قلعه تل خوزستان

بنام خدا

 

 شهر قلعه‌تل در شمال خوزستان ، شرق اهواز ( در سمت راست جاده ارتباطی اهواز ـ هفتگل ـ باغملک ـ ایذه ـ اصفهان ) پس از عبور از شهر باغ‌ملک در فاصله دو فرسنگی از این شهر و در مسیر شاهی تخت  جمشید به شوش قرار دارد. شهر تاریخی قلعه تل، میراث تاریخی عیلامیان است و در گوشه گوشه مساحت ۸/۶ کیلومتری خود بناهایی از دوران‌های مختلف تاریخ از عیلامیان و ساسانیان گرفته تا دوران قاجار را  در خود جای داده است. سکونت در شهر قلعه تل با استناد آثار تاریخی بدست آمده در نشستگاه آن به گذشته‌ای بسیار دور در دوره حاکمیت پادشاهی عیلام باز می‌گردد. این پادشاهی که در حدود ۵۰۰۰ سال پیش در پهنه‌ای از جنوب غرب و غرب ایران کنونی وجود داشت و از چندین شهر و ناحیه مهم تشکیل می‌شد که معروف‌ترین آنها آنزان یا آنشان بود که گمان بر این است منطبق بر منطقه اطراف شهر ایذه کنونی است. اهمیت این شهر و نزدیکی شهر کنونی قلعه‌تل با آن و نیز احتمال عبور کاروان‌های بین شهر آنزان و شوش از مسیر میانکوهی منطبق بر دشت قلعه تل بر احتمال رونق حیات این شهر در روزگار عیلامیان می‌افزود.

از آثار عیلامی کشف شده در این شهر، دو سنگ بزرگ است که سال‌ها پیش هنگام حفر زمین برای ساخت و ساز، از زمین بیرون آورده شدند. یکی از این سنگ‌ها پایه ستون و دیگری سنگی منقوش به پیکره چهار نفر است که دو نفر روبروی دو نفر دیگر دست به سینه ایستاده‌اند ، گذشته از این وجود منابع آب و خاک مناسب برای کشاورزی و مراتع وسیع و غنی در کوه‌های اطراف قلعه تل، وجود جمعیت یکجانشین و کوچ‌نشین در این منطقه را محتمل می‌سازد. علاوه بر سابقه حیات دیرین در قلعه‌تل که عمدتاً با هاله‌ای از ابهام همراه است، بخش دیگری از سابقه حیات شهر قلعه تل که از آن زمان تا کنون استمرار دارد، به دوره قاجاریه و اندکی قبل از آن باز می‌گردد.



این حیات دارای نماینده‌ای پابرجاست که روی تپه‌ای مشرف به دشت و رودخانه جاری در پای آن به شکل قلعه‌ای پر هیبت ولی رنگ و رو باخته خود نمایی می‌کند . قلعه در بلندترین نقطه و گویاترین نشانه شهر برای تازه‌واردان به شهر یا مسافرانی است که از مسیر ارتباطی اهواز به اصفهان عبور می‌کنند.بنای اولیه قلعه تل حدود سال 1790 میلادی نزدیک به 220سال پیش ساخته شد. این قلعه بر روی تپه‌ای طبیعی قرار دارد که بر اساس گفته‌ها بخشی از ارتفاع آن بصورت مصنوعی ایجاد شده‌است.

در پای این قلعه رودخانه‌ای وجود دارد که آب چشمه‌هایی را به رودخانه گلال انتقال می‌دهد. این رودخانه منبع تأمین آب اراضی فراوانی در قلعه تل و بوگری است که عمدتاً زیر کشت صیفی‌جات و برنج هستند. روستای بوگری که اینک به شهر قلعه تل بسیار نزدیک شده یکی از نقاط سرسبز و خوش عطر دشت قلعه‌تل است. یکی از چشمه‌های مسدود شده در پای این قلعه از قدیم مهمترین منبع تأمین آب ساکنان بود که تا مدت‌ها آب پاک و گوارایی داشت.



از این قلعه برای فرماندهی قشون استفاده می‌شد. وصف این قلعه و حیات اجتماعی درون و بیرون آن که نشانی از سکونت در این شهر را به همراه دارد، در سفرنامه سر هنری لایارد (شهروند انگلیسی) آمده‌است. در این سفرنامه تنها اشاره اندکی به جمعیت ساکن در خارج قلعه که باید افراد غیر مرتبط با خاندان خان باشند، شد: «در پای تپه‌ای که قلعه بر فراز آن جای داشت، یک ده با تعدادی خانه گلی وجود داشت» اشاره به بوته‌زارهای پر پشت در اطراف قلعه و گله‌های حیوانات وحشی بخصوص شیر و گراز، در وجود جمعیت زیاد در این محل تردید ایجاد می‌کند.



تل به تاء مضموم در زبان محلی بختاری به معنی تپه است ؛ و چون این قلعه بر روی تپه ساخته شده است به این نام معروف شده است . قلعه تل بر روی تپه ای بلند برروی تلی که تقریبا 50 ذرع ارتفاع دارد بنا شده بود و بوسیله ی 4 توپ ( در دوره قاجاریه در آنجا نصب شده بودند) از آن دفاع می شده است.

بنای کنونی این قلعه به محمد تقی‌خان چهارلنگ بختیاری نسبت داده می‌شود او که هم عصر با حکومت فتحعلی شاه قاجار بود، شورش خود‌ علیه حکومت مرکزی را از اواخر این دوران آغاز و تا وقتی که در دوره حکومت محمد شاه قاجار دستگیر و به تهران منتقل شد، فرمانروایی منطقه بختیاری حاشیه زاگرس را در این بنا به عهده داشت.



در سال 1840 میلادی بنای قلعه دارای حوزه نفوذ گسترده‌ای بود که دامنه آن در شمال و شمال شرق تا مناطق اراک و اصفهان از یک سو و سراسر لرستان و خوزستان و قسمت‌هایی از فارس و کهگیلویه را از سوی دیگر فرا می‌گرفت، دراین دوران قلعه تل از رونق و جنب و جوش خوبی برخوردار بود به نحوی که در این دوران قلعه تل به‌عنوان مرکز فرماندهی ایل بختیاری ایفای نقش می‌کرد و باعث دغدغه‌های حکومت مرکزی شد .


همین مقدمه از تاریخ قلعه تل کافی است تا بدانید این قلعه چقدر در طول زمان مورد توجه بوده است. دلیل این توجه هم آن بود که قلعه تل در دشتی حاصلخیز قرار گرفته و در مجاورت نواحی کوهستانی و راه‌های ارتباطی شوش، ایذه و شهرکرد و اصفهان، بود. قلعه تل روی یک زیگورات‌عیلامی ساخته شده است و موقعیت نظامی خوب آن باعث شده بود پناهگاه نظامیان باشد. 
اما سال‌ها به لحاظ عدم نقش عملکردی و کالبدی این بنا در منطقه، به‌عنوان نقطه ناامن و فرسوده بافت تلقی می‌شد. اما آوازه این بنا فراتر از شهرستان باغملک و ایذه و تا حدود مرز استان‌های چهارمحال و بختیاری و اصفهان و کهگیلویه و بویراحمد به‌عنوان کانون تاریخی قدرت اقوام بختیاری محسوب می‌شود.



این قلعه یک بنای خشت و گلی است که برجها و برخی از قسمت های حصار بند و شاید سقف آب‌انبارها و طاق‌های آن آجری(خشت پخته) بوده و به شکل دژ های نظامی قدیم ساخته شده است .  این قلعه دارای 4 برج مدور مجوف بوده است این 4 برج در چهار گوشه دیوار قلعه قرار داشته اند ؛ ملاط دیوارها از گل و گل وآهک بوده اند. آجرهای بنا قدمتی پیش از اوایل دوره قاجار یا زند ندارد و سنگ قلوه‌های به‌کار رفته در بنا، نشان از تعلق به معماری دوره زند است و می‌توان آن را با قلعه‌های کریمخانی در فارس مقایسه کرد.

درون قلعه برای رفاه حال ساکنان آن زیرزمین های متعدد،آب انبارو چاهی بالای تل حفر کرده‏اند که اهل قلعه از آب آن استفاده می‏نمودند.یک عمارت شاه نشین ساخته شده بود. "لایارد" نیز در این مورد در کتاب سفر نامه لایارد می نویسد(( قلعه دارای چهار برج و به شکل مربع ساخته شده بود و در یکی از زاویه های آن یک عمارت چهار ضلعی احداث شده بود که در طبقه فوقانی آن "لامردون" و یا مهمان خانه وجود داشته است .



در طبقه تحتانی راهرو مسقف طویلی این ساختمان را به محوطه مرکزی قلعه وصل می ساخت ؛ قلعه دارای دو حیاط بود که قسمت بیرونی جهت میهمانان و،مستخدمین وگارد محافظ و قسمت داخل مخصوص خانم های اندرون بود که خانواده محمد تقی خان و برادرش آکلب‌علی در آن سکونت داشته ند گرچه این قلعه از سنگ و آجر ساخته شده بود و می توانست در برابر حملات و یورش های غیر منظم محلی پایداری نماید ولی در برابر آتش توپخانه یک نیروی عظیم نمی توانست مقاومت داشته باشد.

روی برج ها و دیوارها چند قبضه تفنگ سنگین فتیله ای نصب شده بود که هر کدام هشت و یا نه پا طول داشته و قابل حمل بودند و روی محور و حلقه های مخصوصی می چرخیدند و آنها را با یک نوع گلوله های بزرگ و مقداری گلوله های کوچک و تکه پاره های آهن پر می کردند و به اندازه کافی برای مردم کوه نشین مهیب و قوی بودند.



تاریخچه قلعه تل به روایتی دیگر


قـلـعـه ی قـلـعـه تـل در زمـان سـاسـانـیـان سـاخـتـه شـده اسـت و در زمـان سـاسـانـیـان از گـچ - آجـر و سـاروج بـرای سـاخـت ایـن قـلـعـه اسـتـفـاده کـردنـد .
لـیـارد انـگـلـیـسـی در سـفـرنـامـه اش ایـنـگـونـه نـوشـتـه کـه قـلـعـه ی قـلـعـه تـل تـوسـط مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ سـاخـتـه شـده اسـت کـه ایـن نـوشـتـه ی لـیـارد انـگـلـیـسـی کــذب اسـت زیـرا قـلـعـه ی قـلـعـه تـل پـیـش از حـکـومـت مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ در دوره ی سـاسـانـیـان سـاخـتـه شـده اسـت و پـیـش از ایـنـکـه مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ در قـلـعـه حـکـومـت کـنـد قـلـعـه تـحـت سـلـطـه و اخـتـیـار کـرد زنـگـنـه هـا یـعـنـی ( حـسـیـن خـان کـرد جـنـوب و حـسـن خـان کرد جـنـوب ) و سـردار و ریـش سـفـیـد طـایـفـه ی بـزرگ زنـگـنـه در مــنـطـقـه ی جـانـکـی مـرحـوم سـواری آقـا زنـگـنـه عـبـاسـونـد بـوده اسـت و اسـنـاد و مـدارکـش بـه صـورت خـوانـا و رسـا مـوجـود اسـت . مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ خـانـی شـجـاع و عـادل بـود .
زن حـسـن خـان کـرد جـنـوب دخـتـر مـرحـوم سـواری آقـا بـزرگ زنـگـنـه عـبـاسـونـد بـود و حـسـیـن خـان کـرد جـنـوب و حـسـن خـان کـرد جـنـوب پـدر بـزرگ آقـایـان کـرد زنـگـنـه کـه در مـنـطـقـه ی سَـرِلَـه مـیـداوود سـکـونـت دارند اسـت .



بـخـاطـر ایـنـکـه خـوانـیـن طـایـفـه ی مـکـونـدی لـیـارد انـگـلـیـسـی را پـیـش مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ در قـلـعـه تـل آوردند مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ در طــول چـنـد روزی کـه لـیـارد انـگـلـیـسـی در قـلـعـه ی قـلـعـه تـل اقـامـت داشـت او را هـر روز بـه هـمـراه خـود بـه شـکـارگـاه مـی بـرد و اجـازه نـداد کـه لـیـارد انـگـلـیـسـی بـه بـیـرون از قـلـعـه در بـیـن مـردم و طـوایــف مـنـطـقـه حـضـور پـیـدا کـنـد تـا مـطـالـب و اطـلـاعـات حـقـیـقـی را بـنـویـسـد و لـیـارد انـگـلـیـسـی تـاریـخـی را کـه نـوشـتـه اسـت صـحـیـح و مـعـتـبـر نـمـی بـاشـد .



مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـار لـنـگ لـیـارد انـگـلـیـسـی را بـه صـورت خـان بـه خـان بـه ایـذه فـرسـتـاد و بـه مـلّـا مـحـمـد و مـلّـا چـراغ تـحـویـل داد و بـعـد از چـنـد روزی کـه در ایـذه اقـامـت داشـت او را بـه صـورت خـان بـه خـان بـه سـوسـن فـرسـتـادنـد و بـعـد از سـوسـن او را بـه صـورت خـان بـه خـان بـه اصـفـهـان فـرسـتـادنـد .

دولـت افـشـار و دولـت قـاجـار بـر ضـدّ ایـل زنـگـنـه بـودنـد بـه ایـن خـاطـر کـه زنـگـنـه هـا حـکـومـت ظـالـم را قـبـول نـداشـتـنـد و زیـر بـار ظـلـم نـمـی رفـتـنـد .
بـعـد از مـدتـی مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ در قـلـعـه مـسـتـقـر و سـاکـن شـد و اخـتـیـارات و حـکـومـت قـلـعـه را بـر دسـت گـرفـت و بـعـد از ایـنـکـه چـنـدیـن سـال از حـکـومـت مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ گـذشـتـه بـود شـخـصـی بـه نـام مـنـوچـهـر خـان مـعـتـمـدالـدولـه کـه گـرجـسـتـانی بـود بـه مـحـمّـد شـاه قـاجـار پـیـشـنـهـادی داد : کـه مـن را بـه عـنـوان نـخـسـت وزیـر خـودت انـتـخـاب کـن تـا تـمـام خـوانـیـن ایـران را تـسـلـیـم خـود کـنـم و در جـوابـش مـحـمّـد شـاه بـه او گـفـت کـه شـما قـرآن را قـبـول نـداریـد و مـنـوچـهـر خـان مـعـتـمـدالـدولـه در حـضـور مـحـمّـد شـاه قـاجـار سـوگـنـد یـاد کـرد کـه از ایـن پـس قـرآن را قـبـول دارم و مـحـمّـد شـاه قـاجـار بـا درخـواسـت وی مـوافـقـت کـرد و او را بـه عـنـوان نـخـسـت وزیـر خـود انـتـخـاب کـرد .



مـنـوچـهـر خـان مـعـتـمـدالـدولـه مـالـیـات سـنـگـیـنـی را بـر دوش مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ گـذاشـت تـا از عـهـده اش بـر نـیـایـد و هـمـیـن طـور هـم شـد و مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ را بـر کـنـار کـرد و بـه جـای وی عـلـیـرضـا خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ را در قـلـعـه مـسـتـقـر کـرد و حـکـومـت قـلـعـه را بـه وی داد .



 هـمـان طـوری کـه مـنـوچـهـر خـان مـعـتـمـدالـدولـه بـه مـحـمّـد شـاه قـاجـار قـول داده بـود تـمـامـی خـوانـیـن ایـران را تـسـلـیـم کـرد بـه جـز خـان قـشـقـایـی در اســتـان فـارس را نـتـوانـسـت تـسـلـیـم خـود کـنـد .پـس هـر روزی مـورّخـی یـا تـاریـخ نـویـسـی بـنـویـسـد کـه قـبـل از مـحـمـد تـقـی خـان کـیـان ارثـی چـهـارلـنـگ قـلـعـه ی قـلـعـه تـل مـتـعـلـق بـه کـسـی دیـگـر بـه غـیـر از کـرد زنـگـنـه هـا ( حـسـیـن خـان کـرد جـنـوب و حـسـن خـان کـرد جـنـوب ) و سـواری آقـا بـزرگ زنـگـنـه عـبـاسـونـد بـوده کـامـلـا کــذب اسـت و بـرای گـفـتـه هـای خـود اسـنـاد و مـدارک مـعـتـبـر در دسـت دارم .

بـنـابـر ایـن کـتـابـی کـه لـیـارد انـگـلـیـسـی در سـفـرنـامـه اش بـه ایـن مـنـطـقـه نـوشـتـه اسـت نـامـعـتـبـر مـی بـاشـد .
و در ضـمـن در پـایـیـن تـمـامـی امـلـاک مـنـطـقـه ی قـلـعـه تـل و ۱۱ پـاچـه آبـادی کـه مـتـعـلـق بـه سـواری آقـا بـزرگ زنـگـنـه عـبـاسـونـد بـود کـه از طـایـفـه ی شـیـرآلـی خـریـد مـشـخـص اسـت .


برای دیدن اسناد اینجا کلیک کنید.

منبع مطالب:

ویکیپدیا

تــاریـــخـــچـــهٔ ایــــل جـــلـــیـــل زنـــگـــنـــه - مطالب ابر نوشته آقای امیـــر حســین زنـگـنـه مـنـش 

برگرفته از کتاب ایذه در گذز تاریخ، ج 1 ،نوشته ی آقای منصور امانی.

رصد‌خانه مراغه

بنام خدا 


اگر روزی به شهر مراغه سفر کنید، تقریبا از هرجای شهر به سمت غرب نگاه کنید گنبد سفید رنگی را می بینید که در بالای تپه مشرف به شهر برق می‌زند ، این گنبد همان محافظی کروی شکل است که بعد از مطالعاتی که دکتر پرویز ورجاوند بر روی آثار باقیمانده رصدخانه در طول دهه پنجاه (۱۳۵۰-۱۳۵۹) انجام داد، روی آن ساخته شد. البته به هیچ وجه مشابه نوع معماری رصدخانه اصلی نیست (ساختمان اصلی ساختاری استوانه‌ای داشت). رصدخانه مراغه که این روزها آثار کمی از آن به جا مانده، یادگاری از دوران طلایی علم و فرهنگ ایران در دنیا به شمار می‌رود.  این مجموعه در 2 کیلومتری غرب شهر مراغه و در تپه‌ای به همین نام (رصدداغی) قرار دارد.



 رصد‌خانه مراغه شاخص‌ترین بنای فرهنگی و تاریخی شهر مراغه و یکی از اولین رصدخانه‌های قدیمی و سالم جهان است که تاکنون الگوبرداری‌های زیادی از آن صورت گرفته است. در روزگاری که خبری از تلسکوپ و دوربین‌های نجومی نبود، خواجه نصیرالدین طوسی رصدخانه‌ای را بنا کرد که سال‌ها به عنوان پیشرفته‌ترین رصد خانه جهان شناخته می‌شد. رصدخانه مراغه از چنان دستگاه‌های پیشرفته و دقیقی ساخته شده بود که تا 300 سال بعد در غرب مورد استفاده قرار می‌گرفت و تا آن زمان رصدخانه‌ای چنین مجهز در غرب به وجود نیامد. رصدخانه مراغه در مجموعه تاریخی افلاک نما برای مطالعات فصلی و نجومی دانشمندان ایرانی بنا شد. این رصدخانه  شهرت خود را مدیون خواجه نصیرالدین طوسی است ولی در حال حاضر بخش زیادی از آنچه در زمان خواجه نصیرالدین توسی ساخته شده بود باقی نمانده ، اما با این حال این تپه به عنوان یکی از مراکز مهم مراغه  و صد البته جزء جاذبه‌های دیدنی و به نوعی نماد شهر مراغه به شمار می آید و اکنون نیز به صورت یک بنای تاریخی مورد بازدید گردشگران قرار می‌گیرد .

درباره تاریخ بنا و چگونگی ساختمان این مرکز علمی با توجه به آنچه در کتابهائی چون ‹‹ جامع ابزار و تاریخ رشیدی›› و ‹‹ صاف الحفره›› و ‹‹فوات الوفیات›› و نظایری مانند آنها آمده است : ساخت بنای این رصد‌خانه 167 سال پیش از احداث رصدخانه سمرقند به پیشنهاد و اصرار دانشمندان بزرگ عصر خواجه نصیر الدین طوسی، با حضور هلاکوخان و خواجه نصیر در روز سه‌شنبه چهارم جمادی‌الاول 657 قمری برابر با16 اردیبهشت 638 شمسی مصادف با شب میلاد حضرت زینب آغاز شد. گفته می‌شود هدف خواجه نصیرالدین توسی در ساخت این رصد‌خانه جدا از ایجاد یک مرکز علمی، بازگرداندن و اسکان دانشمندان فراری بود که در اثر حمله مغول پنهان شده بودند.



کاربرد این رصدخانه تنها رصد ستارگان نبوده و به عنوان دانشگاهی شناخته می‌شد که بیشتر شاخه‌های علم در آن تدریس می شده و و در زمان آبادانی یکی از معتبرترین رصدخانه‌های جهان بود. دانشمندان برجسته‌ای از جمله قطب‌الدین شیرازی که متوجه علت اصلی تشکیل رنگین‌کمان شد و همچنین مؤید الدین العرض – نجم الدین کاتبی – نجم الدین دبیران قزوینی،  فخر الدین مراغی،  محی الدین مغربی، علی بن محمود نجم الدین الاسـطرلابی و چند تن دیگر در این رصد‌خانه پژوهش و تدریس می‌کردند. ‏ همچنین، فیلسوف و فرهنگ ‌نامه نویس مسیحی، «ابن ‌العبری» در رصدخانه مراغه به درس دادن کتاب‌‌های « اصول اقلیدوس» و «المجسطی بطلمیوس» مشغول بودند.

علاوه بر این چون در آن زمان ارتباط علمی چین و ایران به علت استیلای مغولان بر هر دو سرزمین برقرار شده بود، دانشمندان چینی، از جمله فردی به نام «فائو مون‌جی»، در این مرکز فعالیت داشتند. در آن زمان به فرمان «قوبیلای قآن» امپراطور چین و برادر هلاکو خان کارشناسانی برای آموزش و الگو برداری از رصدخانه مراغه به این شهر آمده، پس از مراجعت به چین رصدخانه‌ای به تقلید از رصدخانه مراغه ساختند. بنابر اسناد، علاوه بر رصدخانه چین، این رصدخانه در احداث رصدخانه‌‌های سمرقند در تاجیکستان، اوجین در هندوستان، منزو در بنارس، اورانین برگ در دانمارک و رصدخانه شانگهای چین الهام بخش بوده است.


 

محل ساخت این رصدخانه را خواجه بعد از محاسبات دقیق در بلند‌ترین نقطه بر روی تپه ای  در غرب شهر، ( به طول ۵۱۰ و عرض تقریبی۲۱۷ متر و به ارتفاع ۱۱۰ متر) در نزدیکی دو روستا به نام‌های طالب‌خان و حاجی‌کرد تعیین کرد. از روی این تپه دورترین نقطه‌ای که دیده می‌شود دریاچه ارومیه است. بنای رصـدخانه با سرپرستی معمار سرشناس فخرالدین ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغه ای براساس طرحی از خواجه نصیرالدین توسی ۱۵سال طول کشید‌.

خواجه نصیرالدین بعد از پایان ساخت، تولیت امور رصد خانه و ریاست عالیه آن را بر عهده «صدر الدین علی»؛ فرزند فاضلش،  البته با مدیریت و نظارت شخص خودش قرار داد. همچنین دستمزد دانشمندان و دانشجویان هر رشته، متناسب با هزینه های تحصیل و فعالیت‌هایشان حقوقی  از قرار زیر تعیین کرد:«اهل فلسفه و ریاضی‌دانان روزی سه درهم، طبیب‌ها روزی دو درهم، فقیهان روزی یک درهم و محدثین روزی نیم درهم.» 

 به امر هلاکوخان کتاب‌ها و اسباب و آلات علمی ‌و نجومی ‌بسیاری را که مغولان بعد از فتح بغداد و نقاط دیگر به غارت برده بودند در مراغه در اختیار خواجه قرار دادند. علاوه بر آن خواجه نصیر با همکاری دانشمندانی که به دربار هلاکو دعوت کرده بود به اختراع و ساخت و نصب دستگاه‌های مورد نیاز رصد ستارگان اقدام کرد و این کار 3 سال به طول انجامید. با توجه به فعالیت‌های نجومی آن زمان می‌توان گفت رصدخانه مراغه نه فقط کامل‌ترین رصدخانه‌ای است که تا زمان خود ایجاد شده بود بلکه نخستین رصدخانه مجهز قبل از کشف دوربین به شمار می‌رود و تمامی معلومات نجومی که هم اکنون بدون دوربین حاصل می‌شود در آنجا به دست آمده است. «مهندس العرضی» مسئولیت نظارت بر ساخت این دستگاه‌ها را در زمان خواجه بر عهده داشت و رساله‌ای هم در این مورد نوشته است. خواجه نصیر روش‌های استفاده از ساعت آفتابی را نیز برای رصد کشف کرد. این مجموعه به یک کتابخانه 400 هزار جلدی مجهز شده بود و ابزار‌های اخترشناسی مختلف نیز در آن وجود داشت که در این بین می‌توان به ذات الربع دیواری به شعاع 430 سانتی ‌متر، کره‌های ذات الحلق، حلقه انقلابی، حلقه اعتدالی، حلقه سموت،  ربع مجیب متحرک، کره فلکی، کره زمین و انواع اسطرلاب‌ها اشاره کرد. ساختمان رصدخانه مراغه یکی از مراکز علمی ‌پیشرفته زمان خود بود. این مرکز شامل محل رصد ستارگان و اخترشناسی مجهز به ابزار ستاره‌شناسی و مرکز پژوهشی و همچنین کتابخانه‌ بود.



خواجه در بنای رصدخانه، ساختمانهایی را جهت تحصیل فلسفه و مدرسهای جداگانه مخصوص علم طب و مدرسهای برای طلاب علوم دینی ساخت. برای تامین منابع مالی این رصد‌خانه علاوه بر کمک‌های مالی دولت، اوقاف سراسر کشور نیز در اختیار خواجه گذاشته شده بود که یک دهم آن را جهت امر رصدخانه و خرید وسائل و اسباب و آلات و کتاب‌ها صرف کند. خواجه این اموال را به گونه ای صرف می‌کرد که منافعش شامل حال همه مسلمانان خصوصاً شیعیان و علویان بشود. او مجموعه رصدخانه مراغه را تبدیل به دانشگاهی جامع نمود که جویندگان علم را از بلاد مختلف به خود جلب کرده و پایگاه عظیم نشر افکار خواجه نصیر و فرهنگ غنی اسلامی و شیعی او گردید.

با این وصف رصدخانه مراغه نه تنها به عنوان یک مرکز بزرگ علمی نجومی، بلکه به صورت یک سازمان و مؤسسه علمی مجهز، که در آن کلیه شاخه های علوم آن روز تدریس می شد، شهرت یافت. این مرکز دانشگاهی بود که پس از «جندی شاپور»،«مدارس نظامیه» و «مستنصریه» از بزرگترین مراکز علمی اسلامی به شمار می رفت. قبل از آن رصدخانه «حاکمی مصر» (مربوط به قرن پنجم) تا دیر زمانی یگانه مرجع علمای هیأت بود، ولی همین که خواجه نصیر رصدخانه تازه ای بنا کرد، رصدخانه حاکمی از اعتبار افتاد؛ زیرا رصدخانه مراغه از هر جهت کامل تر بود. به تعبیر دیگر می توان آن را نخستین رصدخانه نجومی به معنای کامل دانست.



مهمترین نتیجه و کار تحقیقی این رصدخانه زیجی است به نام زیج ایلخانی برای رصد ستارگان و اجرام آسمانی توسط منجمان و محققان و به ریاست خواجه تنظیم شد. این زیج در اصل به زبان فارسی بوده ولی بعدها به زبان های دیگر ترجمه شده است. این اثر علمی نه تنها در تحول و تکامل علم نجوم مؤثر واقع شد، بلکه برای نسل های بعدی نیز راهنمای خوبی به حساب آمد.

این زیج شامل چهار قسمت به شرح ذیل است:
1. در تواریخ 2. در سیر کواکب و مواضع و طول و عرض آنها 3. در اوقات 4. در باقی اعمال نجوم.
جداول نجومی خواجه نصیر در جهان اسلام، غرب و شرق بودایی مشهور شد. این جداول همگی ایرانی و مد نظر دانشمندان غربی علم نجوم بوده و در راه تحول در هیأت نجوم از منظومه بطلمیوسی به منظومه کپرنیکی و کپلری سخت مورد عنایت و محل مراجعه بودند. تا دوره رنسانس یکی از بهترینراهنمای ارصادات رصدخانه های اروپا، زیجیا جداول نجومی رصدخانه مراغه بود. رصدخانه سمرقند در قرن نهم هجری به تقلید از رصدخانه مراغه به وجود آمد. حتی رصدخانه های بزرگ مغرب زمین همچون رصدخانه های«تیکو براهه» و «کپلر» تحت تأثیر رصدخانه مراغه بوده اند. تا دوره ایلخانان ظاهراً هیچ کس طرحی که قادر باشد در دقت و صحت با طرح بطلمیوس رقابت نماید و در عین حال دارای تنها حرکات مستدیر متحدالمرکز باشد، ارائه نکرد، اما این تحول را خواجه نصیر آغاز نمود و به کمک همکارانش در رصدخانه مراغه به انجام رسانید. در عظمت کار خواجه و گنجینه عظیم رصدخانه مراغه همان بس که برخی منابع (تالیف صاحب نظران غیر ایرانی و غیر مسلمان) از آن تعبیر به مکتب نجومی مراغه کرده اند.

 

 

رصد خانه مراغه در دنیای کهن معروفیت و شهرتی فراوان داشت و این شهرت تا قرن هشتم( 703 هجری قمری یا 3020 زرتشتی) پایدار ماند تا این که هلاکو در سال 663 ه. ق. درگذشت. لیکن خواجه تا آخرین دقایق عمر خود مواظبت و اهتمام بسیار کرد که آن رصدخانه و کتابخانه از بین نرود و خللی در کار آنجا رخ ندهد ولی پس از آن بر اثر زلزله‌های سخت و بی توجهی حکام رو به ویرانی رفت، کتیبه‌های سفالی طلایی رنگ که توسط خواجه نصیرالدین طوسی فراهم شده بود از میان رفت و مصالح موجود در آن به یغما رفت و زمانی بدست فراموشی سپرده شد که رصد خانه ‹‹ شنبه غازان›› در تبریز و رصد خانه معروف سمرقند در سال 827 براساس طرح و ضوابط علمی رصد خانه مراغه برپا گشت و مورد استفاده قرار گرفت.

در اینکه بطور دقیق این مرکز تا چه زمانی برپا بوده اظهار نظری صریح و بی چون و چرا نمیتوان کرد  ولی در نوشته‌های «حمدالله مستوفی» در سال 720 به ویران بودن آن اشاره شده است. در ضمن مدارکی در دست است که دست کم این مرکز تا زمان پادشاهی سلطان محمد خدا بنده نیز فعالیت داشته است. امری که در میان تمامی رصد خانه های دنیای اسلامی و جهان تا قبل از نیمه دوم قرن شانزدهم میلادی استثنا بشمار میرود. زیرا طبق مدارک موجود، رصدخانه سمرقند که براساس طرح وضوابط رصدخانه مراغه در قرن نهم هجری و سال 824 بنا میگردد با همه معروفیت وشهرت آن فقط حدود 30 سال فعالیت داشته است.



از زمان ویرانی این مجموعه به بعد جز در دو سه مورد اشاره ای باین محل و توصیف آن نشده است. همچنین جز دو مورد طرح و عکسی از آن در دست نیست. قدیمی ترین طرح از این محل مربوط است به کروکی مختصری که در سال 1883 میلادی توسط ‹‹ هوتوم شیندلر›› آلمانی کشیده شده است پس از آن در سال 1276 هجری قمری نیز نقشه مختصری از سطح تپه توسط استاد ملا علی محمد اصفهانی تهیه گردید که در شماره هفت سال 1281 روزنامه علمیه بچاپ رسید. این هر دو طرح چیزی نیست جز نشان دادن وضع ناهمواریهای سطح تپه، زیرا که قرنها پیش از آن واحدهای معماری رصدخانه ویران و در زیر خاک پنهان شده بود و هیچ نشانه ای از آنها در دست نبود.

در سال 672 هجری قمری، خواجه نصیر که آثار مکتوبش از 50 کتاب و رساله افزون بود با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت تا بقایای کتاب‌های تاراج رفته را جمع آوری و به مراغه ارسال دارد. اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ 18 ذی الحجه سال 672 هجری قمری در بغداد دار فانی را وداع گفت. جسدش را به کاظمین انتقال دادند و در جوار امامین همامین دفن کردند.



امروزه فقط پی بخش‌های مختلف و بخشی از «سدس سنگی» آن باقی مانده ‌است. رصدخانه مراغه شامل ابزارآلات رصدی بزرگی بوده است که دانشمندان آن زمان با بهره گیری از نتایج به دست آمده توسط آنها نظریه‌های خود را ارائه می دادند. در آن زمان منجمان برای به دست آوردن قوانین حرکات اجرام در آسمان، نیاز مبرمی به وسایل رصدی دقیق داشته اند؛ هر قدر ابزار آلات رصدی مورد نیاز آنها مانند «ربع جداری» و «سدس» بزرگ‌تر می بود، اعداد دقیق‌تر به دست می آمدند. دقت ابزارآلات رصدخانه مراغه، امتیازی بود که آن را در جهان مشهور کرد. نتایج زیج معروف ایلخانی حاصل فعالیت‌های این گونه رصدخانه است. این فعالیت‌ها باعث شد مکتب مراغه بر اساس مدل هندسی نجومی ارائه شود که به «جفت طوسی» معروف شد.



این مرکز دارای انتشارات با ارزشی چون «ذیج ایلخانی»، «تحریر اقلیدس»، «شرح الاشارات»، «اوصاف الاشراق»، «اصطرلاب»، «قوائد فی طب»، «صدرالاکواب» و غیره بوده است که در حال حاضر زینت بخش کتابخانه‌های معتبر جهان از جمله پاریس، لندن، امریکا، ارورپای غربی، ترکیه، تاشکند، دوشنبه و پطرزبورگ است. «گلوبی» ستاره شناسی معروف رصدخانه مراغه در موزه «اسپنگر» برزیل نگهداری می شود و قدیمی ترین گلوبی ستاره شناسی آن مرکز است.


به اعتقاد اخترشناسان رصدهای خواجه نصیرالدین طوسی، محققان را در تهیه نخستین جداول نجومی و دقیق‌تر کردن مدل‌های هندسی یونانیان و بطلمیوس یاری کرده است. به گفته‌ محققان، رصدخانه مراغه یکی از نخستین نهادهای بزرگ علم نجوم بوده و در بحث‌‌های اختر فیزیک مدرن مکتب مراغه تأثیر زیادی در نجوم مدرن داشته است. یک اخترشناس فرانسوی و پژوهشگر رصدخانه پاریس به نام «دنیس سیووا» می‌‌گوید: «مکتب مراغه در نجوم ارایه شده توسط دانشمند بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی، جایگاه ویژه‌‌ای در علم نجوم دارد؛ مکتب مراغه در نجوم تأثیر زیادی بر مکتب کوپرنیک و نجوم مدرن داشته است. خواجه نصیر طوسی در رصدخانه مراغه کارهای بزرگی با معانی علمی انجام داده و مراغه جایگاه اساسی را در تاریخ نجوم به خود اختصاص داده است.

 او بحث‌های علمی را به شکل مدرن بیان کرده است و در اشاعه علم و کارهای پژوهشی نقش به سزایی دارد. این دانشمند با ادامه راه دانشمندان قبل از خود و با ترجمه بسیاری از آثار و کتب یونانی و سانسکریت کار پژوهشی ارزشمندی انجام داده است و این مساله موجب علاقه بیشتر اخترشناسان به خواجه نصیر می‌‌شود.»


 


مهمترین دوره و مکتب نجومی ایران، «مکتب مراغه» بود که به گفته پروفسور «عبدالسلام» رصدخانه‌های هنر با وجود رگه‌‌های هنری در اساس بر پایه رصدخانه‌‌های اسلامی ساخته شده است. در این میان مکتب مراغه با نام خواجه نصیر‌الدین طوسی با سمت‌گیری انتقادی نسبت به «نظام بطلمیوسی» به دلیل مشکلات جدی و ناسازگاری‌های ذاتی موجود بر اساس مدل هندسی نجومی ارائه شد که به «جفت طوسی» معروف شد که آن «ایجاد حرکت خطی به کمک حرکت‌های دورانی یکنواخت»است. 

 

تاریخچه چگونگی ساخت رصد خانه مراغه


مغولان از فضل و معرفت سهم و حظ زیادی نداشتند،  ولی به ستاره شناسی و احکام آن علاقه مند بودند. بر همین اساس هولاکو وقتی در مراغه ساکن شد، ضمن گرامیداشت مقدم خواجه از وی خواست رصد خانه ای در آنجا بنا کند. خواجه با توجه به عظمت کار مورد نظر و عدم وجود امکانات و نیروی انسانی شایسته و فاضل، گفت: «بنای رصد خانه و نوشتن زیج تازه، نزدیک به سی سال وقت لازم دارد»، ولی هولاکو اصرار ورزید. در نتیجه خواجه این کار را در مدتی کمتر از دوازده سال به انجام رساند.
برخی نیز آورده اند که فکر ایجاد رصدخانه از ضمیر«منگوقاآن» تراوش کرده بود، که خود بدان توفیق نیافت. هولاکو به وصیت او اقدام به چنین کاری کرد. چون منگوقاآن از میان سلاطین مغول به حدّت ذهن و ذکاوت امتیاز تمام داشت، چنانکه بعضی از اشکال اقلیدسی را حل می کرد؛ لذا در صدد برآمد که در وقت اقتدار خود رصدی بنا نماید؛ از این رو به موجب فرمان او «جمال الدین محمد بن طاهربن محمد الزیدی البخاری»مأمور احداث رصد خانه شد، اما بعضی از اعمال بر وی مشتبه شده و تحقق این مسئله به تأخیر و تعویق افتاد. برای همین هنگامی که با برادرش هولاکو وداع می کرد و او را برای فتح قلاع اسماعیلیه به ایران می فرستاد، به او گفت:وقتی قلاع ملاحده؛ (اسماعیلیه) را فتح کردی، خواجه نصیر طوسی را بدین کار (احداث رصد خانه) بگمار. وقتی قلاع اسماعیلیه فتح شد و خواجه در خدمت هولاکو قرار گرفت، ایلخان مغول دیگر او را از خود جدا نکرد و وی را همیشه همراه خود داشت؛ لذا به او فرمان داد که در موقع مناسب به امر رصد اشتغال نماید. و خواجه مراغه را برای این کار اختیار نمود». قول دیگر آن است که: «خواجه چون علاقه و اراده مغولان را بر مقوله ستاره شناسی و رصد انجم ملاحظه کرد، فرصت را غنیمت شمرد و اجازه خواست تا بدان کار بپردازد و زیجی استنباط کند تا از آن بهره های فراوان گرفته شود. خان مغول پیشنهاد او را موافق مزاج خود یافت و اذن صادر کرد و همه امکانات را برای وی فراهم ساخت».خواجه چون در رأس اوقاف ایلخانی قرار داشت، یک دهم اوقاف را جهت تأمین هزینه های رصدخانه قرار داد و بنیه مالی مستمر و قوی بر آن فراهم آورد. به علاوه مبلغ بیست هزار دینار آن روزگار را جهت تعمیر و تهیه اسباب و آلات خرج کرد. از جهت تأمین نیروی انسانی متخصص و متبحر نیز برای خواجه فرصت مناسبی پیش آمد؛ زیرا اولا محل و موقعیت مناسبی برای دانشمندان و فرهیختگان قلمرو اسلامی جهت تحقیق و پژوهش های علمی فراهم شد. ثانیا پس از چند دهه امنیت لازم توأم با اکرام و احترام برای علما و خردورزان اسلامی با جلب نظر خان مغول ایجاد شد؛ لذا خواجه با حمایت و فرمان هولاکو حدود صد و بیست تن از علمای علم نجوم را از اقصی نقاط مختلف به مراغه دعوت کرد و ضمن اکرام و احترام فراوان، آنان را در مسکن های مجلل منزل داد.


 

 وسایل رصد خانه مراغه


اکثر وسیله‌های رصدی در آن شکل دایروی داشتند از مهمترین وسیله‌های رصدخانه مراغه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد. 

سدس فخری که بعدها با اصلاح به دوربینهای تئودولیت معروف گشتند که کاربردهای نقشه برداری دارد. وسیله دیگر ربع بود. این ابزار از ربع دایره و عضاده‌ای تشکیل یافته و با آن میل کلی و ابعاد کواکب و عرض بلد را رصد می‌نمودند و بر سطح دیواره شمالی و جنوبی رصدخانه نصب شده بود. وسیله دیگر ذات‌الحلق بود که به جای ششگانه بطلیموس و نه حلقه ثاون اسکندرانی جامع‌تر بوده است. ابزاری است متشکل از پنج حلقه به ترتیب الف)  برای دایره نصف النهار که بر زمین نصب شده بود. ب) برای دایره معدل النهار ج) برای دایره منطقه‌البروج د ) برای دایره عرض  ه ) برای دایره میل. از آلات دیگر رصدخانه مراغه ذات‌الجیب و ذات‌السمت بودند که برای تعیین ارتفاع در کلیه جهات مختلف افق بکار رفته می‌شد. ذات‌الربعین که به جای ذات‌الحلق استعمال می‌شد. ذات‌الارسطوانتین و دایره شمسیه از وسایل دیگر رصد خانه هستند.


 


 مجموعه واحدهای یافت شده در سطح تپه رصدخانه مراغه


در سطح تپه رصد خانه درمجموع 17 واحد معماری بدست آم که یکی از آنها مربوط به تأسیسات بعد از ویرانی رصد خانه و بقیه تمامی واحدهائی هستند که در کنار هم مجموعه علمی رصد خانه مراغه را تشکیل میداده اند. این واحدها خود به دو دسته تقسیم میشوند. گروه اول آنهائی که بطور مستقیم در کار فعالیت ها و تحقیقات نجومی مورد استفاده داشته اند و گروه دوم آنهائی که بعنوان واحدهای وابسته مرکز علمی کاربردهائی ویژه چون: کتابخانه مدرسه – کارگاه ریخته گری و ابزار سازی داشته اند. شرح یکایک واحدهای بدست آمده بحث مفصلی است که از حوصله این نوشته بیرون میباشد از این رو ما به توصیف کوتاه برخی از واحدهای آن میپردازیم.



تپه رصد خانه مراغه: تپه رصدخانه مراغه بطول 510 و عرض متوسط (میان تپه) 217 و بارتفاع 110 متر در غرب شهر مراغه واقع است. جهت طول تپه در امتداد شمالی - جنوبی قرار دارد. مجموعه واحدهای رصدخانه مراغه در نیمه جنوبی این تپه بنا گردیده و دو قسمت تپه بوسیله دیواری به عرض حدود یک متر و طول 139 متر از یکدیگر جدا شده است.




در سمت شرق تپه نیز دیواری در جهت شمال جنوبی بطول 180 و عرض 1 متر وجود دارد در لبه غربی تپه نیز باحصار یا سنگچینی برخورد میکنیم که پس از برخورد با انتهای دیوار شمالی ادامه پیدا میکند و تا قسمتی از نیمه دوم تپه پیش میرود. همچنین در محوطه تپه با چند مسیر سنگچین که شبکه های ارتباطی مجموعه را تشکیل میداده اند برخورد گردید. از میان واحدهای مکشوف میتوان هفت واحد را که جز یکی تمامی براساس طرح دایره بنیاد گرفته اند مربوط به کارها و اندازه گیریهای نجومی دانست که میباید کاربرد دقیق علمی هر یک از آنها شناخته شود.



برج مرکزی رصدخانه


در میان این واحدهای هفت گانه و به اعتبار دیگر در میان کلیه واحدهای بدست آمده در سطح تپه مهمترین و وسیع ترینشان برج مرکزی رصدخانه است که در میان مجموعه واحدهای معماری قرار گرفته است. برج مزبور به قطر داخلی 22 متر دارای دیواری به ضخامت 80 سانتیمتر میباشد. در جریان کاوش توفیق یافتن طرح کامل برج بدست آمد. ورودی برج در جانب جنوبی قرار دارد که به کمک دو سکوی سنگی در دو طرف ورودی مشخص میباشد. در برابر ورودی راهروئی بعرض 10/3 متر در جهت شمال جنوبی قرار دارد که مهم ترین بخش رصدخانه مراغه را تشکیل میدهد. در وسط این راهرو با باقیمانده یک سکوی پله مانند که با نظمی خاص بطرف بالا امتداد مییافته و تا مرکز ادامه داشته برخورد میکنیم.



بر روی این سکو با قسمتی از یک ناوسنگی یا ‹‹ ربع جداری›› که مهم ترین واحد قراول روی و اندازه گیری در بین مجموعه واحدهای رصدخانه است برخورد میکنیم. در وضع حاضر از این اثر مهم 55/5 متر آن برجا است که با اندازه گیریهای لازم و انجام محاسبه، طول شعاع آن حدود 10/18 متر میشود. در دو سوی راهرو مرکزی با شش اطاق برخورد میشود که بجز دو اطاق کوچک واقع در سمت شمال و جنوب بقیه دارای شکل هندسی مستطیل بوده و در جهت طولی در وسط اختلاف سطحی برابر 25 سانتیمتر در آنها دیده میشود.



درباره ارتفاع برج، وضع کامل و دقیق داخل آن و بالاخره تعداد طبقه ها و تزیینات خارجی آن با توجه به آثار ناچیز بدست آمده اظهار نظری اساسی وبی چون و چرا نمیتوان کرد. همین قدر با توجه به طول ربع جداری و قطر برج میتوان گفت که ارتفاع اصلی برج باید بین 20 تا 25 متر بوده باشد و در چنین صورتی دست کم نمای برج میباید به چهار طبقه تقسیم شده باشد.

مصالحی که در بنای برج کار گرفته شده عبارتست از: سنگ قلوه و لاشه – سنگ های تراش برای ازاره – خارجی و داخلی – سنگهای تراش بزرگ برای ورود برج، آجر در سه اندازه مختلف – ملاط و اندود گچ، کاشیهای رنگی و لعابدار در سه طرح و نوع مختلف – سنگ های حجاری شده و نقش دار – آجرهای نقش دار تزیینی – براساس قطعه های تزیینی بدست آمده و با توجه به یکی دو متن تاریخی در زمینه توصیف این برج بخصوص قصیده معروف ‹‹ قاضی القضات اصفهانی›› میتوان گفت که برج رصد خانه مراغه دارای نمائی پرشکوه و چشم گیر بوده و تزیینات داخل آن که براساس ضوابط نجومی و صورفلکی صورت گرفته بود از زیبائی خیره کننده ای بهره مند بوده است.


در بخش داخلی این رصدخانه نیز تجهیزات نجوم به چشم نمی‌خورد و بخش‌های باقیمانده نیز مرمت شده‌اند و نشان‌دهنده روش مشاهده آسمان هستند. البته به دلیل ساختاری که محافظ این بنا دارد، صدا در داخل رصدخانه به شکل جالبی منعکس می‌شود و گردشگران با کوبیدن پای خود به زمین می‌توانند انعکاسی جالب از آن صدا را بشنوند. در حال حاضر رضدخانه مراغه تنها جنبه‌ای تاریخی و نمادین داشته و در اختیار بازدید کنندگان قرار دارد و البته هیچ استفاده نجومی از آن صورت نمی‌گیرد.


واحدهای مدور پنج گانه


در جنوب، جنوب شرقی و شمال شرقی برج مرکزی رصدخانه مراغه پنج واحد مدور کشف گردید که هر یک بطور مستقیم در کار پژوهشهای نجومی مورد استفاده داشته اند و ابزارهائی بر روی آنها استوار میشده است در این باره تنها و جالبترین متن و مدرک کتاب ارزنده ‹‹ عرضی›› مربوط به شرح آلات رصد است. وسایل مزبور که باحتمال در محل این واحدها نصب میشده عبارت بوده اند از:
ذات الحلق دات الشعبتان – ابزار مخصوص تعیین میل دائره البروج – ابزار مخصوص برای تعیین مواقع اعتدالین – ابزار مخصوص اندازه گیری کسوفات – ربع متحرک برای اندازه گیری مختصات افقی ستارگان – ابزار  ظلی عظیمه – ابزار کامله .





کتابخانه


در گوشه شمال غربی نیمه جنوبی تپه واقع در زیر حصار شمال محوطه رصد خانه بنای جالبی بمساحت 330 متر مربع بدست آمده که با توجه به جنبه های مختلف امر میتوان آنرا کتابخانه مجموعه دانست.

متون مختلف تاریخی درباره کتابخانه رصدخانه مراغه همه از اثری یاد میکنند که عظمت آن بی سابقه بوده است. زیرا که آنرا گنجینه ای شامل 400000 جلد کتاب نفیس از بغداد، شام، بیروت و الجزیره تهیه و جهت استفاده دانشمندان و فضلا در آن قرار داده شده بود یاد کرده اند. آنچه که ما در این محل یافته ایم و با توجه به طرح و وضع کلی بر آن نام کتابخانه گذارده ایم، واحدی است که به هیچ وجه گنجایش در برگرفتن یک دهم چنین رقمی را هم ندارد. درباره طرح این واحد جا دارد یادآور شویم که از یک نقشه جالب و به اعتباری استثنائی برخوردار است. از جمله آنکه در نقشه این بنا به گونه ای هنرمندانه دو کلمه ‹‹ الله›› و ‹‹علی›› را نقش انداخته اند. موردی که شاید بتوان آنرا بی سابقه دانست.




مصالح مورد استفاده برای بنای این اثر عبارتست از: خشت و آجر همراه با ملاط گل. با توجه به وضع کلی بنا چنین میتوان گفت که دارای پوشش مسطح بوده است.


کارگاه ریخته گری


در میان دیگر واحدهای مکشوف در سطح تپه، با بنائی برخورد گردید که با توجه به طرح وتقسیمات داخلی ومواد بدست آمده می توان آنرا کارگاه ریخته گری و تهیه ابزار فلزی دانست. منابع تاریخی با صراحت باین امر اشاره دارند که ‹‹ عرضی›› دانشمند معروف و نویسنده کتاب معتبر شرح آلات رصد خانه مراغه کار ساختن ابزار و آلات فلزی را در محل مجموعه علمی رصدخانه مراغه انجام میداده است.



مدرسه یا مدرس مجموعه علمی


جنوبی ترین اثر مکشوف در سطح تپه رصدخانه را بنای به نسبت بزرگی تشکیل میدهد که در عین نارسائی از نقشه ای جالب برخوردار است و باحتمال باید بعنوان مدرسه یا مدرس و یا تالار آموزش مجموعه مورد استفاده میداشته است. این تنها بنای مجموعه است که عمده مصالح آنرا آجر تشکیل میدهد.
لازم به یادآوری است که بنا بر متن های تاریخی مدرسه موجود در مجموعه علمی رصدخانه مراغه دارای آنچنان معروفیتی بوده که حتی از چین نیز دانشجویانی برای تحصیل به اینجا می آمدند. در مدرسه رصدخانه برای پژوهشگران جوان آن دوره رشته‌های نجوم، ریاضیات، نور، هندسه و فیزیک آموزش داده می‌شد.



واحدهای دیگر


بغیر از قسمتهای ذکر شده در دامنة غربی تپه رصدخانه مراغه و مشرف به روستای طالب خان چهار مجموعه معماری و تعدادی دخمه کشف گردیده که گذشته از ارزش معماری از نظر روشن ساختن بسیاری از ویژگیهای مذهبی – اجتماعی و اوضاع و احوال خاص دورة ایلخانی به خصوص جامعة مسیحیت زمان، دارای اهمیت و اعتبار فراوان می باشد. درباره مورد استفاده و کاربرد دیگر واحدهای بدست آمده در سطح تپه جا دارد تا انجام بررسی های وسیع و همه جانبه از اظهار روشن خود داری شود. بطور کلی باید یادآور شویم که برای مشخص ساختن شکل اصلی و کاربرد اکثر واحدهای بدست آمده ایجاب میکند تا از معدود متخصصان نجوم کهن یاری گرفته شود.





در زیر رصدخانه مراغه، یک غار دست کند وجود دارد که دهانه آن در سمت جنوبی رصدخانه است و گفته می‌ِشود که پیش از زمان تاسیس رصدخانه به عنوان معبدی برای پرستش مورد استفاده قرار می‌گرفته و براساس تحقیقات، چون در یک مسیر نسبت به سایر معابد مراغه قراردارد، گویا از طریق این غار امکان مشاهده معابد دیگر نظیر معبد مهر ورجوی نیز وجود داشته است. رصدخانه مراغه تقریبا به دلیل قرار گرفتن در یک نقطه بلند، از اغلب بخش‌های شهر قابل مشاهده است و تقریبا به نمادی برای شهر مراغه تبدیل شده است. غار‌های زیر رصدخانه نیز جالب توجه هستند و گفته می‌شود که از اتاق‌های موجود در آن برای برگزاری جلسات استفاده می‌شد.


 





اشیاء بدست آمده در سه فصل کاوش


در جریان کاوش های سطح و دامنه تپه در طی سه فصل حفاری بجز پلان واحدهای معماری، اشیاء چشم گیری بدست نیامد. آنچه نیز که در واحدهای مختلف بدست آمد بیشتر بصورت قطعه های شکسته و بسیار کوچک بود، چنانکه از میان هزاران قطعه قطعه سفالهای شکسته فقط چند ظرف سفالی به نسبت کامل در دست میباشد.
در میان اشیاء یافت شده بیش از هر چیز قطعه کاشی های کتیبه دار و نقش دار، آجرهای نقش دار قالبی و سنگ های حجاری شده دارای اهمیت فراوان هستند. زیرا که بیاری این قطعه ها میتوان درباره جنبه های تزیینی آثار معماری مکشوف در سطح تپه اظهار نظر کرد و با انجام مقایسه میان آنها و دیگر آثار معماری دوران ایلخانی اطلاعات جامع تری در زمینه معماری آن محل و آن زمان بدست آورد.
در جریان حفاری تا کنون با هیچگونه شیئی که در کارهای نجومی کاربردی داشته باشد برخورد نشده و این میرساند که قبل از متروک شدن رصد خانه کلیه لوازم و ابزار علمی و فنی آن به رصدخانه ها و مراکز علمی دیگر انقال یافته است. در حال حاضر از میان همه ابزار و آلات نجومی که در رصدخانه مراغه قرار داشته یک کره فلزی را میشناسیم که بر آن صور فلکی نقش بسته است. این کره در قرن هفتم هجری قمری در مراغه ساخته شده و امروز در مزوه ‹‹درسدن›› آلمان شرقی قرار دارد.



رصدخانه مراغه با وجود اینکه در فاصله اندکی از شهر قرار دارد، اما از تجهیزات رفاهی زیادی بهره نمی‌برد و البته بازدید گردشگران از آن نیز به صورت رایگان بوده و هیچ گیشه‌ای برای فروش بلیط در نظر گرفته نشده است. گردشگران برای بازدید از رصدخانه مراغه می‌توانند از طریق جاده‌ای آسفابزار به بالای کوه بروند و به بازدید از آن بپردازند. البته امکان بازدید از غار‌های موجود در زیر رصدخانه نیز وجود دارد.

به دلیل ساختاری که محافظ این بنا دارد، صدا در داخل رصدخانه به شکل جالبی منعکس می‌شود و گردشگران با کوبیدن پای خود به زمین می‌توانند انعکاسی جالب از آن صدا را بشنوند. در حال حاضر رضدخانه مراغه تنها جنبه‌ای تاریخی و نمادین داشته و در اختیار بازدید کنندگان قرار دارد و البته هیچ استفاده نجومی از آن صورت نمی‌گیرد.


==================================================================

خواجه نصیرالدین طوسی

یکی از این علمای خردمند، خواجه نصیرالدین طوسی، بنیانگذار رصد خانه مراغه است. پرداختن به عظمت علمی – پژوهشی رصد خانه بدون توجه به پیشینة تاریخی و نقش محوری خواجه نصیر کاری ناقص و ناصواب است. تاریخ ایران چند دهه قبل از بنای این رصدخانه، شاهد جولان ترک تازان مغول وقتل و غارتهای آنان و تخریب و نابودی کتابخانه ها و مراکز علمی و کشتار یا فرار علما و دانشمندان از مقابل شمشیرهای این قوم بوده است. با قتل جمع کثیری از دانشمندان و تخلیه و تخریب مراکز علمی یک باره بساط علم و معرفت و حتی امید به زندگی از این دیار رخت بر بست و معدود دانشمندانی که به مناطق غربی جهان اسلام گریختند، دیگر آن آرامش و تمرکز فکری را نداشتند که با خاطری آسوده به امور علمی بپردازند. لذا دوران رشد و شکوفایی علوم به رکود و قهقرا گرائید. با این همه وجود تنی چند از رجال دانشمند ایرانی در شرق جهان اسلام و نفوذ ایشان در دستگاه مغول و ایلخانان موجب شد که اندکی از آب رفته به جویبار دانش و معرفت باز گردد. آنان با غلبه فکری و نفوذ معنوی بر امرای خون آشام مغول توانستند در مقابل این یورش سیل آسا در پاره ای نقاط ایستادگی کنند و از میان این قوم وحشی افرادی دانش دوست و ادب پرور و نیکوکار تربیت نمایند.خواجه نصیر مشهورترین و موثرترین افراد دانشمند این دوره است. اگر تمام قلمرو هنر و علوم و فلسفه را با یکدیگر در نظر بگیریم، بدون شک پس از ابن سینا، بزرگترین چهره، خواجه نصیر است و هیچ کس به اندازه او در زمینه های مختلف در دیگران تاثیرگذار نبوده است.


محمد بن فخرالدین محمد بن حسن مکنی به ابو جعفر، مشهور و معروف به خواجه نصیر در سال 597 هجری قمری در جهرود قم یا در طوس دیده برجهان میگشاید. نزد پدر و دائی خود و سپس فریدالدین داماد نیشابوری به کسب تحصیلات مقدماتی، فقه و منطق و کلام میپردازد. علم ریاضی را نزد کمال الدین محمد حاسب و دیگر معارف زمان را نزد بزرگانی چون: قطب الدین مصری – کمال الدین یونس موصلی و ابوالسادات اصفهانی می آموزد و تا اینکه خود جایگاهی والاتر مییابد واستاد مسلم می شود و به همین علت به او لقب ‹‹استاد البشر›› میدهند. مدت زمانی در قهستان در دستگاه ‹‹ ناصر الدین›› از سران اسماعیلیه بسر میبرد و به کار تحقیق میپردازد و کتاب اخلاق ناصری را برای محتشم قهستان، ناصرالدین عبد الرحیم، که مردی فضل دوست بود نگاشت. سپس ناصر الدین او را به نزد ‹‹ علاء الدین محمد›› هفتمین خلیفه حسن صباح به قلعه الموت میفرستد و او تا پایان کار ‹‹ رکن الدین خورشاه›› آخرین فرمانروای اسماعیلی در آنجا میماند و بکار تحقیق و پژوهش میپردازد. بقولی در زمان حمله هلاکو به قلاع اسماعیلیه، خورشاه بنا بر صواب دید خواجه نصیر که مقاومت را بی فایده می دیده خود را تسلیم سازد (سال 654 ه‍) . هلاکو که از مدت زمانی پیش با نام خواجه نصیر آشنا بوده مقدم او را گرامی میشمارد و خواجه از مقربان و معتمدان دربار و به تعبیری وزیر او میگردد. خواجه نصیر الدین چنان موقع و نفوذی نزد هلاکو می یابد که سرانجام بر اثر تدبیر او دستگاه خلافت عباسیان برچیده میشود. پس از فتح بغداد و انتخاب مراغه به پایتختی توسط هلاکو نصیر الدین با اتکاء بر موقع ممتاز خویش موجبات آنرا فراهم میسازد تا با ایجاد مرکز علمی تحقیقات نجومی رصدخانه مراغه، بدنبال مدت زمانی فترت علمی در پی یورش مغول، بار دیگر فعالیت های علمی و پژوهشی در سطحی وسیع و کم سابقه و با امکاناتی چشم گیر از سر گرفته شود. پس از هلاکو، اباقاخان نیز وی را گرامی داشت. خواجه گذشته از مسئولیت های سیاسی و اجتماعی و نفوذ کلام بسیار قوی در دربار ایلخانی و پرداختن به شعر و شاعری، به تدریس و تصنیف و تحقیق پرداخته، آثار بسیار متعددی به عربی و فارسی در زمینه اخلاق، کلام، ریاضی، نجوم و علوم طبیعی از خود به یادگار گذاشت که در منابع مختلف به بیش از پنجاه مورد آنها اشاره شده است. وی که شیعه اثنی عشری بود، چندین کتاب در علم کلام شیعه به رشته تحریر درآورده که کتاب تجرید العقاید معروف ترین کتاب از این نوع است. تأثیر وی در جهان اسلام به ویژه در قسمت شرقی آن بسیار عظیم بوده است. ولی در مغرب زمین تنها آثار نجومی و ریاضی او ترجمه شده است که البته همین ها در قرون وسطی و دوره رنسانس تاثیر فراوانی داشته است خواجه نصیر الدین گذشته از گردآوری کتابها و مدارک علمی و آلات رصد در یان مرکز توفیق آن مییابد تا چهره 
های درخشانی چون: مؤید الدین العرضی – نجم الدین کاتبی – محی الدین اخلاطی – نجم الدین دبیران – قطب الدین شیرازی – فخر الدین مراغی و … را که هر یک از جمله دانشمندان بزرگ ومعتبر زمان بودند بهمکاری فرا خواند. خواجه نصیر بیاری این دانشمندان و گروهی دیگر توفیق آن یافت تا یکی از معتبر ترین مراکز مشهور علمی و تحقیقاتی و آموزشی جهان را تا پیش از بنیاد گرفتن دانشگاه های مغرب زمین بوجود آورد. 
چنانکه گفته شد خواجه نصیر با نفوذ فراوانی که در دستگاه حکومتی ایلخانان داشت این امکان را بدست آورد تا یکدهم از در امد اوقاف مملکت را به مخارج این مرکز بزرگ پژوهشی اختصاص دهد و موجبات آنرا فراهم سازد تا دانشمندان و دانشجویان با بهره مند شدن از امکانات مناسب به کار پژوهش، آموزش و دانش اندوزی سرگرم باشند.


گنبد غفاریه چهارمین مزار از مزارهای پنجگانه مراغه

 

بنام خدا



 شهر مراغه از قدیمترین شهرهای ایران و آذربایجان است و در تقسیم استانی یکی از شهرستان های استان آذربایجان شرقی بوده و بعد از تبریز، بزرگترین شهر این استان می باشد.رودخانه های متعددی که از سهند سر چشمه می گیرند؛ باعث به وجود آمدن باغات و مزارع اطراف آن شده و سرسبزی خاصی به آن بخشیده است و وجود باغ های زیاد و سرسبز، بخصوص در اطراف شهرمراغه باعث شده که این شهر گویی در میان باغی بزرگ قرار گرفته باشد و اغلب خیابان‌های شهر مراغه سرسبز و پر از درختان قدیمی هستند. شهرستان مراغه در دامنه  جنوبی کوه سهند قرار دارد و به‌ دلیل کوهستانی بودن، زمستان‌های سرد و تابستان‌های معتدلی دارد. محدوده این شهرستان از غرب به دریاچه ارومیه و از شرق به دشت هشترود و از جنوب به جلگه میاندوآب منتهی می شود و با شهرستانهای هشترود، ملکان و بناب همسایه می باشد. منطقه مراغه میلیونها سال قبل در دوره دوم و سوم زمین شناسی، قبل از فوران آتشفشان سهند محل استقرار و زندگی حیوانات عظیم الجثه بوده است. فسیلهای مکشوفه از 32 گونه پستانداران و 2 جنس پرندگان، منطقه فسیلی مراغه را به بهشت فسیلی جهان معروف کرده است. تاریخ واقعی بنای این شهر روشن نیست اما دلایل و شواهد موجود قدمت آن را به قبل از میلاد مسیح می رساند. به نوشته دیاکونف در سال 715 قبل از میلاد ناحیه کنونی مراغه جزء سرزمین ماننا بوده و بنام ایالات اوئیشویش نامیده می شده است. بطلمیوس در قبل از میلاد مسیح مراغه را جزء اقلیم چهارم از اقالیم هفتگانه ربع مسکون شمرده و دریاچه ارومیه را به دلیل واقع شدن در کرانه غربی مراغه مارگیانه نام نهاده است. مارک آنتوان در سال 36 قبل از میلاد هنگام ذکر حوادث زمان پارت ها از این مکان به نام « فرائه تا » یاد می کند. عده ای نیز معتقدند شهر تاریخی فراسپه که توسط آنتونیوس سردار رومی محاصره ولی به تصرف در نیامد؛ همان مراغه است. به اعتقاد احمد کسروی نام مراغه بی گمان همان « مارآوا » یا « مادآوا » و به معنی جایگاه ماد می باشد. اوج شهرت مراغه در دوره ایلخانیان است که پس از انتخاب به عنوان پایتخت توسط هولاکوخان؛ مراکز علمی؛ رصد خانه و کتابخانه مشهور آن احداث گردید. گفته می شود در زمان داریوش، آذربایجان شرقی یکی از ساتراپ های ایران و پایتخت آن شهر شیز بوده که در جنوب خاوری مراغه قرار داشته است.

 


آثار تاریخی شهر مراغه


این شهرستان با داشتن بیش از 500 اثر تاریخی ثبت شده که همگی مربوط به دوران مختلفی از تاریخ همچون دوره های ایلخانی، سلجوقی، ساسانیان، اشکانیان و دوره اوراتویی است، یکی از قطب های گردشگری و تاریخی کشور به شمار می رود.

گنبد سرخ، گنبد کبود، گنبد مدور، گنبد غفاریه،  برج گوی، کلیسای هوانس، معبد مهر، مقبره اوحدی مراغه‌ای،  مقبره آقالار (موزه سنگ‌نگاره‌ها)، رصدخانه مراغه و معابد اطراف آن

مساجد مراغه: مسجد ملا رستم، مسجد شیخ بابا، مسجد ملا معزالدین، مسجد شیخ تاج ، مسجد شجاع الدوله ، مسجد طاق ، مسجد ضریر، مسجد سردابه، مسجد سفید

کاروانسراها و خانه‌های قدیمی مراغه: سرای خواجه ملکم، سرای بزرگ ، سرای متولار، سرای خامنه، سرای صدر کبیر، خانه محمدی، خانه آصف ، خانه پیر، خانه شهابیان

موزه‌های مراغه: موزه تخصصی ایلخانی ، موزه سنگ نگاره و مقبره آقالار، موزه تاریخ طبیعی و فسیل شناسی ، موزه صحرائی فسیلها (در حال احداث)، موزه تخصصی نجوم ایران(درحال احداث)

 قلعه و غار قیزقلعه‌سی، گویجه قلعه، حمام صفوی، یخچال مرادیان، پل مردق، پل خانقاه و بیش از 45 تپه‌ باستانی 


جاذبه‌های طبیعی


 غار کبوتر (هامپوئیل)، دریاچه سد علویان، منطقه فسیل مراغه، کوه سهند، دهکده توریستی، روستاها و چشم‌اندازهای طبیعی مراغه

رودهای مراغه: رودخانه ٔ صوفی چای ، رودخانه ٔ مردق، رودخانه ٔ لیلان ، رودخانه مغانجق
چشمه‌های معدنی معروف اطراف شهر مراغه: شورسو، گشایش، ایستی‌بلاغ، قره‌پالچیق و ساری‌سو

امامزاده ها : امامزاده چکان. امامزاده سید محمد" سید عطاء الله" (ع) 


 گنبد غفاریه


گنبد غفاریه چهارمین مزار از مزارهای پنجگانه مراغه می باشد و یکی از بناهای زیبای قرن هشتم به شمار می آید که در زمان حکومت ایلخانیان ( 725 و 728 هـ. ق )  توسط سلطان ابوسعید بهادرخان پادشاه ایلخانی ساخته شده است.این گنبد در شمال غربی شهر مراغه ( میدان شهرداری - خیابان قدوسی)، کنار رودخانه صوفی چای واقع شده است. .

گنبد غفاریه با الهام از گنبد سرخ مراغه ساخته شده و بنایی آجری و مربعی شکل است. این  بنا  شامل دو طبقه فوقانی و زیرین است که بر بالای سکویی سنگی و سردابه دخمه ای عمیقی استوار می باشد  و چهار گوشه آن بوسیله ستون‌هایی که دارای تزیینات آجریست، زینت یافته است .  احتمال بسیار وجود دارد که این بنا هم از داخل و هم از خارج گنبدی بوده باشد و طبیعتا جزئیات متعددی در آن تغییر و تحول یافته است. این بنا هم در اصل مثل گنبد سرخ دارای گنبدی دو پوش بوده که تماما فرو ریخته و از بین رفته و در دوره اخیر به همت سازمان میراث فرهنگی تعمیر و مرمت شده است.



این آرامگاه که نام جدید آن از مدرسه ‌ای که در مجاورت آن قرار دارد - مدرسه غفٌاریه - به عاریت گرفته شده،‌ حدود پانزده سال بعد از مقبره سلطان الجایتو خدابنده ساخته شده است. . این بنا در دورانی ساخته شده است که به استحکام بیش از ظواهر و تزیینات اهمیت می‌ د‌ادند.



نمای بیرونی در چهار زاویه توسط چهار ستون مزیٌن به نقوش لوزی ‌شکل که در زوایا برپا داشته ‌اند به زیبایی بنا افزوده ‌اند. نمای اصلی رو به سمت شمال دارد  و  پهنای طاق زیرین به جانب خاور است و در ورودی سرداب رو به مشرق باز می ‌شود. هر یک از اضلاع جانبی و ضلع عقبی با دو طاق ‌نما که بر بالای آنها کتیبه ‌ای حک شده آذین شده است. کاشی های این بنا مخلوطی از رنگ آبی دریایی و آسمانی است. رنگ حروف کتیبه ها سیاه بوده و بر متن سفید دیوار با شاخ و برگ فیروزه قرار دارند. طاق‌ نمایی که در وسط ضلع اصلی قرار گرفته در بنا را احاطه کرده است.نما های جانبی و نمای عقبی به عوض آن که مثل نما های گنبد سرخ بسته و فاقد هر گونه روزنه ‌ای باشند هر یک به دو پنجره - هر پنجره در یک طاق ‌نما - مجهزند. بالای هر پنجره که در چهار چوبی مستطیل قرا گرفته با نقوش بسیار زیبایی از آجر و کاشی مینایی تزیین شده است. بالای این تزیینات نواری قرار گرفته است که با سه نشان خانوادگی صاحب آرامگاه آذین شده است. 



فضای داخلی بنا مربع شکل  و همانند بیرون اضلاع آن متشکل از دو طاق نمای بلند بدون تزئین و تکلف است.    شبستان اصلی با گچ سفید اندود شده و بر آن اثری از رنگ ‌آمیزی دیده نمی ‌شود و نمای داخلی به طاق‌ نما های مسطح عریضی که دارای مقرنس هستند منحصر می ‌شود. گنبد غفاریه دارای تزیینات بسیار زیبا، به ویژه انواع هنر کاشی کاری مرسوم در این دوره است. برخی از عناصر معماری در گنبد غفاریه برای اولین بار در ایران بکار رفته است، مثلا در ضلع جنوبی، شرقی و غربی بنا از نشانی به نام چوگان دار استفاده شده که در بنای دیگری در ایران مشاهده نشده است که این نشان به نوعی هویت بنای غفاریه را مشخص می کند.



درباره تزیینات و حتی معماری بناهای دوره ایلخانی، بالاخص گنبد غفاریه مراغه به قدر کافی صحبت نشده است. برخی از تزیینات بناها، مانند کاشی معرق و تکنیک جدید کاشی لعاب پرآن، در این دوره شکل گرفته و از این دوره کاربرد کتیبه های کاشی معرق به صورت جدی فراگیر شده است. با بررسی تزیینات گنبد غفاریه و نمونه های مشابه آن، به ویژه در دوره ایلخانی، می توان به دسته بندی جامعی از تزیینات این دوره دست یافت. پرداخت اطلاعات در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی، مقایسه ای و تحلیلی بوده و روش یافته اندوزی در آن به صورت کتابخانه ای و میدانی است و تقریبا هفده بنا از دوره های مختلف مثل گنبد سرخ، گنبد سلطانیه، مسجد جامع اشترجان و... گونه شناسی شده است. حاصل این مطالعه، شناخت تزیینات گنبد غفاریه، برج مقبره های پیشین و بناهای هم عصر گنبد است. در این گنبد تزیینات متنوعی به کار رفته که منشا آن در این دوره و از نمونه های اولیه این تزیینات است.



در این بنا، رنگ - که در گنبد سرخ کم استفاده شده و به آبی فیروزه ای منحصر است - بسیار مورد استفاده قرار گرفته است، رنگ های سیاه، سفید و آبی تیره تا آبی روشن. حروف کتیبه ها به رنگ سیاه بر زمینه ای سفید قرار گرفته و با اسلیمی هایی به رنگ آبی فیروزه ای آذین شده اند. نماهای جانبی و نماهای عقبی، به عوض آنکه مثل نماهای گنبد سرخ، بسته و فاقد هر گونه وزنه ای باشند، هر یک به دو پنجره در داخل طاقنما مجهزند. بالای هر پنجره که در چهار چوبی مستطیل قرار گرفته، با نقوش بسیار زیبایی از آجر و کاشی مینایی تزیین شده است. بالای این تزیینات، نواری قرار گرفته که با سه نشان خانوادگی صاحب آرامگاه آذین شده است. شبستان اصلی با گچ سفید اندود شده و دارای طاقنماهای مسطح عریضی با مقرنس است.



ازاره ی بنا به ارتفاع 2 متر از سنگ مرمر تراشیده سفید ساخته شده که بعضی از قطعات آن به ابعاد 150 در 70 سانتیمتر است. مدخل گنبد به سمت شمال است و در گوشه های بنا، ستون های آجری با نقوش لوزی و در هر یک از اضلاع، دو طاق نما و یک حاشیه کتیبه کار کرده اند. .


 


درگاه ورودی اتاق فوقانی بنا به سمت شمال واقع شده و دارای یک طاق نمای بزرگ و دو طاق نمای باریک و بلند جنبین می باشد. طاق نمای مرکزی را تزئینات زیبای معقلی مرکب از آجر و کاشی های الوان سیاه و سفید و فیروزه ای و دو کتیبه به خط ریحان آن را آرایش می دهد. کتیبه سه سطری بالای هلال مرکزی، با اینکه آسیب فراوانی دیده ولی قابل خواندن است: " امر بنشا هذه اقبه المبارکه فی ایام مولانا السلطان الاعظم ظل الله فی الارض، سلطان سلاطین العرب و العجم ابو سعید بهادر خان خلد الله ملکه " از کتیبه دو سطری بالای درگاه چیز زیادی بر جای نمانده، ولی از همین مختصر می توان دریافت که این کتیبه، حاوی القاب و احتمالا نام شخصیتی بوده که آرامگاه برای او ساخته شده است. آنچه از کتیبه باقی مانده، بدین شرح است:


‹لمقر الش ... المالکی العلی العادلی›.






در اضلاع جنوبی و شرقی و غربی گنبد غفاریه هر کدام دو طاق نمای ساخته و در هر یک از آنها که در قاب مستطیلی شکل منقش به نقش و نگار های از آجر و کاشی قرار دارد. در بالای هلال هر یک از طاق نما ها به جز کتیبه، حاشیه ای است که دارای سه شکل مدور حاوی دو چوگان قرینه می باشد.



با توجه به سه نشان خانوادگی بر بالای پنجره ها که به صورت دو عصای پشت به پشت است، در می یابیم که آنها نشان خانوادگی ‹چوگانداران› است. این نشان، در جای دیگری، بر بنایی واقع در بیت المقدس یعنی مدرسه " امیر ایل ملک" که مدرسه ملکیه گفته می شود و نیز بر چلچراغی مینایی متعلق به موزه قسطنطنیه، به همراه نام " ایل ملک چوگاندار" دیده می شود. البته گنبد غفاریه نمی تواند آرامگاه ایل ملک - متوفای ۷۴۷ ه.ق ـ در قاهره باشد، ولی مدرسه ای در قاهره به نام مدرسه قراسنقریه وجود دارد که توسط فردی به نام امیر مملوک الشمس الدین قراسنقر الچرکسی المنصوری که در کار معماری در مصر و سوریه شهرت داشته ساخته شده است. قراسنقر در ابتدا یک غلام مملوک بود که قلاون، آنگاه که امامزاده ای بیش نبود، او را خریداری کرد و منصب چوگانداری به او داد. او در عهد لاجین، نایب السلطنه مصر بود و به هنگامی که محمد بن قلاوون برای بار سوم به سلطنت دست یافت، به عنوان نایب السلطنه سوریه برگزیده شد و تا سال ۷۱۱ ه.ق در این مقام باقی ماند. در این سال، نزد تاتارها گریخت. در روز بیست و هفتم شوال سال 728 هجری قمری یعنی در عهد سلطنت ابو سعید بهادر خان او را به خاطر جلب توجه و خشنودی الملک الناصر با دسیسه ای در جایی که اولجایتو تیول او را قرار داده بود، به قتل رساند و ضمن ابلاغ خبر در گذشت وی به سلطان مصر، امر نمود جنازه وی را در همان مقبره که شاید خود قره سنقر در زمان حیات خود ساخته باشد دفن کنند. بنابراین با توجه به فقدان مدارک دیگر می توان پذیرفت که گنبد غفاریه، مدفن امیر مملوک شمس الدین قراسنقر الچرکسی المنصوری است.


گنبد زیبای غفاریه مراغه وجه تسمیه بنا بر اساس آنچه که از متون تاریخی برمی ‌آید، چنین است که عارفی به‌ نام « نظام ‌الدین احمد بن حسین ‌الغفاری » در زمان فرمانروایی « سلطان یعقوب بن حسن ‌بیگ آق ‌قویونلو » هنگام مراجعت از حج، عمارتی در نزدیکی این بنا به نام وی احداث و املاک و باغی جهت مصارف آن وقف نمود. به ‌همین جهت این عمارت و بنا های وابسته و همچنین برج مزبور به‌ نام وی به « غفاریه » شهرت یافت.

قلعه ضحاک یا قلعه زهاک هشترود

بنام خدا

 


قلعه‌های متعددی در شهرهای مختلف آذربایجان شرقی به‌صورت پراکنده وجود دارد و به علت کوهستانی و صعب العبور بودن، تسخیر این قلعه ها تقریبا غیر ممکن بود و علت اصلی احداث آنها در زمان‌های گذشته رویکردهای سیاسی حاکمان  ظالم، راهزنان و دشمنان بود و زمانی که قبایل مورد حمله  قرار می‌گرفتند، مردم به ارتفاعات پناه می‌بردند و در مکان‌های طبیعی مانند صخره‌ها و تپه‌های نفوذ‌ ناپذیری با حداقل امکانات برای حفاظت از جان و مال افراد قبیله اقدام به احداث قلعه ها می کردند تا دشمنان به آنها دسترسی نداشته باشند.

بنا به اظهارات مشاور عالی مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی، بیش از یکصد قلعه در آذربایجان شرقی وجود دارد. 70 درصد این استان را مناطق کوهستانی تشکیل داده است که همین امر دلیل تکثر تعداد قلعه‌های در آذربایجان شرقی است. قدمت برخی از قلعه های این استان به تاریخ قبل از میلاد بازمی‌گردد که به وجود آمدن قلعه‌ها نشان دهنده یک جریان حاکمیتی است چرا که مردم برای حفاظت از جان و مال خود به مناطق کوهستانی پناه می‌بردند و قلعه‌ها و استحکامات احداث می‌کردند تا از گزند و حملات احتمالی در امان بمانند.



در دهه‌های گذشته با توجه به تغییر سبک زندگی و از دست رفتن کاربرد اصلی این قلعه‌ها، متاسفانه بی‌ توجهی به حفظ و نگهداری این مکان‌ها از سوی مردم و مسوولان باعث نابودی این نمادهای استقامت قبایل آذربایجان شرقی در روزگاران گذشته شده و بر اساس اظهارات گردشگران اگر این بی توجهی‌ها ادامه داشته باشد، در چند سال آینده اثری از این دژهای استوار و نمادهای تاریخی آذربایجان شرقی وجود نخواهد داشت. 

متاسفانه در زمان‌های گذشته، تخریب‌های عمدی توسط برخی از افراد ناآگاه و بی اطلاع در قلعه ها صورت گرفته است و آنها به راحتی توانسته اند از سنگ‌های قلعه ها برای استفاده در ساخت و سازهای شخصی استفاده کنند.

 

قلعه ضحاک هشترود، قلعه بابک و پیغام کلیبر از مهم ترین قلعه های استان هستند که همه ساله در ایام مختلف سال خیل عظیمی از گردشگران را بسوی خود جلب می کنند.  یکی از باستان شناسان آذربایجان شرقی نیز در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به علت های به وجود آمدن قلعه ها در طول تاریخ اظهار داشت: محمد رحمت‌پور با اشاره به قدمت قلعه های آذربایجان شرقی گفت: قدمت برخی از قلعه های استان همانند قلعه ضحاک هشترود، بختک لیلان، نارین، سردرود مربوط به تاریخ قبل از میلاد است در حالیکه برخی دیگر مانند قلعه بابک، دختر میانه و قیز قالاسی مراغه ساخت اسلامی دارند و قدمت آنها بعد از اسلام است.

 



با حاکم شدن امنیت و آرامش در منطقه آذربایجان شرقی از حدود 300 سال گذشته تاکنون مردم دیگر در قلعه ها سکونت ندارند و به همین علت در طول این سال ها بیشترین تخریب قلعه ها صورت گرفته و بخش اعظمی از این آسیب ها به علت نبود مدیریت و عدم نظارت از سوی مردم وارد شده که ضروری است برای کنترل برخی از افراد سودجو و مخربان آثار طبیعی اقدامات اساسی از سوی متولیان امر صورت گیرد و همچنین با ایجاد امکانات رفاهی و تفریحی و سرمایه گذاری در این بخش توسط بخش خصوصی حضور بیش از پیش گردشگران را شاهد باشیم و با ارز آوری توریست های خارجی شاهد افزایش اشتغال مناطق روستایی باشیم.


 

بدون تردید میراث فرهنگی هر کشوری سند هویت ملی آن کشور است چرا که فرهنگ پایدارترین و ریشه دارترین وجه جوامع بشری است که اصالت هر جامعه وابسته به آن است.  شهرستان هشترود با همه وسعت منطقه ای و غنای فرهنگی اش یکی از شهرستان های تاریخی استان آذربایجان شرقی به شمار می آید، به لحاظ موقعیت جغرافیایی و برخورداری از آثار و بناهای عظیم تاریخی نظیر قلعه باستانی و معروف ضحاک در این منطقه و پدیده های طبیعی منحصر به فرد پیشینه تارخی کهن چند هزار ساله دارد.



قلعه ها به دو قسمت "نظامی" و "قلعه شهر" تقسیم می شوند که وسعت برخی از قلعه های آذربایجان شرقی از جمله قلعه ضحاک به بزرگی یک شهر بوده و هدف از احداث آنها در زمان گذشته دفاع از جان و دارایی مردم بود و برخی قلعه ها به منظور امنیت شاهراه ها احداث می شدند.  بسیاری از قلعه های استان و معماری آنها با استفاده از مصالحی که در طبیعت به آسانی در دسترس بوده، ساخته شده اند.



قلعه ضحاک ( زهاک، آژی دهاک ) معروف به “تخت جمشید دوم” پایتخت آذربایجان در دوره اشکانیان و تپه های باستانی اطراف قلعه شامل مادها و دوران قبل از اسلام می باشد.  دیرینگی و قدمت تاریخی این منطقه ( قلعه ضحاک ) مستند به آثار و نشانه های باستان شناختی در پرتو حفاری ها و کاوش های انجام یافته است. این قلعه یکی از مهمترین و ارزشمند ترین بناهای منطقه در دوره اشکانی و ساسانی و یکی از معروفترین مراکز تاریخی و تمدنی کشور ماست.  این اثر باستانی و دژ مستحکم و کم نظیر که گرانبهاترین میراث فرهنگی و یادگار نیاکان این مردم و زبان گویای تاریخ هشترود بوده و شاهد و گواه تمامی تحولات دوره تاریخی منطقه نیز مباشد.

 



قلعه باستانی ضحاک (زهاک) هشترود نماد شکوه فرهنگ، تمدن ایران زمین و تخت جمشید دوم به عنوان پایتخت آذربایجان در دوره اشکانیان است. این قلعه  و آثار باستانی و تاریخی موجود در آن یکی از مهمترین و مشهورترین  مراکز تاریخی و تمدنی کشور ماست که دیر گاهی است روزگاران آبادانی خود را پشت سر گذاشته و در این ایام پیری و دیرینه سالی سکوت و خلوت کوهستانی سرسبز منطقه را پشت سر گذاشته و به حیات آرام و خسته خود ادامه میدهد تا آیینه عبرتی باشد در مقابل دید کنجکاو و پرسشگر بازدیدکنندگان که رنج و مرارت راههای دور و پر پیچ و خم منتهی به آن را بجان میخرند تا آثار گرد و غبار زمان بر چهره نشسته با مجموعه طبیعت سرشار پیرامون آن دیداری داشته باشند و ساعتی را در کنار چشم انداز طبیعی و همیشه خروشان قرانقو چای آرام گیرند و با دیدن آنچه از عظمت فرو ریخته و ویرانه های پر رمز و راز قلعه ضحاک  هشترود آشنا گردند.  




عده ای از باستانشناسان بنای این قلعه را متعلق به دوره ی مادها می دانند که بعد ها نیز در دوران هخامنشی، اشکانی، ساسانی مورد استفاده قرار گرفته و در دوره های اسلامی ( اسماعیلیه) بازسازی و به صورت دژ وسیع بزرگی درآمده است آنچه امروزه بیش از هر چیزی جلب توجه می کند چهار طاق زیبایی از عهد ساسانی است.  کلنل مونت ایت انگلیسی درسال 1830 میلادی منطقه باستانی قلعه ضحاک را کشف و آن را آتشکده‌ای کهن معرفی کرد. راولینسون باستان شناس انگلیسی نیز در سال ۱۸۴۱ از این قلعه بازدید داشته و در این مورد می گوید : قلعه ضحاک نزدیک سراسکند ویرانه های ” آترو پاتن ” واقع شده است.  





در تاریخ نام‌های متعددی از جمله؛ زهاک، زوهنگ، آژی دهاک ، اژدهاک، قیز قلعه سی، داش قلعه سی، باروآس، رویی دژ، قلعه گویی و نارین قالا و زهک ذکر شده است و برخی این قلعه را در نگارش فارسی ضحاک می‌نویسند ولی از آنجا که این قلعه به پیش از اسلام مربوط بوده و از آغاز عصر آهن زندگی در آن جریان داشته بنابراین کاربرد ضحاک در نگارش برای آن نادرست بوده چرا که واژه ضحاک واژه‌ای عربی بوده و به معنای فرد خنده‌رو است و صحیح آن آژدهاک است. اما بومیان این قلعه را زوهنگ و زهاک می‌نامند. مینورسکی در سال 1943 و بار دیگر در سال 1964 نام کهن قلعه ضحاک را بر آن داده و معتقد است که قلعه ضحاک با محلی که بطلمیوس به عنوان فاناسپا از آن نام برده مطابقت دارد.

 

 


این دژ تاریخی، احتمالاً بازمانده‌ای از دوران اشکانیان، معبدی زردشتی و یا محلی برای پادگان نظامی محلی بوده‌ است. طاق این دژ، در کنار آثار به جا مانده در تپه میل ورامین، از نمونه‌های معماری روزگار اشکانی است که بعدها به شکلی کامل‌تر و شکوهمندتر در طراحی ایوان خسرو در تیسفون دیده می‌شود. قلعه ضحاک اولین بار در سال 1971 توسط یک هیئت باستانشناسی آلمانی بررسی شد. آثار برجای مانده از برج‌های نیم استوانه‌ای به نام دروازه قلعه و پوشش دیوارها که از سنگ‌های مکعب مستطیلی می‌باشد، نشان دهنده قدمت بنا تا دوره ساسانی می‌باشد ولی سفال‌های به دست آمده نشان دهنده دوران قبل از میلاد و سده‌های ششم و هفتم هجری است.

 





قلعه «ضحاک» یا «زوهنگ» شهرستان هشترود، که طی شماره 429 جزء آثار ملی به ثبت رسیده و به نام محلی نارین قالا و زهک معروف بوده،  این قلعه در 22 درجه و 37 دقیقه عرض شمالی و 9 درجه و 47 دقیقه طول شرقی و در 16 کیلومتری جنوبشرقی شهر هشترود بر فراز تونل راه‌آهن تهران - تبریز (بین مراغه و میانه) در شرق ایستگاه خراسانک و درجنوب روستای عربلو  و غرب روستای دلمه و شمال روستا های دانقاران و خواجه محمود در ارتفاع 2300متری از بستر رودخانه قرارگرفته است. این مجموعه درمحوطه کوهستانی کشیده بربال ارتفاعات سرمه لو و در احاطه تلاقی دو رودخانه قرانقو و شورچای که مانند خندقی، ورود مراجعین امروزی و مهاجمین گذشته را دچار مشکل می نماید، قرارگرفته است.





 مجموعه باستانی قلعه ضحاک « زوهنگ » در منابع یونانی از جمله در نوشته های پلوتارک با واژه هایی چون «فراسپ»،«فاناسپا»که معنای اسب باری « اسب تیز رو » و اسب پیش رونده میدهد. تشریح شده است پلوتارک به شکست آنتونی رومی از فرهاد چهارم اشکانی در سال 36 ق. م درشهر قلعه فراسپ «ضحاک» بعد از 27 روز نبرد اشاره دارد و تعداد کشته شدگان رومی را 35هزار نفر گزارش داده است و علت شکست این سردار رومی را، راههای کوهستانی کس نگذر، زمستان سخت «کهرتون» یا «هشترود» خطاهای استراتژیکی، تاکتیکی و سیاسی فرمانده خودخواه رومی و مبارزه مردانه مردم آذربایجان، دفاع قهرمانانه فراسپ، مبارزه همگان علیه ارتش روم و استحکامات فراسپ گزارش داده است.

 




قلعه ضحاک همان قلعه اژدهاک مادها است و آثاری هم از دیوارچینی اورارتوییان در آن دیده میشود. برجهای دیده بانی اشکانی قلعه نیز هم چنان سالم باقی مانده اند.  قلعه ضحاک، بنایى است محکم با دیوارى دو لایه و پیش‌آمدگى‌هاى مدور دفاعى، ساختمان قلعه با دو حصار جانبى از سمت شرق تا غرب پرتگاه‌هاى مشرف به رودخانهٔ قرانقو را مى‌بندد و از جبههٔ‌ جنوبى، مدخل آن را که در زمینى، باریک بین دو سطح مرتفع واقع است، حفاظت مى‌‌کند.  در بقایاى این حصار قدیمى، هنوز جایگاه دروازهٔ‌ آن مشخص است و در اطراف آن سفال‌هایى متعلق به هزارهٔ دوم قبل از میلاد مسیح یافت شده است که از قدمت قلعهٔ‌ ضحاک حکایت مى‌کند.


 



این قـلعه شهری کامل در حدود10 کیـلومتر طـول و1 الی2 کیلومتر عرض دارد و بنابه اظهار جواد قندگر رئیس گروه باستان شناسی قلعه آژدهاک، که صورت ابتدایی آن بنای بسیار بزرگ و شهر وسیعی بوده و یکی از بزرگترین بناهای منطقه در دوره اشکانی بشمار می رفته است و بر اساس بررسیهای باستان‌شناختی این مجموعه که  تنها در بخش شاه نشین آن انجام شده، آثاری از هزاره دوم قبل از میلاد تا دوره تیموری یافت شده است، و تاکنون با تلاش این گروه تالار حکومتی شهر فراسپ «ضحاک» مشخص گردیده است.  از هزارۀ دوم پیش از میلاد تا دوران تیموریان (3200 سال) مسکونی بوده و اوج شکوفایی آن مربوط به دوره اشکانی است.  از سال 1830 میلادی تا 1971میلادی طی140 سال توسط مونت ایث انگلیسی، راولینسون انگلیسی، کارل شیپ مان و ولفرام کلایس باستان شناس آلمانی مورد بازدید و تحقیق قرار گرفته است.





محمدتقی مصطفوی اولین باستان شناس ایرانی در سال 1350 از طرف مدیرکل وقت اداره باستان شناسی به محل اعزام شده و این بنا و استحکامات آنرا به قبل از تاریخ و دوره ماد نظر داده است، تنها بنای خارج از خاک و تقریباً سالم به جای مانده از دوره اشکانی «پارتی» عبارت از یک چهار طاق بود که در اثر گذر زمان پوشش طاق و یکی از پایه های آن تخریب شده بود که از سال 1373 ه. ش توسط اداره کل میراث فرهنگی استان مرمت گردیده است.

 



کاوش علمی در منطقه بعد از موافقت معاونت محترم پژوهشی سازمان میراث فرهنگی کشور از سال 1379/7/3 به سرپرستی آقای جواد قندگر و اعضای هیئت به ترتیب عبدالرحمن وهاب زاده، حسین اسماعیلی عتیق، محمد رحمت پور«همگی باستانشناس» و حسین قریشی مهندس معمار تعیین گردیدند.




تالار اصلی


حاصل کاوش فصل اول یک تالار وسیع با ابعاد11×11 متر با راهروهای جانبی و با احتساب ضخامت دیوارها 15*15 متر است.این مجموعه در محوطه ای که معماری آن کلاً بر روی صخره احداث شده بدست آمده است. شیوه آجرچینی دیوار دقیقاً همانند آجرچینی بنای چهار طاقی و فاصله آن با بنای چهارطاقی 30 متر است، اصل قرینه سازی در این بنا به طور کامل رعایت شده است. بطوریکه که از سمت داخل در چهار جهت و در هر دیوار یک طاقچه بزرگ به طول 3 متر و عمق60 سانتیمتر و ارتفاع 30 سانتیمتر از کف تالار ایجاد شده که چهار نیم ستون گچی تزئینی در داخل و دو نیم ستون ظریف در لبه خارجی دارند. علاوه بر این طاقچه ها، یک طاقچه کوچک به عرض 5/1 متر و عمق 60 سانتیمتر و ارتفاع 30 سانتیمتر از کف تالار به صورت قرینه در چهار جهت بنا تعبیه شده است. این تالار از چهار جهت دارای ورودی است که در سمت دیگر طاقچه بزرگ احداث شده و ورودی های چهارگانه به چهار راهرو منتهی می شوند.





سازه اصلی بنا از آجرهایی به ابعاد 32×32 و ضخامت 7 تا 8 سانتیمتر با ملات گچ که در منطقه فراوان یافت می شود ساخته شده است و از صخره موجود به جای پی بنا استفاده شده و پس از مسطح کردن کف صخره سازه را روی آن اجرا کرده اند. کف تالار هنگام ساخت با گچ اندود شده و این عمل به طور متوالی تکرار شده است به طوری که چندین لایه کف در محل دیده میشود. همه دیوارها با گچ اندود شده و این عمل نیز به کرّات انجام گرفته است. تعداد زیادی قطعات گچبری از داخل آوار بدست آمده که نشانگر تزئین داخل و بیرون دیوارهای تالار بوسیله گچ بری های متنوع می باشد.  مقادیر زیادی گچبری در طرحها و نقوش گوناگون «که عمدتاً رنگ آمیزی شده اند» از رنگهای بکاررفته در گچبریها :آبی، زرد، اخرایی «گل اخرا که به رنگهای زرد،سرخ و قهوه ای که در نقاشی برای ساختن رنگ استفاده می شود» و سبز بیش از همه به چشم می خورد. موضوع گچبریها ی بدست آمده عبارتند از: نقوش برجسته انسانی، حیوانی، نقوش هندسی و گل و گیاه و صلیب شکسته و. . . 

با توجه به نقوش گچ بری ها که تعدادی از آنها با تم مذهبی آراسته شده اند و اینکه تالار از چهار جهت ورودی دارد انتخاب آن به یک مکان مذهبی و احیاناً به مذهب مهری مورد توجه است.

 



 دومین فصل کاوش علمی این هیئت در پائیز سال 1380 نیز به  بنای آجری چلیپایی شکل و مجموعه ساختمانی شامل سه اتاق تو در تو با مصالح آجر و گچ بدست آمده است و با توجه به تزئینات گسترده بناهای بدست آمده و ابعاد آنها به نظر کارشنـاسـان کـاوش این مجموعه از بناهای حکومتی یا مذهبی می باشد، این بنای مکشوفه در روی تپه ای که سطح آن نسبتاً مسطح قرارگرفته و در منتهی الیه شمالی قلعه ضحاک واقع شده اند که رودخانه قرانقو بعد از نیم طواف به رودخانه شورچای پیوسته مناظر و طبیعت دلپذیری را برای بازدیدکنندگان پدید آورده است ماحصل کاوش سال 1380 نشانگر استقرار تمدن پارتی «اشکانی» و معماری ایرانی در این مکان میباشد‌‌ امید است با ادامه تحقیقات نکات تاریک و پنهان تمدنهای مدفون و وضعیت شعبه های هنری این تمدنها نمایان گردد.




بنای آجری چلیپایی شکل و ملحقات آن :


این بنا شامل یک تالار چلیپایی شکل و دو اطاق تودرتو در ضلع غربی و شمالی است. نوع آجرچینی آن شبیه بنای چهارطاقی و تالار است که همزمانی ساخت این سه بنا را نشان میدهد. بنا از خارج و داخل با گچ اندود شده و کف آن با اندود گچ و آجر فرش هموار گردیده است. کل بنا از آجرهایی به ابعاد 32×32 و به ضخامت 5 و 6 سانتیمتر با ملات گچ ساخته شده است. راه دسترسی بنا از دو جهت غربی و شرقی است. در قسمت غربی این بنا یک اطاق مستطیل شکل با همان سازه احداث شده که با راهرویی به بنای چلیپایی مرتبط می شود.



 

در کل کاوش در این محوطه از سال 1379 تا سال 1386 طی هفت فصل، منجربه کشف تالار آجری، بنای آجری چلیپایی شکل و دو اطاق تو در تو در ضلع غربی و شمالی، مجموعه بناهای خشتی و سنگی، برج دیده بانی مدور با سنگ لاشه و ملات گچ، بقایای معماری اشکانی متشکل از مجموعه‌ای از اطاقها و قطعات سفال‌های کتیبه دار متعلق به 61 میلادی و سفال های مربوط به دوره اشکانی، ساسانی، ایلخانی و تیموری شده که برخی از آثار در سایت موزه این مجموعه به نمایش درآمده است.


مجموعه بناهای خشتی و سنگی


غالب بناهای بدست آمده از نوع بناهای خشتی و سنگی هستند که در جوار بناهای آجری تالار و چلیپایی ساخته شده و به همدیگر مرتبط هستند. سنگ های به کار رفته در این سازه ها عموماً سنگ رودخانه ای می باشند. تنها در یک تالار که در فصل ششم بدست آمده از سنگ های شکل دار و حجاری شده استفاده گردیده است. مانند سازه های آجری کلیه سطوح بناهای خشتی و سنگی نیز با گچ اندود و بعضاً رنگ آمیزی شده اند.



 

برج دیده بانی مدور با سنگ لاشه و ملات گچ :


این برج دایره ای شکل در قسمت غرب قلعه قرار گرفته و بر خلاف سایر برجها، که در داخل و میان دیوارهای تدافعی قلعه قرار دارد در داخل قلعه و به فاصله 6 متری دیوار اصلی آن واقع شده است که در نتیجه حفاری های فصل چهارم از زیر آوار بیرون آورده شد.
این برج از نظر مصالح ساختمانی و نوع ساخت هم دوره با سایر تأسیسات قلعه و به شکل دایره ای کامل است با دیوارهایی به قطر90/2 سانتیمتر. اندازه قطرداخلی برج 90/5 سانتیمتر است که دارای چهار نورگیر است. این برج پس از حفاری مرمت کامل گردید.



چهار عکس زیر از حسن طالبی ( میانه ای ) است.






فصل ششم کاوشهای باستان شناختی قلعه زهاک هشترود همچون سالهای گذشته از اواسط تابستان سال 1384 آغازگردید. در این فصل فعالیتهای کاوش برروی شش عدد تراشه با ابعاد 10×10 متر جمعاً در زمینی به ابعاد ششصد مترمربع در قسمت شرقی مجموعه متمرکز گشت و 80 روز ادامه پیدا کرد. در این فصل و در ادامه کاوش های سالهای قبل بقایای معماری اشکانی متشکل از مجموعه ای از اطاقها، راهروها و دیگرعناصرمعماری از دل خاک بیرون کشیده شد و در مرحله پس از آواربرداری از درون اطاقها و راهروها پلان اصلی معماری و سازه ها مشخص شد و بلافاصله اقدام به نقشه برداری گردید. عناصرمعماری در این مجموعه مانند بناهای مکشوفه در سالهای قبل ازخشت و سنگ می باشند ولی فرم بناها و تزئینات آن با بناهای قبلی متفاوت میباشند. کلیه سطوح دیوارهای مکشوفه با گچ اندود شده اند و نوع گچ به کاررفته نیز با یافته های قبلی متفاوت است، بدین معنی که جنس گچ استفاده شده در این قسمت از مجموعه بسیار مرغوب و خیلی ریزدانه می باشد در صورتیکه اندود گچ بکاررفته در بناهای قبلی درشت دانه بوده است.



پس از اندود گچ برروی دیوارها سطح آن رنگ آمیزی شده است. نحوه اجرای نقش برروی دیوارها نشان می دهد که ابتدا کادرهایی با رنگ سفید با ضخامت 3 سانتیمتر اجرا شده است، اندازه هرکادر به عرض 72 سانتیمتر و ارتفاع آن درحال حاضر نامعلوم است. چرا که به علت فرو ریختن دیوارها تعیین اندازه دیوارها فعلاً غیرممکن است و تخمین زدن و تعیین ارتفاع این کادرها ممکن نیست و ما نمی دانیم که این کادرها تا زیرسقف ادامه داشته اند یا نه ولی از آوار بدست آمده و تعداد قطعات گچ های رنگ آمیزی شده مکشوفه چنین استنباط می شود که رنگ آمیزی تنها در بخش انتهائی نزدیک به کف اجرا شده است. در داخل هریک از کادرها از یک رنگ استفاده شده و رنگ های به کار رفته به ترتیب ازسمت غرب به شرق عبارتند از قرمز، آبی، قرمز، آبی، زرد، قرمز، سبز لجنی.

هنرمند نقاش با مهارت تمام این رنگ آمیزی را اجرا کرده بطوری که در انتهای دیوار شمالی که در قسمت شمال شرق زاویه ای با دیوار ضلع شرقی به وجود آورده است نیمی از کادر و دیوار ضلع شمالی و نیم دیگر آن در دیوار ضلع شرقی قرار گرفته و سبز لجنی در این دو نیمه کادر به طرز زیبائی اجرا شده است.



کف اطاقها و راهروهای بدست آمده با گچ اندود شده است، در کف یکی از اطاقها از سنگ و گچ و بصورت پلاک با اندازه 22×37 سانتیمتر کف سازی شده است و این کف در زیر دیوار خشتی شمال اطاق نیز وجود دارد و نشانگر این مسئله است که قبل از احداث این بنای خشتی بنای دیگری وجود داشته که تخریب شده و فقط کف آن باقی مانده است. در ضلع شرقی این قسمت از محوطه و در داخل دو عدد تراشه مجموعه زیبائی از دیوارهای برجای مانده از یک بنای با شکوه سنگی بدست آمد که نوع سنگ های به کار رفته سنگ گچ می باشد و ابعاد سنگ ها بسیار بزرگ هستند و برروی بعضی از قطعات سنگ نقوش گل و گیاه حجاری شده است، ضمناً دو عدد ته ستون زیبا نیز از این محل متعلق به دوره اشکانی کشف شده، کف این قسمت با موزائیک کف سازی شده است و رنگ سنگهای بکاررفته در موزائیک سفید و لاجوردی می باشد.



به علت اتمام فصل کاوش و نیاز مبرم موزائیک های کشف شده به مرمت، از خاک برداری در این قسمت خودداری شد و پس از ریختن خاک الک شده برروی موزائیک ها با اندود کاهگل پوشانده شدند تا در شروع فصل هفتم حفاری با حضور کارشناس مرمت آثار اقدام به خاک برداری و بلافاصله در محل به تثبیت موزائیک ها اقدام گردد. با توجه به موارد بالا و از روی یافته های باستان شناختی و پلان معماری این قسمت چنین به نظر می رسد که این مجموعه محل زندگی حکمران یا فرمانده شهر یا قلعه بوده و جنبه حکومتی داشته است. امید است در فصول آتی کاوش اطلاعات دقیق تری مبنی بر چگونگی استفاده از این مجموعه بدست آید.  همزمان با کاوش های باستان شناختی فصل ششم و در ادامه برنامه مرمت سالهای قبلی قسمت اعظم دیواره سنگی واقع در ضلع جنوبی این مجموعه موسوم به قلعه دختر مورد مرمت قرار گرفت و با مصالح مشابه دیوار یکی از برجها و نیز قسمت های فرو ریخته دیوار تعمیر گردید.


 چهار طاقی


تنها اثر تقریبا سالم به جا مانده از این محوطه تاریخی، بنای باشکوهیست، که به سبک بناهای معروف به چهار طاقی ساخته شده است. فضای داخلی این بنا از طریق دو دهانه قوسی شکل به عرض چهارمتر به رودخانه مشرف است . ورودی عریض 2/50 متری شمال شرقی، در طرح بازسازی تنها ورودی ممکن به بنا بوده است.در روی قوس‌های محور عرضی در قسمتی از بقایای به جامانده بنا اثری از یک رنگ قرمز تشخیص داده می‌شود و در قالب‌های مستطیل شکل، نقش سرمه‌ای در متن قرمز رنگ دیده می‌شود که براساس بقایای آن به نظر می‌رسد نقش یک زن باشد. 




این بنا دارای سقفی با پوشش ضربی بوده و بر روی دیوارهای این بنا از داخل و خارج با اندود گچ پوشیده بوده و در چندین جا با گچبری تزئین شده است. مصالح این قلعه به خصوص چهار طاق های آن از آجر های بزرگ سرخ رنگ می باشد که مانند بسیاری از بنا های دوره ی ساسانی آجرهای آن به صورت افقی و قائم روی هم قرار گرفته است.  چهارطاق مرمت شده از خشتهایی به ابعاد 32*32 سانتیمتر و به ارتفاع  10 سانتیمتر  با ملاتی به ضخامت 2  سانتیمتر بر بالای پرتگاه عمیقی مشرف به رودخانه قرانقو، با یک پی از لاشه سنگ بنا شده است.






پی ای که بنا بر روی آن قرار دارد از بیرون دارای ابعادی به طول 9/10 متر«نسبت به محور اصلی در مسیر شرقی و غربی» که تقریباً مستطیل شکل است. وسعت داخل بنا در تطبیق با جهت های داده شده5/91*5/80 متر است با اطمینان یک اثر معماری دوره پارتی محسوب می شود؛ و هنوز جهت استفاده از این چهار طاق مشخص نشده به هر دلیلی که باشد، چهار طاق قلعه ضحاک تنها بنای باقیمانده از دوره اشکانی در آذربایجان به یادگار مانده است. البته به گفته ی برخی از باستانشناسان نیز بر خلاف طاقهای دیگر دوره ی ساسانی از این چهار طاق به عنوان افروختن آتش استفاده نمی شد. بلکه به عنوان برج دیده بانی که مشرف به دره ها و دشتهای اطراف بوده است به کار می رفت.  کلنل مونت ایت انگلیسی آن را با توجه به نوع معماری و تزئینات به دوران اشکانی نسبت می‌دهد. این در حالی است که راولینسون دیگر باستا‌ن‌شناس انگلیسی این بنای باشکوه را یادگار ساسانیان می‌داند.

 




آثار قبل از تاریخ این قلعه مورد مطالعه علمی قرار نگرفته و طبق نظرباستان شناسان آثاردوره های اورارتو، ماننا، ماد و هخامنشی درآن نمایان است و امید است آینده تحقیقات علمی «تخت جمشید دوم ایران » از دل ویرانه های این قلعه نمایان شده و گوشه های تاریک کشورمان مشخص گردد.  از نحوه استفاده از این قلعه در دوران اشکانی و همچنین دوران پس از اسلام، اطلاعی در دست نیست. در واقع این قلعه نیز همانند قلعه‌‌های موسوم به قلعه دختر است که نمونه‌٬هایی از آن را در فیروزآباد و همچنین ارگ بم می‌‌توان یافت؛ و این قلعه ممکن است نمونه‌ای از معبد آناهیتا باشد. » معماری های موجود در قلعه ضحاک هشترود  به چهار دسته تقسیم می شود : ۱_ معماری سنگ لاشه با ملات گچ ۲- معماری سنگی بدون ملات یا معماری خشکه چینی ۳- معماری آجری با ملات گچ ۴- معماری خشتی تقسم کرده اند

 


به گفته مسئول کاوش در این مجموعه (آقای محمد رحمت پور): با اشاره به اینکه قلعه ضحاک، قلعه ای صعب العبور است که تنها از راه غربی آن می شود وارد آن شد گفت: به نظر می رسد سازندگان قلعه برای جلوگیری از هجوم دشمنان آن را در چنین منطقه ای ساخته اند. ضمن اینکه سعی شده دیواره‌های قلعه را مرتفع تر بسازند تا راه عبور و مرور بیگانگان سخت شود. 

این مسئول با اشاره به اینکه مرمت و حفاظت قلعه همزمان با کاوش ها آغاز و تا کنون ادامه داشته است مرمت و استحکام بخشی دیوار دژ اصلی با مصالح مشابه، مرمت 2 واحد برج و دیوارهای متعلق به آن، تعمیر دیوارهای جانبی پس از خاکبرداری به منظور تشخیص سازه، تعمیر دیوارهای تالار مکشوفه واقع در منتهی الیه مجموعه، بازسازی برج مخروبه با سنگ و ملات در شمال مجموعه و در نزدیکی رودخانه قرانقو و در مسیر راه پیاده بازدید کنندگان و. . . از اقدامات مرمتی این بنا اعلام کرد.

 

مهمترین نگاره‌های کشف شده در قلعه ضحاک، کلاغی است که پنجه بر پشت گاو زده و بسیار شبیه به میترا در آیین مهر است. این نگاره در یک فضای ۱۲۱ متر مربعی به دست آمده است و در کنار آن نگاره‌های دیگری همچون یک سرباز پارتی، سر چند شیر در حال غرش، تصویر یک ایزدبانو، تصویر یک مرد در درون گل نیلوفر یا پرتوهای خورشید، به دست آمده است.  گفته می‌شود برجسته ترین نقش بدست آمده از محل گچ‌بری‌های نقش گردونه خورشید است که 2 قطعه از آن برای ترمیم به موزه آذربایجان شرقی منتقل شده است.  از کاوش های بعدی از داخل آوارها تعدادی قطعات گچ‌بری نیز به دست آمد که نقوش به کار رفته در آنها نقوش هندسی و گل و گیاه هستند. نوع گچ‌ به کار رفته در این گچ‌بری‌ها نیز متفاوت از نوع مکشوفه در حفاری‌های قبلی است در گچ‌بری‌های به دست آمده از سال‌های قبل نوعی گچ دانه درشت استفاده شده بود ولی در این گچ‌بری‌ها از نوع ریزدانه استفاده شده و در مجموع نقوش آنها نیز متفاوت و زیبا هستند.

 در داخل قلعه چاه های عمیق و منبع آب هایی وجود دارد که در درون سنگ کنده شده اند که این کار هم باعث میشد که آب در زمین فرو نرفته و برای مصرف بعدی در طول سال، ذخیره شود و هم به نظر من این کار باعث میشد که آب داخل این چاه ها تمیز تر بماند . به علت نبود راهنما و مطلب در مورد این چاه ها از قدمت دقیق آن خبری ندارم ولی به احتمال زیاد، بعلت حیاتی بودن وجود آب در قلعه و نیاز مبرم ساکنان آن در مواقع احتمالی محاصره قلعه باید جزء اولین سازه های ساکنان آن باشد .  





در انتخاب مکان  این چاها نیز نهایت هوشمندی  بکار رفته است . این منبع های آب در یک سراشیبی ملایم ساخته شده که این امر باعث میشده تا آب با سرعت کم در فصول بارندگی توسط پشته یا دیوار های کوچکی که با سنگ و ملات درست شده اند، آب را به این چاه ها هدایت می کردند.  




در ورودی قلعه تونلی به طول تقریبا 15 الی 20 متر با شیب تقریبی 45 درجه وجود دارد که از پایین پله هایی که شیب تندی دارند، شروع و در نقطه ای با شیب ملایم تمام می شود و بیشتر مانند یک میانبر عمل میکند. خروجی  این تونل اکنون خیلی کوچک شده ولی اگر در زمان استفاده از قلعه بزرگ بوده باشد، میشد از آن برای رفت و آمد افراد کم توان و حیوانات استفاده کرد ، ضمنا در طول این تونل دریچه ای برای روشنایی وجود دارد.











از کارهای انجام شده برای تسهیل بازدیدکنندگان از قلعه می توان موارد زیر را نام برد: راه اندازی سایت موزه به منظور نمایش اشیای به دست آمده از کاوش ها، احداث تعداد زیادی پلکان با ملات سیمان در مسیر اصلی ورودی قلعه و پلکان های سنگی در صخره ها برای گردشگران، نصب حایل در پرتگاهها و ایجاد پل فلزی بر روی رودخانه قرانقو به منظور تامین امنیت بازدید کنندگان، انتقال برق تا پای قلعه، آماده سازی مسیر بازدید کنندگان با آسفالت جاده، انتخاب سرمایه گذار برای ایجاد خدمات رفاهی و استقرار دو نگهبان دایمی از دیگر اقدامات صورت گرفته در این مجموعه محسوب می شود.


 



اگر گذرتان به قلعه زهاک (ضحاک ) هشترود افتاده باشد مخروبه هایی در دامنه قلعه زهاک (ضلع شمال غربی از طرف روستای عربلو) نظرها را به خود جلب می کند، این سوال ممکن است در ذهن شما به وجود بیایید که این مخروبه ها مکان های تاریخی هستند؟ یا خانه هایی بودند که حال به شکل مخروبه در آمده اند ؟

بر اساس گفته ها این خانه های مخروبه منزل و استراحتگاه مهندسان راه آهن بوده که پیمانکاری ساخت راه آهن از میانه تا مراغه بر عهده داشته اند که بعد از اتمام طرح به صورت مخروبه در آمده است.  (اطلاعات دقیقی در این باره در دست رس نیست در صورت داشتن منابع ما را در جریان قرار دهید)




اگر قصد سفر به این قلعه را دارید: در حدود 120کیلومتری از اتوبان تبریز- تهران، به سه راهی هشترود و مراغه می رسید که بعد از رفتن به هشترود و طی مسافتی به سمت ایستگاه روستای خراسانک باید از چند راهی که برای رفتن به قلعه وجود دارد، یکی را انتخاب کنید.

آسان ترین و بهترین راه کافیست از جاده خراسانک  به راهی که به سمت روستای عربلو  می رود، حرکت کنید و بعد از عبور از روستا در آخر جاده که در بالای دره و  یک صخره عظیم به پایان میرسد، ماشینتان را در آنجا پارک کنید و با برداشتن آب و خوراکی لازم که در طول بازدید از آن استفاده کنید، از دره پایین رفته و خودتان را به کنار رود قرانقو برسانید. در پایین دره می توانید در کنار چشمه کوچکی که وجود دارد آبی بنوشید و در کنار رودخانه استراحتکی بکنید. برای رفتن به داخل قلعه باید از رود به وسیله پل باریکی که احداث شده گذر کنید و از آن طرف دره بالا بروید، حالا می توانید از ضلع شمالی وارد قلعه شوید!

راه های دیگری برای رفتن به قلعه وجود دارد که ما از آن استفاده نکردیم ولی به نقل از کسانی که رفتند چنین است:

اگر از ایستگاه راه آهن خراسانک ۲۰۰ متر به سمت جنوب بروید به تقاطع جاده شوسه روستای خراسانک به روستای مکتو با راه آهن می رسید.  وسیله مسافرت هر چه باشد در این روستا پارک میکنید پیشنهاد می شود صبحانه در کنار وسیله نقلیه صرف شود و تدارکات ناهار و لباس ضد آب و زیرانداز در کوله پشتی همراه باشد پس از طی مسافتی حدود نیم ساعت به جلو ی تونل اول قطار می رسید پیشنهاد می شود هیچ وقت بخاطر کوتاهی راه از داخل تونل استفاده نکنید بغیر از هوای کثیف و خطر ورود قطار چیزی نخواهید دید بهتر است از دست راست فضای آزاد استفاده کنید تا هوای لطیف بهاری روح شما را نوازش دهد بعد از طی حدود سی ربع راه پیمائی به تونل دوم راه آهن خواهید رسید چند متر مانده به دهانه تونل دست راست آب بسیار کوارائی است که می توانید از آن نوش جان کنید از اینجا به بعد برای ادامه راه می توانید به یکی از دو طریق زیر عمل کنید طریق اول اگر کوه نورد هستید از راه کوه که در سمت راست تونل قرار دارد و رد پای کوهنوردان آن را مشخص کرده است انتخاب می کنید درغیر این صورت راه پیمائی از جناح چپ تونل در راستای رود خانه است که راحت شما را به قسمت ورودی قلعه میرساند بعد از گذشتن از پل باریک به قلعه صعود کرده از قسمتهای مختلف آن دیدن می کنید پس از بازدید از قلعه به کنار پل باریک بر میگردید و در این محل با صفا که چشمه کوچکی هم هست بساط ناهار را پهن میکنید و نوش جان میکنید پس از استراحت به پای وسیله نقلیه بر می گردید.


 از شهر هشترود در جهت جنوب شرقی که حرکت کنید، بعد از طی ۱۰ کیلومتر راه پر پیچ و خم به ایستگاه راه آهن خراسانک می رسید و درست همین جا است که جاده آسفالت تمام می شود و بقیه راه را باید در جاده های شوسه روستایی طی کنید! از راه آهن به سمت روستای مکتو برویدتا بعد از طی ۲ کیلومتر به یک سه راهی برسید. سمت چپ جاده یک راه فرعی وجود دارد که بعد از ۴ کیلومتر راندن در این مسیر به قلعه دختر می رسید و این تازه اول راه است. بقیه راه را باید پیاده بروید تا قلعه ضحاک کم کم مقابلتان ظاهر شود!


 برای دیدن عکسهای بیشتر اینجا کلیک کنید.


منبع بعضی از مطالب بالا:

اسماعیل سیفی نشریه ندای هشترود      هشترود نیوز      ویکی پدیا

گنبد سرخ یا گنبد قرمز مراغه

بنام خدا



 شهر مراغه از قدیمترین شهرهای ایران و آذربایجان است و در تقسیم استانی یکی از شهرستان های استان آذربایجان شرقی بوده و بعد از تبریز، بزرگترین شهر این استان می باشد.رودخانه های متعددی که از سهند سر چشمه می گیرند؛ باعث به وجود آمدن باغات و مزارع اطراف آن شده و سرسبزی خاصی به آن بخشیده است و وجود باغ های زیاد و سرسبز، بخصوص در اطراف شهرمراغه باعث شده که این شهر گویی در میان باغی بزرگ قرار گرفته باشد و اغلب خیابان‌های شهر مراغه سرسبز و پر از درختان قدیمی هستند. شهرستان مراغه در دامنه  جنوبی کوه سهند قرار دارد و به‌ دلیل کوهستانی بودن، زمستان‌های سرد و تابستان‌های معتدلی دارد. محدوده این شهرستان از غرب به دریاچه ارومیه و از شرق به دشت هشترود و از جنوب به جلگه میاندوآب منتهی می شود و با شهرستانهای هشترود، ملکان و بناب همسایه می باشد. منطقه مراغه میلیونها سال قبل در دوره دوم و سوم زمین شناسی، قبل از فوران آتشفشان سهند محل استقرار و زندگی حیوانات عظیم الجثه بوده است. فسیلهای مکشوفه از 32 گونه پستانداران و 2 جنس پرندگان، منطقه فسیلی مراغه را به بهشت فسیلی جهان معروف کرده است. تاریخ واقعی بنای این شهر روشن نیست اما دلایل و شواهد موجود قدمت آن را به قبل از میلاد مسیح می رساند. به نوشته دیاکونف در سال 715 قبل از میلاد ناحیه کنونی مراغه جزء سرزمین ماننا بوده و بنام ایالات اوئیشویش نامیده می شده است. بطلمیوس در قبل از میلاد مسیح مراغه را جزء اقلیم چهارم از اقالیم هفتگانه ربع مسکون شمرده و دریاچه ارومیه را به دلیل واقع شدن در کرانه غربی مراغه مارگیانه نام نهاده است. مارک آنتوان در سال 36 قبل از میلاد هنگام ذکر حوادث زمان پارت ها از این مکان به نام « فرائه تا » یاد می کند. عده ای نیز معتقدند شهر تاریخی فراسپه که توسط آنتونیوس سردار رومی محاصره ولی به تصرف در نیامد؛ همان مراغه است. به اعتقاد احمد کسروی نام مراغه بی گمان همان « مارآوا » یا « مادآوا » و به معنی جایگاه ماد می باشد. اوج شهرت مراغه در دوره ایلخانیان است که پس از انتخاب به عنوان پایتخت توسط هولاکوخان؛ مراکز علمی؛ رصد خانه و کتابخانه مشهور آن احداث گردید. گفته می شود در زمان داریوش، آذربایجان شرقی یکی از ساتراپ های ایران و پایتخت آن شهر شیز بوده که در جنوب خاوری مراغه قرار داشته است.


 


آثار تاریخی شهر مراغه


این شهرستان با داشتن بیش از 500 اثر تاریخی ثبت شده که همگی مربوط به دوران مختلفی از تاریخ همچون دوره های ایلخانی، سلجوقی، ساسانیان، اشکانیان و دوره اوراتویی است، یکی از قطب های گردشگری و تاریخی کشور به شمار می رود.

