بنا با نظارت مهندس هوشنگ سیحون در سال ۱۳۴۷ به انجام رسید. این بنا در سال ۱۳۴۸ با طراحی تکمیلی که هوشنگ سیحون بر اساس آرامگاه کوروش انجام داده بود، گسترش یافت و باغ اطراف آن به همراه موزه کنارش ساخته شد.



بنای پیشین دارای نمای بیرونی شبیه بنای فعلی، اما داخل آن کوچکتر و کم‌عمق‌تر و دارای دو ورودی کم‌عرض شرقی و غربی بود. بنای کنونی، که سعی شده در ظاهر کاملاً شبیه بنای پیشین باشد دارای نهصد متر سطح زیربنا، و ساخته شده از بتون و سنگ و کاشی است. بخش فوقانی بنا، که در اجرای اولیه توپر بود این بار میان‌تهی ساخته شد. سقف داخلی آن هم با کاشی‌کاری معرق و متأثر از عناصر تزیینی دوره هخامنشی و عصر فردوسی روکاری شد. دیوارهای آن هم تماماً با سنگهایی از منطقه توس نماسازی شد. هیأت کلی بنا آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد را تداعی می‌کند.


 

 

 


موزه توس – موزه فردوسی مشهد :

 

اینک باغ آرامگاه که حدود شش هکتار مساحت، و یک موزه و کتابخانه دارد، سالانه بیش از یک میلیون زائر و شیفتهٔ فردوسی را می‌پذیرد. موزه در گذشته، چایخانه سنتی و مکانی برای استراحت بازدیدکنندگان بود ولی بعدها در سال ۱۳۶۱ با کشف آثار باستانی در شهر قدیم توس و همچنین اهدای اشیای تاریخی توسط افراد مختلف به موزه مبدل گشت. با این همه فضلای اهل ادب ایران این مجموعه را درخور شأن رفیع فردوسی نمی‌دانند و در صدد توسعه و آبادی آنند.

 


بنای موزه توس در سال ۱۳۴۷ و با مساحتی حدود ۶۰۰ متر مر بع در ضلع غربی آرامگاه فردوسی توسط مهندس هوشنگ سیحون طراحی و به همت انجمن آثار ملی ساخته شده است. این بنا درابتدا باهدف ایجادچایخانه سنتی و اجرای نقالی توسط نقالان شاهنامه در نظر گرفته شده بود که به دلیل معرفی بهتر ارزش های فرهنگی و تاریخی توس و شخصیت حکیم ابوالقاسم فردوسی و اثر جاوید و ماندگار اوشاهنامه،در سال ۱۳۶۱ به موزه تغییر کاربری یافت. ساختمان این موزه همزمان با بنیان آرامگاه فردوسی در بخشی از محوطه باغ برای چایخانه سنتی طراحی و سپس اجرا گردید.



بعدها این بنا به موزه تغییر کاربری داد و در آن اشیا مرتبط و آثار به دست آمده از توس و روزگار فردوسی از جمله:

پوشش‌های فنون جنگاوری قدیم،
شاهنامه‌های کهن،
نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای،
ظروف سفالی،
سکه،
تیر و کمان
و… برای بازدید فرهنگ دوستان به نمایش گذاشته شد.




موزه توس که در مجموعه فرهنگی باغ آرامگاه فردوسی قرار دارد به چهار بخش تقسیم می شود :

بخش اول : آثاری که در اثر کاوش‌های باستان شناسی از دشت توس به دست آمده‌اند که شامل انواع قطعات سفال دوره اسلامی و پیش از اسلام و سکه‌های طلا و نقره دوره اسلامی و … هستند.



بخش دوم : شامل آثاری است که تجلی گر روح حماسی و پهلوانی شاهنانه هستند. انواع وسایل سوارکاری شامل سپر، گرز، تیرو کمان، وسایل موسیقی و رزمی که از آنها در شاهنامه بسیار نام برده شده است از این جمله‌اند.



