روستای کهبنان میانه و عکس های زیبا از آن

بنام خدا 

 

 

شهرستان میانه که در استان آذربایجان شرقی واقع شده ، یکی از شهرستان های بزرگ از نظر وسعت و کوهستانی استان می باشد و به همین علت این شهرستان دارای روستاهایی است که در دل کوه واقع شده اند و به خاطر عبور رود قزل اوزن، شمار روستاهای نزدیک این رود نیز فراوان است. روستای کهبنان ( ماسوله میانه)، روستایی پله ای ،  واقع شده در دامنه کوه است که دارای طبیعتی زیبا و بکر و خانه هایی دیدنی و دارای معماری کهن می باشد. این روستا به غیر از ویژگی پله ای بودن، در کنار تقاطع دو رود قزل اوزن و رودی که از میان روستا می گذرد، قرار دارد.



روستای کهبنان دارای قدمتی طولانی است و ساکنان قدیم آن احتمالا به خاطر کمبود زمین مجبور به استفاده از سطح تخته سنگ های بزرگ برای ساختن مسکن بوده اند. یکی از این خانه ها که در بلند ترین نقطه روستا قرار دارد به شکلی نماد این روستا می باشد و دیگر منازل قدیمی روستا نیز در اثر بی توجهی مسئولین امر در حال تخریب می باشد و بدین علت مردم این روستا در پایین کوه ساختمان های جدیدی احداث کرده اند و یا از این منطقه رفته اند. 



در مورد این روستا مطالب زیادی نتوانستم پیدا کنم برای همین به سفرنامچه خودمان به این روستا بسنده میکنم.  به همراه خانواده در تعطیلات عید 95 برای عید دیدنی یکی از اقوام به شهر میانه رفته بودیم. یک بعد از ظهر نسبتا سرد ولی دل انگیز برای دیدن طبیعت نو شده در بهار بدون مقصد خاصی خانه را ترک کردیم. من و برادر خانمم که در ماشین جلویی بودیم تصمیم گرفتیم به روستایی در نزدیکی شهر - که تابستان گذشته یک بازدید کوتاه دونفره از آن داشتیم- برویم. البته ناگفته نماند که سرنشینان ماشین دوم بی خبر از انتخاب زودهنگام و یک جانبه مقصد از طرف ما در طول مسیر مدام در حال تعجب و احتمالا غر زدن بودند از این بابت که چرا با وجود این همه مناظری که از کنارشان می گذریم جایی توقف نمیکنیم تا بساط پیک نیک را بچینیم.



برای رفتن به این روستا، در جاده خلخال - میانه به راه افتادیم. در این جاده به نصب تابلو اعتقادی نداشتند برای همین در دو راهی قبل از کهبنان در یک پیچ به راست پیچیدیم و بعد از طی مسافتی -البته زیبا و دیدنی- به پلی که بر روی رودخانه احداث شده بود رسیدیم ولی از آنجایی که مسیر کمی نا آشنا بود از کسانی که در کنار رودخانه برای تفریح آمده بودند، پرسیدیم و گفتند که از دو راهی دوم باید می رفتیم، برای همین ما دوباره به مسیر اصلی برگشتیم در راه از پستی و بلندی های بسیار ، مسیر کنار رودخانه ، دست انداز فراوان و صخره ای عظیم و ترسناک که با جاده سالیان دراز همسایه بود، گذر کردیم تا بعد از طی کردن حدودا  30 کیلومتر، به دو راهی مورد نظر - که تابلوی سد شهریار در کنار ان نصب بود -رسیدیم.



 بعد از گذر از کنار رودخانه، آرام آرام و با شیب ملایم بالا رفتیم، در طول مسیر و گذر از دره ای زیبا به رود کوچکی که از داخل آن و بین درختان و سنگها و سنگفرش جاده راهش را به سوی رود قزل اوزن ادامه می داد رسیدم ولی به علت نزدیکی غروب آفتاب و ترس از به موقع نرسیدن به روستا، از لذت نشستن و خوردن چای و تنقلات صرف نظر کردیم ( البته در راه برگشت نتونستیم از خیر آن بگذریم).



 


دوباره بعد از طی مسافتی به سد شهریار که هنوز آبگیری نشده بود رسیدیم، در مسیر روستا و گذر از سد، باید از دو تونل کوچک و طویل عبور میکردیم ، که خود این تونل ها علاوه بر مناظر بالای سد و رودخانه، از جاذبه های مسیر بود. بعد از خروج از تونل دوم روستا تقریبا معلوم بود. قسمتی از روستا به زیر سایه کوه رفته بود. 





در نزدیکی روستا به دو راهی میرسیم که یکی از راه ها از کنار رود  قزل اوزن به روستا می رسد و می توان با ماشین به داخل روستا رفت و از  راه دیگری می توان از یک مسیر باریک ولی زیباتر تا نزدیکی روستا رفت. ما هم از  راه دوم رفتیم و ماشین را در آخر راه پارک  کردیم و از یک کوچه باصفا به داخل روستا رسیدیم.






برای رسیدن به خانه های قدیمی و بالای صخره ها، از پل داخل روستا که بر روی رودی صاف و زلال که از سمت خلخال می آید،  گذشتیم و کوچه روبروی آن را که شیبی نسبتا تند داشت بالا رفتیم. وقتی به بالای روستا رسیدیم، با صحنه متفاوتی روبرو شدیم. از یک طرف وجد و شور دیدن مناظری زیبا از روستا و اطراف آن و  قدرت خالق بی همتا در آفرینش این مناظر بی نظیر  و از طرفی اندوه از اینکه در اثر بی توجهی ها، خانه های تاریخی این روستا در حال ویرانی بود، حس متناقضی ایجاد می کرد. خیلی دور نیست روزی که حسرت این را خواهیم خورد که چرا در حفظ و نگهداری این آثار نکوشیدیم. 





 

ویرانی خانه های تاریخی  روستا 





مردمان این روستا هنوز از نفت برای گرمایش استفاده میکردند در حالی که زمستان های این منطقه سخت و خشن می باشد و در زمستان تعداد خانوارهای مانده در روستا کم می شود. شمار زیادی از جوانان این روستا به علت نبود شغل مثل اکثر روستاهای دیگر به شهرها و تهران مهاجرت میکنند.


 




برای دیدن عکس های بیشتر ایجا کلیک کنید.