گنبد سرخ، گنبد کبود، گنبد مدور، گنبد غفاریه،  برج گوی، کلیسای هوانس، معبد مهر، مقبره اوحدی مراغه‌ای،  مقبره آقالار (موزه سنگ‌نگاره‌ها)، رصدخانه مراغه و معابد اطراف آن

مساجد مراغه: مسجد ملا رستم، مسجد شیخ بابا، مسجد ملا معزالدین، مسجد شیخ تاج ، مسجد شجاع الدوله ، مسجد طاق ، مسجد ضریر، مسجد سردابه، مسجد سفید

کاروانسراها و خانه‌های قدیمی مراغه: سرای خواجه ملکم، سرای بزرگ ، سرای متولار، سرای خامنه، سرای صدر کبیر، خانه محمدی، خانه آصف ، خانه پیر، خانه شهابیان

موزه‌های مراغه: موزه تخصصی ایلخانی ، موزه سنگ نگاره و مقبره آقالار، موزه تاریخ طبیعی و فسیل شناسی ، موزه صحرائی فسیلها (در حال احداث)، موزه تخصصی نجوم ایران(درحال احداث)

 قلعه و غار قیزقلعه‌سی، گویجه قلعه، حمام صفوی، یخچال مرادیان، پل مردق، پل خانقاه و بیش از 45 تپه‌ باستانی 

جاذبه‌های طبیعی

 غار کبوتر (هامپوئیل)، دریاچه سد علویان، منطقه فسیل مراغه، کوه سهند، دهکده توریستی، روستاها و چشم‌اندازهای طبیعی مراغه

رودهای مراغه: رودخانه ٔ صوفی چای ، رودخانه ٔ مردق، رودخانه ٔ لیلان ، رودخانه مغانجق
چشمه‌های معدنی معروف اطراف شهر مراغه: شورسو، گشایش، ایستی‌بلاغ، قره‌پالچیق و ساری‌سو

امامزاده ها : امامزاده چکان. امامزاده سید محمد" سید عطاء الله" (ع) 



 گنبد سرخ مراغه


مراغه به شهر‌ گنبدهای آذربایجان و حتی ایران معروف است و دارای چندین گنبد و مقبره می باشد و یکی از معروف‌ترین آن‌ها، گنبد سرخ است. این گنبد که شرایط بازسازی شده بهتری نسبت به سایر گنبد‌های مراغه دارد، در حاشیه شهر و در جنوب غربی آن واقع شده و برای جلوه گری و نشان دادن زیبایی گنبد ، اقدام به ایجاد فضای سبز در اطراف آن کرده اند . گنبد سرخ اولین و قدیمی‌ترین مزار از پنج مزار بزرگ موجود در مراغه است که در میان اهالی مراغه بیشتر به گنبد قرمز شهرت دارد.
گنبد سرخ مراغه از حدود 800 سال پیش که در شمال غرب ایران ساخته شده است، این بنا در مقابل تمام حوادث پایداری کرده تا بتواند امروز با قامتی راست و استوار در مقابل ما شهادت دهد که نیاکان ما انسان های بسیار با سلیقه ای بوده‌اند و هنرشان را در همه جا و حتی در مورد ساختن آرامگاههایشان نیز بکار برده‌اند.



گنبد سرخ از ارزشمندترین بناهای دوره سلجوقی و از نامدارترین بناهای منطقه محسوب می شود که مبین شیوه معماری آن دوره است. تلفیق آجر با کاشی لعابدار برای اولین بار در معماری این بنا، دلیلی است که می توان آن را به عنوان آغازگر شیوه آذری در معماری اسلامی ایران دانست. اگر چه تقسیم بندی معماری به سبکهای مختلف در ایران چندان درست نمی باشد ولی در تقسیم بندی معماری ایران به سبکهای مختلف، با شروع ساخت این بنا دورهٔ رازی در معماری ایران به پایان رسیده و این بنا نقطهٔ عطف و شروع معماری آذری می‌باشد که تلفیق آجر و کاشی و استفاده از کاشی در تزئین بناهای تاریخی در ایران از مشخصه‌های این دوره ‌است. شیوه رازی، شیوه‌ای در معماری ایرانی و مربوط به سدهٔ پنجم تا آغاز سدهٔ هفتم (سامانیان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) است.



آغاز کار این شیوه هر چند از شمال ایران بوده، اما در شهر ری پا گرفته است. دوره رازی را می‌توان رنسانسی برای ایران قدیم دانست که متاسفانه با حمله مغول به این کشور اکثر آثار این دوره نابود شد. معماری در این دوره مشخصات معماری گذشته را در کاربری‌های جدید به کار برد. در این دوره با فراوانی‌های انواع معماری روبرو هستیم که در آنها از معماری‌های قبل از اسلام الگو گرفته شده و ساخته گردیده‌اند. در واقع با تشکیل حکومت سامانیان در شرق امپراطوری اعراب، اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی تشکیل شد حکومت طولانی و نسبتا طولانی این دولت باعث شد نهضتی آغاز شود که به درستی از سوی بسیاری از محققین به عنوان تجدید حیات علمی و ادبی ایران دوره اسلامی نامگذاری شده‌ است که در حدود چهار قرن که با دولت سامانیان آغاز و حضیض آن با دولت خوارزمشاهیان است. معماری این دوره را می‌توان مجموعه‌ای از تمام معماری‌های گذشته ایران دانست در این زمان بود که ادبیات ایران نیز زنده گشت و فردوسی شاهنامه را برای ایرانیان به جا گذاشت که یکی از پر افتخارترین آثار ادبی ایران است. معماری نیز در این دوره با نغز کاری پارسی، شکوه و عظمت پارتی و ریزه کاری خراسانی همراه بود.

 



کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند این بنا قبل از رصدخانه مراغه برای تعیین ماه‌های سال و ساعات روز کاربرد داشته و سوراخ‌های ایجاد شده بر ضلع‌های این بنا نشانگر این امر است. شباهت این بنا به گنبد علویان در همدان که در اواخر دوران سلجوقی ساخته شده است از نظر الگوی ساختاری قابل بیان میباشد .

به طور کلی گنبد سرخ بنایی مربع شکل، با سقفی گنبدی که بر مقرنس هایی که هنوز سالم مانده‌اند نهاده شده و متشکل از سردابه و اتاق فوقانی است. اتاق اصلی و یا شبستان که بر روی سکوی سنگی قرار دارد، بوسیله هفت ردیف پله می توان به آن دسترسی یافت . پنج پله در جلوی سکو واقع اند و پله ششم و هفتم   جزء  آستانه درگاه محسوب می شوند . دخمه یا سردابه در میان سکو واقع شده و ورودی آن سمت شرق بنا می باشد. این سردابه از داخل هیچ راهی به شبستان ندارد و تنها راه آن همان ورودی جبهه شرقی بنا می باشد. سقف سردابه برروی دیوارهای جانبی و ستون مربع شکلی که در وسط دخمه قرار دارد استوار شده است .





گذشت هشتصد سال زمان از ساخت سر در ورودی این بنا گرچه باعث کاسته شدن رنگ و لعاب آن گشته، ولی به آسانی می‌توان وضع آنرا در موقعیکه هنوز خراب نشده بود در نظر مجسم کرد. بالای در ورودی طاق نمای کوچک، یا قوس شکسته، که آن نیز از ابتکارات معماران ایران است، دیده می‌شود. نیمرخ نواری قوس بسیار مشکل و پیچیده است و قابل مقایسه با نیمرخ گوشه‌های دیوارهای بنا است. داخل این قوس با آجر تراشیده نقشی به صورت دایره‌های متقاطع بوجود آورده‌اند و برای نخستین بار کاشیهای تراشیده نیز بکار رفته است . این نقش مرکزی در داخل کتیبه‌ای که به خط کوفی نوشته شده قرار گرفته است. متن کتیبه نیز در آجر تراشیده شده و چون کم رنگتر از زمینه آن است به خوبی نمایان گردیده.


 

ورودی گنبد سرخ که به سوی شمال بازمی شود و شامل درگاه بلند و زیبایی است که آجرکاری پر نقش و نگار ظریفی همراه با کاشی های فیروزه ای که تازه در معماری سلجوقی متداول گشته بود زینت یافته است. در داخل دو لچکی که در بالای قوس شکسته قرار دارد از کاشی های فیروزه ای استفاده کرده با ترکیب آن با رنگ قرمز آجر نمای گنبد سرخ را مبدل به یک صفحه مینائی شبیه به صفحات کتب مصور هم دوره خود نموده است اطراف این آجرکاری را کتیبه ای به خط کوفی احاطه نموده که متن آن چنین است : "امربینا هذه القبه الامیر الرءیس العالم فخرالدین عمادالاسلام قوام آذربایجان ابوالعز عبدالعزیز بن محمود بن سعد یدیمالله علاه "بربالای آن کتیبه ای افقی به خط کوفی مشاهده می شود که متضمن تاریخ بنای کتیبه می باشد :"بنی المشهد فی الحادی عشر من شوال سنه اثنین و اربعین و خمساءه"مجموعه این تزئینات معقلی و آجرکاری و کتیبه ها و نقش و نگارهای گوناگون جلوه خاصی به بنا بخشیده است .



بر اساس کتیبه جبهه شمالی نام بانی بنا و تاریخ احداث آن و بر اساس کتیبه غربی نام سازنده آن را می توان مشاهده کرد . حاصل و جمع بندی استخراج از این کتیبه ها را می توان چنین بیان کرد : بنای گنبد سرخ در سال542 هجری قمری به دستور عبدالعزیز بن محمودبن سعد رئیس آذربایجان (این شخص یکی از امیران سلسله کوچک احمدیلی است که در این عصر بر مراغه حکمرانی داشتند و همیشه مدعی حکومت تبریز نیز بوده‌اند. علی‌رغم آن که این خاندان بسیار گمنام است،‌ می‌دانیم که در سال 542 ، بزرگ این خاندان یعنی «حاکم مراغه»، آق‌سنقر دوم بوده است.) و بوسیله بنی بکرمحمد بن بندان بن المحسن معمار ساخته شده است . هیچ کتیبه و نوشته ای مبنی بر مقبره بودن بنا در دست نیست. بنابراین می توان آن را به عنوان یک برج یادمان تلقی کرد. کتیبه های گنبد سرخ از نظر زیبایی و تناسب به پای کتیبه های برج سلطان مسعود در غزنه (508 هجری) نمی‌رسد ولی با این حال برای اینکه تمام مطالب مورد لزوم در بالای سر در جای داده شود سلیقه و ذوق زیادی بکار برده شده است.


 


بعد عبور از ورودی بنا، شما وارد مکانی جالب خواهید شد که سقف بسیار زیبایی نیز دارد. قسمت داخلی بنا به صورت فضای مربع شکل است که سه ضلع آن هر کدام دو طاق نما همانند نمای خارجی تعبییه شده است. داخل بنا با اندودی از گچ پوشیده شده و بر آن هیچ اثری از نقاشی و یا گچ‌بری دیده نمی‌شود ولی در گذشته در طول گنبد کتیبه ای گچبری شده مزین به آیات قرآنی بوده که به مرور زمان ازبین رفته است . چهار روزنه در چهار طرف بنا و نیز روزنه ای در مرکز گنبد، نور فضای داخلی را تامین می کند .سنگفرش شبستان اصلی هنوز وجود دارد. پوششی است مرکب از سنگهای مستطیلی. آرایش این قسمت منحصر است به طاق‌نماهای دوقلو با ستون‌های کوچک مشابه طاق‌نماهایی که سه ضلع از اضلاع خارجی بنا را آذین کرده است.داخل بنا کاملاً خالی است. میت در سرداب دفن شده و سنگ قبر در همین سرداب بوده است و شبستان فوقانی محل تجمع و برگزاری مراسم نماز بوده است.


 


نمای سه ضلع شرقی ، غربی و جنوبی گنبد سرخ هر یک دارا ی دو طاق نمای آجری با طرحهای تزینی و سه طاق مزین به آجرکاری تخمیری می باشد . در کتیبه جبهه شرقی آیه 54 از سوره 39 قرآن کریم نوشته شده و در جبهه غربی کتیبه ای است که نام سازنده بنا را نشان می دهد :"عمل العبد المذءب الراجی الی عفوالله بنی بکر محمدبن بندان البنا بن المحسن المعمار"

در چهار گوشه خارجی بنا ستون های مدوری با تزئینات آجری وجود دارد که علاوه بر کمک به ایستایی بنا به زیبایی آن نیز می افزاید .



گنبد بنا در زمان ساخت دوپوش بوده، پوشش داخلی بصورت عرقچین و پوشش خارجی آن که بطور کامل فرو ریخته و فقط قسمت‌های پایینی آن باقی مانده به شکل هرم هشت ضلعی بوده است . کف اتاق را از قطعات سنگ تراشیده مفروش کرده و دیوارهای داخلی بنا را با گچ اندود نموده اند .از ظواهرامر این چنین برمیآید که مقبره اصلی در درون دخمه قرار داشته و اتاق فوقانی ، مسجد کوچکی بوده که پخش نذورات و قرائت قرآن در آن صورت می گرفته است. نمای اصلی که میان ستون‌های تنومند زوایا استقرار یافته، مانند چهارچوبی وسیع و مجلل برای در بنا خودنمایی می‌کند. خود در که چهارچوبی با ابعاد متناسب آن را در برگرفته، دارای سرطاقی است مزین به آرابسک ها که کتیبه‌ای به خط کوفی آنها را دور زده است. بالای سرطاق درگاه کتیبه دیگری دیده می‌شود که آن هم به خط کوفی است. هر یک از اضلاع جانبی و عقبی بنا با دو طاق‌نما و یک کتیبه نواری شکل عریض آذین شده است. 



بنا دارای چهارپنجره است که از داخل در گردن گنبد و از خارج بر چهار وجه اصلی هشت گوشه‌ای که سقف را بر آن نهاده‌اند قرار گرفته است. روزنه‌های دیگری نیز درجداره‌هایش و بر روی کتیبه‌های نواری‌شکل اضلاْع غربی، جنوبی و شرقی برای روشنائی گشوده‌اند ( به این دلیل قسمتی از کتیبه‌های آن خراب شده و قسمتهای پائین بنا به هم ریخته ) ولی بدون شک این روزنه‌ها هیچ ارتباطی با ترکیب اولیه ساختمان نداشته است.

 


زیربنا از سنگ تراشیده، ساخته شده‌ است ،‌سرستون‌های زوایا و سرستون‌های متعلق به پایه‌های کوچکی که سرطاق‌های اضلاع ثانوی را بر دوش دارند، از سنگ هستند. بقیه بنا تماماَ از آجر است،‌ آجرهایی که با زیبایی تمام به روی هم چیده شده‌اند. در لابلای این آجرها که به رنگ قرمز تیره‌اند کلوک‌های کاشی فیروزه‌ای جلوه‌ای خاص دارد. همچنین کتیبه‌ها و نیز نقوش هندسی که با آجر سرخ تراشیده و آجر و کاشی مینایی رنگی که بر بالای درگاه بنا ساخته شده‌اند بر زمینه‌ای از گچ خودنمایی می‌‌کند. این کتیبه‌ها با نقوشی از گل و برگهای گچ‌بری که آثاری از رنگ آبی در آنها دیده می‌شود آذین شده است. آجر تراشی از ابتکارات معماران ایرانی است و در کشورهای دیگر معمول نبوده است در این هنر آجرهای قرمز را به قطعات مورد نظر می‌تراشیدند و روی بنا کار می‌گذاشتند و بوسیله فرورفتگی و پیش‌آمدگی‌ها، نقوش و تزئیناتی ایجاد می‌نمودند که روی دیوار سایه و روشن مطبوعی ایجاد می‌کرد. اینطور بنظر می‌رسد که فن آجر تراشی از قرن پنجم در ایران معمول گردید و تا اواخر قرن ششم راه تکامل خود را پیمود. یکی از نمونه‌های خوب آن، برج سلطان مسعود سوم در غزنه می‌باشد که تاریخ 508 دارد. در گنبد سرخ نیز در نمای خارجی بنا در نیم ستونی که با آجر تراشیده ساخته شده و به قدری هنر در آن بکار رفته که به صورت شاهکاری از هنر آجر تراشی درآمده است. از قرن ششم به بعد گچ‌بری جای آجر تراشی را گرفت و محرابهای زیبا از گچ‌بریده در مسجد جامع اصفهان و مسجد ورامین و مسجد جامع اردستان و قزوین و بسیاری از نقاط دیگر ایران ساخته شد.




از اوایل قرن نهم هجری کاشی تراشی در ساختمانها معمول شد و بنای در امام و آرامگاه هارون در اصفهان بهترین نمونه‌های کاشی های فوق در زمان گذشته می‌باشد. در عهد سلطنت شاه عباس کاشی‌های هفت رنگ جانشین تمام انواع قبلی شد و مسجد شاه اصفهان با کاشی‌های هفت رنگ ساخته شده. در زمان شاه سلطان حسین مجدداً سبک کاشی های معرق معمول شد و یکی از بهترین نمونه‌های آن طاق هشتی ورودی مدرسه مادر شاه در اصفهان می‌باشد . در این زمان رنگهای جدیدی وارد معرق کاری با کاشی شد و خصوصاً یک نوع رنگ زرد روی کار آمد که جلوه مخصوصی به معرق کاری یا کاشی داد. در قرن 13 هجری کاشی ترا‌شان برای تزیین بناهای کشور ما به کار خود ادامه دادند ولی این بار قطعات تراشیده کاشی بزرگتر از سابق بود و نمونه این گونه ابنیه که در دو قرن اخیر در ایران ساخته شده در کاخ گلستان و بسیاری از ابنیه قزوین و نقاط دیگر ایران دیده می‌شود. 



این بنا در مقایسه با این کاخ های معاصر که به سبک فرنگی ساخته شده اند، خیلی زیباتر درست شده است و بهتر است در حفظ و نگهداری آن به کوشیم و نگذاریم چنین آثاری که هنر نیاکان ما هستند، به راحتی از بین بروند. در حال حاضر نیز بیم آن میرود که رطوبت در این بنا اثر کرده و آرامگاه را از پا بیندازد. این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۱۳۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده ‌است.

در محوطه گنبد سرخ یک ساعت خورشیدی وجود دارد که البته با وجود اینکه عقبه‌ای تاریخی دارد اما در حال حاضر یک نمونه نو از آن ساخته شده و بیشتر جنبه نمایشی دارد.



رسیدن به گنبد سرخ مراغه برای افرادی که آشنایی زیادی با این شهر ندارند، کار نسبتا سختی است. برای رسیدن به گنبد سرخ از طرف کمربندی جنوبی، از لاین تهران به مراغه، نرسیده به میدان سفیر امید ، خ ارجمندی و یا از خ راه آهن ، خ آقالار ، خ ارجمندی به گنبد مذکور رسید. اما از داخل شهر می توانید از مسیر میدان کشاورز، خ انقلاب جنوبی، خ آقالار ، خ ارجمندی به گنبد سرخ برسید.