بخش سوم : اشیایی که در عصر و زمان فردوسی (قرن 4و 5 هجری) خلق شده‌اند. این بخش شامل انواع ظروف سفالی لعاب‌دارو بدون لعاب و ظروف مفرغی است.



بخش چهارم : در برگیرنده اشیایی اهدایی است انواع تابلوهای نقاشی از چهره فردوسی، آثار نقاشی استاد علی رخساز از داستان‌های شاهنامه، انواع فرش و قالیچه وانواع هنرهای ظریفه این بخش را تشکیل می‌دهند.

 

 


تابران توس


ولایت توس که از پیشینه کهن برخوردار بوده ، در گذشته به منطقه ای میان دو رشته کوه بینالود در جنوب و هزار مسجد در شمال اطلاق می شده است.این ولایت مشتمل بر چهار شهر «تابران»،«نوغان»،«رادکان»و«تروغبذ» بوده و تابران که اکنون به توس مشهور است در قرن چهارم تا ششم شهری معتبر بوده و پس از ویرانی توسط مغولان، در اواسط قرن هفتم هجری مرمت شده و مجدد رونق گرفته تا اینکه در قرن هشتم هجری بزرگترین شهر منطقه محسوب می شده است.آنچه از تابران توس قدیم بر جا مانده شامل: باروی شهر، کهندژ و ارگ توس، گبند هارونیه، بقایای مسجد جامع تابران باغ و بنای نوساز آرامگاه فردوسی است.



از روی پل کشف‌رود که بگذریم، بلافاصله خود را در مقابل دروازه ورودی شهر می‌بینیم. این دروازه «دروازة رودبار توس» است. روبه‌روی این دروازه، درست پشت آرامگاه فردوسی، در ضلع شمالی شهر، دروازه پرهیبت «رَزان» قرار دارد؛ همان دروازه‌ای که« نظامی عروضی »در کتاب چهارمقاله خود درباره پایان کار فردوسی نوشته است: «وقتی صله سلطان محمود را از دروازه رودبار به شهر وارد می‌کردند، جنازه فردوسی را از دروازه رزان به گورستان بیرونی شهر می‌بردند.»


حصار و کهندژ تابران توس


بارو و یا حصار توس دیوار عظیمی از خشت و گل است که حدود 24 کیلومتری شمال شهر مشهد واقع است. حصار شهر در زمان رونق خود دارای یک فرسخ طول، 9 دروازه و 106 برج بوده و در حال حاضر چهار دروازه آن به نام های رودبار، مرو، رزان و نیشابور قابل تشخیص است. کهندژ در گذشته شامل ابنیه حکومتی، عمارت شاهی مسجد و حمام بوده که در کاوشهای اخیر مشخص شده است.



بقایای مسجد تابران توس


در جریان کاو شهای باستان شناسی در 150 متری جنوب غربی هارونیه ، یکی از قدیمی ترین مساجد خراسان کشف شد. بقایای این مسجد با طول 94 و عرض 25 متر به سبک شبستانی ستون دارا ولیه (خراسانی) ساخته شده وا حتمالا متعلق به واسط سده پنجم هجری است. و بخشی از آن در سمت جنوب شرقی در دوران ایلخانی تبدیل به مدرسه شده است. امروزه این مکان به صورت یک سایت موزه باستان شناسی مورد بازدید باستان شناسان و علاقمندان قرار می گیرد.



پاژ


(پاژ) نام زادگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی است که در نزد یکی تقاطع جاده کارده به کلات نادری و حدود 12 کیلومتری شمال آرامگاه مشهد قرار دارد. در میانه ی روستای (پاژ) بقایای قلعه ای قدیمی و در 700 متری شمال غرب آن تپه باستانی به چشم میخورد که به آثار و بقایای (پاژ) قدیم معروف می باشد و موید تداوم مدنیت این منطقه درسده های اولیه بعد از اسلام تا قرن نهم و دهم هجری است.کاوش های اخیر در قلعه میانی پاژ ونتایج حاصله ازتحقیقات به این امر صحه گذاشته است.

 

منبع برخی از مطالب بالا:

فردوسی - دانشنامه رشد - ویکی پدیا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد